انهار
انهار
مطالب خواندنی

در هبه قبض شرط است

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال  332 - زمينى كه ملك زيد بوده به عمرو هبه كرده ولى چون قابل كشت نبوده تصرف ننموده و به همين حال بوده تا عمرو فوت كرده پسر عمرو هم بعد از عمر و تصرف نكرده و حاليه نوبت به نوه اش رسيده و مدعى است كه چون زيد به پدر بزرگم بخشيده است زمين مال من است و مخفى نماند كه آن زمين تا حال در تصرف ورثه زيد است حق با كدام است.

جواب:  بطور كلى هبه و بخشش قبل از قبض، ملك واهب است و بعد از قبض هم تا عين باقى است واهب مىتواند رجوع به عين نمايد و به خود بر گرداند بلى در هبه بذى رحم بعد از قبض نمىتواند رجوع كند و هبه لازم است.

سؤال  333 - چه مىفرمائيد در اين مسأله شرعيه كه عمرو يك باب عمارت شش دانگ به زيد بخشيده در صورتى كه عمرو وزيد سالها با هم در آن عمارت نامبرده سكونت داشتند و مدرك بخشش به خط يكى از روحانيون در پيش زيد موجود است ولى عمرو اين مدرك را قبول نمىكند و اظهار مىدارد كه زيد تصرف در عمارت نداشته در اين صورت سكونت زيد در عمارت تصرف محسوب مىشود يا خير؟

جواب:  اگر انتقال مرقوم بنحو صلح شرعى واقع شده باشد صلح كننده نمىتواند بعد از صلح از آن بر گردد و اگر بنحو هبه معوضه يا هبه بذى رحم باشد و با سكونت واهب و متهب در خانه با اذن صريح هبه كننده اختيار تصرفات را به متهب داده باشد يا عملى كه دليل بر مسلط ساختن متهب بر عين موهوبه باشد انجام داده باشد بر گشت از آن جائز نيست و الا مىتواند از آن بر گردد والله العالم.

سؤال  334 - ملكى را زنى به پسر خود هبه كرده مشروط به اين كه مادام الحيوة عايدى آن ملك متعلق به خودش بوده باشد بعد در مقام ادعا بر آمده به اين عنوان كه من قيمت عين را سى هزار تومان نمىدانستم و تصور مىكردم در حدود دو سه هزار تومان ارزش دارد البته در موقع هبه كسى ارزش واقعى را كاملا گوشزد نكرده و فرزندش براى تحصيل رضايت مادر وعده داده است كه مخارج سفر حج مادرش را از مال خودش بلا عوض بپردازد اكنون پسر فوت كرده تكليف اوصياى صغار متوفى نسبت به وعده فوق الذكر متوفى كه فقط وعده شفاهى بوده است چيست.

جواب:  بطور كلى يكى از شرائط صحت هبه قبض عين موهوبه است و در فرض سؤال اگر عين را واهبه به موهوب له قبض نداده و در تصرف خودش بوده تا موهوب له وفات كرده هبه باطل مىشود و عين موهوبه مال خود واهبه است و اگر قبض داده باشد ولو به اين نحو كه تخليه يد كرده يا به تصرف او داده باشد و بعد براى استفاده از منافع آن به تصرف واهبه داده شده باشد هبه صحيح است و فرض مذكور در سؤال كه خيال مىكرده ارزش ملك زياد نيست نيز موجب بطلان آن نمىشود و عمل به وعده پدر از مال صغار جايز نيست ولى كبار ورثه اگر به وعده او عمل كنند مستحسن و راجح است.

سؤال  335 - در هبه معوضه اگر اقباض از يك طرف حاصل شود آيا هبه لازم مىشود يا خير؟

جواب:  در هبه مشروطه به عوض با قبض يك طرف لزوم حاصل نمىشود.

سؤال  336 - آيا به موت يكى از طرفين قبل از اقباض ديگرى هبه معوضه باطل مىشود يا نه؟

جواب:  به موت يكى از واهب يا موهوب له هبه مقبوضه لازم مىشود.

سؤال  337 - اگر مالى به يتيم هبه شود و قيم بچه آن را قبض كند آيا هبه حاصل مىشود يا نه؟

جواب:  بلى با قبض يا اذن ولى هبه حاصل مىشود.

سؤال  338 - مىفرمائيد در هبه قبض لازم است آيا در صورتى كه شيئ موهوب در دست موهوب له باشد احتياج به قبض جديد دارد يا خير

جواب:  در فرض سؤال قبص جديد لازم نيست.

سؤال  339 - هر گاه ولى صغير مانند پدر و جد، چيزى را كه در دست خودش هست به صغير ببخشد آيا احتياج به قبض دارد يا خير.

جواب:  محتاج به قبض جديد نيست و احتياط اينها است كه ولى بعد از هبه، قصد قبض از طرف صغير بنمايد.

سؤال  340 - هر گاه غير ولى چيزى را به صغير هبه كند آيا قبض لازم است يا خير

جواب:  قبض لازم است و بايد ولى از جانب صغير قبض كند

سؤال  341 - كيفيت قبض در هبه را بيان فرمائيد.

جواب:  قبض در هبه مانند قبض در بيع است كه در غير منقول مثل خانه و مغازه و باغ و نظائر اينها به اين است كه واهب رفع يد از آنها كند و منافيات تصرف را بر طرف سازد و به موهوب له اذن در تصرف بدهد بطورى كه تحت استيلاء او قرار گيرد و در منقول به اين نحو است كه موهوب له استقلال و استيلاء پيدا كند بر چيزى كه بخشيده شده به اين كه در دستش قرار گيرد يا به منزله گرفتن و استيلاء با دست باشد مثل اين كه واهب عين موهوبه را در دامن يا جيب موهوب له بگذارد.

سؤال  342 - آيا هبه چيزى كه مشاع است صحيح است يا خير.

جواب:  بلى صحيح است چون قبض آن امكان دارد ولو به اين كه موهوب له مجموع را با اجازه شريك قبض كند يا شريك را در قبض حصه موهوبه از جانب خود وكيل نمايد بلكه ظاهر اين است كه اگر موهوب له بدون اجازه شريك هم مجموع را بگيرد قبضى كه شرط صحت هبه است محقق شده اگر چه موهوب له نسبت به حصه شريك غاصب است.

سؤال  343 - زيد تمام املاك خود را به يك نفر از فرزندان خود هبه نموده و در ضمن فرزندان ديگر هم كبيرا و صغيرا موجود بوده‌اند ولى فرزند بى اطلاع بوده كه پدر در حياط خود املاك را به او بخشيده تا اين كه فرزند به سن 18 و 20 سال مىرسد هنوز از هبه پدر اطلاع نداشته و پدر هم همان املاك هبه شده به پسر را به ديگران مىفروشد و بعد از فروش - پسر اطلاع حاصل مىكند كه پدرش همان املاكى كه به او هبه نموده بود به فروش رسانده و تازه مىفهمد تمامى املاك را پدر به او هبه نموده بود و او نمىدانسته و تاريخ هبه در سال 1361 قمرى و تاريخ قباله‌هاى فروش پدر به ديگرى در سالهاى بعد مىباشد خواهشمند است نظر مبارك را در اين مسألة مرقوم فرمائيد كه با هبه نمودن املاك مزبور به فرزند، مجوز شرعى براى فروش داشته يا نه.

جواب:  در صحت و تأثير هبه قبض و قبول شرط است پس اگر در حال وقوع هبه پسر صغير بوده يعنى پانزده سال نداشته و پدر ولاية از او قبض و قبول نموده اين هبه صحيح و لازم و معاملات پدر باطل است مگر به امضاء پسر و اگر پانزده سال داشته و هبه اشرا قبول ننموده و يا قبض نكرده معاملات پدر صحيح است و هبه صحيح نيست و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

سؤال  344 - شخصى يك جفت قاليچه معين را به يكى از فرزندانش بخشيده بعدا خودش آنها را فروخته حكمش چيست.

جواب:  در فرض سؤال كه هبه به ذى رحم بوده اگر بعد از قبض فروخته چون واهب حق رجوع به عين موهوبه نداشته بيع او فضولى است و محتاج به امضاء موهوب له است.

سؤال  345 - شخصى مقدارى از ملك خود را به يكى از دخترانش بخشيده ولى به تصرف دختر نداده و فوت شده آيا آن ملك مال دختر است يا ساير ورثه هم شركت دارند.

جواب:  با فرض آن كه قبض نداده هبه باطل است و همه ورثه از آن ارث مىبرند.

سؤال  346 - زنى در حال صحت و تندرستى و كمال عقل اموال خود را هبه شرعى نموده به عمويش و پس از گذشتن يك سال مثلا، زن مذكوره مريضه شد و در حال مرض موت همان اموال را هبه نمود به برادر پدريش در اين صورت خللى در هبه اولى وارد مىشود يا نه.

جواب:  در فرض مسأله در صورتى كه در هبه اول عين موهوبه به قبض متهب داده شده هبه صحيح و لازم است و براى هبه دوم موردى باقى نمانده و اگر در هبه اول به قبض نداده و هبه دوم را به قبض داده هبه اول صحيح نبوده و هبه دوم صحيح است و اگر در هبه دوم هم به قبض متهب داده نشده عين موهوبه بايد بين همه ورثه تقسيم شود.

سؤال  347 - آيا در قبض عين موهوبه فوريت شرط است يا خير.

جواب:  فوريت شرط نيست و جايز است بين هبه و قبض موهوب فاصله بسيار باشد لكن انتقال عين موهوبه، به موهوب له از حين قبض حاصل مىشود پس اگر چيزى كه بخشيده شده نما آتى داشته باشد آنچه كه قبل از قبض بوده مال واهب است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -