انهار
انهار
مطالب خواندنی

مطالبی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی

آية‏اللَّه سيدمحمدتقي خوانساري فرزند آقا سيد اسداللَّه در سال 1267 ش (رمضان سال 1305 ق) در خوانسار و در خانواده‏اي كه به علم و فضل و ادب اشتهار داشت پا به عرصه وجود نهاد. وي پس از تحصيلات ابتدايي، در سن 17 سالگي جهت فراگيري علوم اسلامي رهسپار نجف اشرف گرديد و به محضر درس آخوند خراساني، سيدمحمدكاظم يزدي، ميرزاي ناييني و آقا ضياءالدين عراقي راه يافت. وي در زمان حضور استعمار انگليس در عراق همگام با ميرزا محمدتقي حائري شيرازي و سيدابوالقاسم كاشاني در جنگ با استعمار پير شركت نمود و همچون رزمنده‏اي كارآزموده و شجاع جنگيد تا اينكه دستگير و به هند و چين تبعيد گرديد و چهار سال را در اسارت و تبعيد به سر برد.

آية‌الله خوانساري، پس از بازگشت به وطن، بنا به پيشنهاد شيخ عبدالكريم حائري يزدي، مؤسس حوزه علميه قم، در شهر قم رحل اقامت افكند. اين عالم رباني در طول عمر پرافتخار خويش دست به اقداماتي زد كه معروفترين آنها اقامه نماز جمعه بود كه چندين سال در اين شهر مقدس برگزار گرديد. هم‏چنين اقامه نماز استسقاء در سال 1363 قمري به امامت ايشان و با حضور انبوه مردم قم برگزار شد و با بارش باران رحمت، مردم از بلاي خشكسالي نجات يافتند. اين حادثه كه با حضور تعدادي از مستشاران آمريكائي در قم مصادف بود با حيرت و شگفتي آنها مواجه گرديد و در گزارش‌هاي آنان انعكاس وسيعي يافت.

آية‏اللَّه خوانساري، پس از ارتحال آيت‏اللَّه شيخ عبدالكريم حائري يزدي، به همراه حضرات آيات، سيد صدرالدين صدر و سيد محمد حجت كوه كمره‏اي مرجعيت و مديريت حوزه علميه قم را به عهده گرفت. از وي در دوران خفقان پهلوي فتواهاي سرنوشت سازي صادر شد كه فتواي ضروري بودن حجاب پس از اعلام كشف حجاب توسط رضاخان، فتواي ضرورت كمك به فلسطينيان و جنگ با صهيونيسم و نيز فتواي ملي شدن صنعت نفت از آن جمله‏اند.

اين فقيه پرهيزگار در هفتم شهريور 1331 ش برابر با هفتم ذي‏حجه 1371 ق در 64 سالگي در شهر همدان دارفاني را وداع گفت و پس از تشييعي با شكوه در حرم مطهر حضرت معصومه(س) در كنار آية‏اللَّه حائري يزدي مدفون شد.
=====

آية‏اللَّه العظمي سيد محمد تقي خوانساري و نماز باران

آية‏اللَّه خوانساري در ارديبهشت سال 1267 ه‍.ق در خوانسار چشم به جهان گشود و 64 سال پيش در هفتم ذيحجه سال 1371 ه‍.ق دار فاني را وداع گفت و در جوار استادش آيت‌‌ا... حائري در مسجد بالا سر حرم مطهر حضرت معصومه عليها‌السلام دفن گرديد. در سالگشت رحلت آن عالم رباني ماجراي نماز باران ايشان در ادامه بازگو مي‌شود.

در شهريور 1320 كه متفقين در ايران به طور انبوه حضور يافتند، در آن موقع موجي از قحطي و نابساماني در كشور به راه افتاد. قسمتي از سپاه متفقين در منطقه خاكفرج قم استقرار يافت و بعد از مدتي كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت كه زمين‌هاي مساعد و وسيع شهر قم – كه به صورت ديم كشت مي‌شد – با گذشت دو ماه بهاري از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز اين خشكسالي موقعيت غذايي مردم بحراني شد.

اهالي قم، چاره را در خواندن نماز باران ديدند. آنان به جستجوي امامي برآمدند تا آن‌ها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفايش خواست مردم را معني بخشد. مردم راهي خانه‌هاي آقايان صدر، حجت و خوانساري شدند. آقايان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند: اگر شما وظيفه‌هاي شرعي خود را به جا آوريد، آسمان و زمين دست هايشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاي خوانساري نتوانست جواب نه بگويد و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همين علت اطلاعيه‌هايي در سطح شهر نصب گرديد كه آقاي خوانساري در روز جمعه نماز استسقاء خواهد خواند. گروهي ايشان را از پايان بد كار بيم دادند. اما ايشان گفت حالا كه چنين شده، خواندن اين نماز بر من تكليف است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد.

با نزديك شدن لحظه موعود؛ بهائيان شهر، متفقين را به انگيزه‌هاي اين حركت بدبين نمودند تا جايي كه اين نيروها در پوششي دفاعي رفتند.

در روز موعود، جمعيت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراي خاكفرج كه در نيم كيلومتري شهر قرار داشت و مصلاي آن محسوب مي‌شد بروند. آية‏اللَّه خوانساري هم با طمأنينه و آرامش مخصوص و در حالي كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده‌اي از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعيت افزون بر بيست هزار نفر بود و اكثر ساكنان شهر را در بر مي‌گرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبه‌هاي ترديد زدوده شد و توطئه‌ بهائيان بي‌‌اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثري از اجابت ديده نشد.

آية‏اللَّه خوانساري كه بارها عطوفت و مهرباني پايان ناپذير خدا را با همه وجود خود درك كرده بود به خوبي مي‌دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آن كه اگر خواهش باشد اجابت حتمي است. او بعد از پايان درس و بحث از شاگردانش خواست تا همپاي او باز به كوي خواهش روند و نماز باراني ديگر بخوانند. اين بار نماز در باغ‌هاي پشت قبرستان نو به پا گشت. غروب يكشنبه فرا رسيد و آسمان بي‌تكه ابري سرخ گونگي خورشيد را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربي كه در پادگان خاكفرج بودند گوياي اين بود كه بارشي روي نخواهد داد. دين ناباوران زبان به تمسخر گشودند.

استاد رسولي در خاطره خود مي‌گويد: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آيت‌‌ا... خوانساري در مدرسه فيضيه رفتيم. اكنون يادم نيست كه به چه مناسبتي شب‌ها در مدرسه فيضيه بعد از نماز جلسه روضه‌خواني و سخنراني بود. مرحوم حاج محمد تقي اشرافي به منبر رفت و هنوز اوايل سخنراني ايشان بود كه باران شروع شد.... آن شب باران مفصلي آمد.»

اين باران چنان گسترده و بي‌امان بود كه تا آن وقت چنين بارشي را كسي سراغ نداشت. بي‌سيم‌هاي پادگان خاكفرج به كار افتاد. خبر اين حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتي كوتاه پس از تأييد آن از طرف مقام‌هاي رسمي لندن و آمريكا، از طريق راديو انعكاس جهاني يافت.

منبع: پرتو سخن به نقل از  آثار الحجه، محمد شريف رازي، جلد اول، صفحه 143 – مجله مجموعه حكمت، سال اول، شماره 12، صفحه 12

=====

آیةالله العظمی سید محمدتقی خوانساری (ره) از فقهای قرن چهاردهم هجری، در اردیبهشت سال ۱۲۶۷ در خوانسار به دنیا آمد.
نسب سیادت وی با چند واسطه به پیشوای هفتم شیعیان موسی کاظم می‌رسد .این مرجع تقلید از نوادگان آیت الله سید ابوالقاسم جعفر موسوی خوانساری(میرکبیر) است. تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خویش خوانسار به انجام رسانید. در اوایل تحصیل مدتی با آیت الله حاج سید محمدتقی غضنفری خوانساری هم مباحثه بود. در سنین نوجوانی رهسپار نجف شد و در دروس آیات آخوند خراسانی، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، آقا ضیاءالدین عراقی و علی قوچانی حضور یافت.
در سال ۱۳۳۷ با استقبال علمای شهر خوانسار بویژه دوست و یار دیرینه اش آیت الله حاج سید محمدتقی غضنفری خوانساری ره به زادگاه خود بازگشت. سپس به اراک رفت و در درس آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی شرکت جست و همراه او بنا به دعوت مردم قم به حوزه علمیه قم مهاجرت كرد.
شاگردان:
محمدعلی اراکی
سید محمد مهدی غضنفری خوانساری
عبدالجواد اصفهانی
راضی تبریزی
میرزا ابوالقاسم دانش آشتیانی
سید احمد خسروشاهی تبریزی
سید جلال شهیدی محلاتی
میرزا رضی تبریزی
میرزا عبدالرحیم مدرسی تبریزی
سید محمدباقر سلطانی
سید محمدعلی ابن الرضا
ابوالمکارم رشتی
سید احمد خرم‌آبادی
سید حسین رسولی شمیرانی
سید عیسی رسولی شمیرانی
عطاءالله اصفهانی
غلامرضا اصفهانی
محمد ولی هرسینی
محمد صدوقی
مهدی صادقی تبریزی
سید مصطفی خوانساری
سید هادی روحانی
آیةالله العظمی سید محمدتقی خوانساری (ره)  در هفتم ذیحجة سال ۱۳۷۱، در شهر همدان درگذشت و در حرم فاطمه معصومه (سلام الله علیها) دفن شد.
=====
آیةالله خوانساری بر پاکننده نماز باران
آیت الله محمد تقی خوانساری
دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولی در خاطره خود می‎گوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیه الله خوانساری در مدرسه فیضیه رفتیم. اكنون یادم نیست كه به چه مناسبتی شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانی و سخنرانی بود. مرحوم حاج محمدتقی اشراقی به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانی ایشان بود كه باران شروع شد ... آن شب باران مفصلی آمد
ولادت
در یكی از روزهای اردیبهشت سال 1267 شمسی، كه بهار با ماه رمضان توأمان گشته بود و غنچه‎های یاد در آن می‎شكفتند، در خوانسار شهری كه جای جایش چشمه‎ای سر به بیرون آورده و چون نگینی سبز و بلند با دستهایی گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ می‎كشد، در خانه سید اسدالله، عالم بزرگ شهر، نو رسیده‎ای پای در حیات نهاد كه نام او را محمدتقی گزاردند.
تا شهریور 1328 ش هفت سال می‎گذشت كه ایران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانیان كه تشنه‎تر از همه می‎نمودند در این حج، حضوری پر جلوه بود. حضوری آنچنان كه حج آن سال را حجه العلما نامیدند
سید محمدتقی جوانه‎ای بود روییده بر شاخه سار تباری كه در عرصه علم و زندگی درخت تناوری را شكل داده بودند و این طلیعه نیكویی برای او به شمار می‎آمد. سلسله نسب او چنین بود: سید محمدتقی خوانساری فرزند علامه سید اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سید حسین و او فرزند عالم بزرگوار سید ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمایه علامه سید حسین و او فرزند عالم فرزانه حاج میرزا ابوالقاسم ... .
و در پایان سلسله نیز سرچشمه دانش و عصمت امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ قرار داشت.
ایام مكتب آمد، سید محمدتقی در تیزهوشی گوی سبقت از همگنان ربود. او در این سنین كم هم جذبه‎های معنوی را در خود احساس می‎كرد. او كه در مكتب خط را بخوبی آموخت و قرآنی را به خط نوشت و آن را وقف مسجد كرد.
حوزه خوانسار كه در آن زمان به بركت پدران سید محمدتقی و دیگر فرزانه‎های علمی‎اش رونقی داشت، دومین جایی بود كه سید محمدتقی در دامنش استواری یافت و قامت راست كرد. سرعت فراگیری سید محمدتقی چنان بود كه به هفده سالگی نرسیده، ادبیات عرب و دیگر پایه‎های مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت. او در همین مدت قسمتهایی هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.
خوانساری جوان پس از مشورتهایی كه با پدر كرد برای تكمیل اندوخته‎ها رهسپار حوزه دیر پای نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حركت او افزود. او در نجف پس از تكمیل درسهای ناتمام، در درس محققان بزرگ این رشته‎ها حاضر شد تا جوانه‎های اجتهاد كه از توانایی در تحقیق ریشه می‎گیرد در او برویند. خوانساری جوان چهار سال در درس فقیه و محقق بزرگ اصولی آیه الله آخوند خراسانی شركت كرد. در كنار این آدرس به درس فقیه بر جسته آیه الله سید محمدكاظم طباطبایی یزدی هم حاضر گشت. بعد از ارتحال این دو او از درسهای اصول آیه الله نائینی، آیه الله آقا ضیاء عراقی و از درس فقه آیه الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتیدش كوششی نكرد. امام آقا ضیاء عراقی - كه بارها مقام این شاگردش را ارج نهاده و گفته بود «و حفظ مقام و نگهداری شؤونات آقای خوانساری را مانند علمای متأخر بر خود فرض می‎دانم» هنگامی كه از بعدها به ایران بازگشته بود، اجتهادنامه وی را از نجف برایش فرستاد. افزون بر این آقای خوانساری از این استاد خود اجاره روایی نیز یافته بود.
خوانساری کاشانی
آیه الله خوانساری بعد از رهایی از اسارت چهار ساله در دست انگلیسی‎ها به زادگاهش خوانسار بازگشت. پس از آن، آوازه حوزه نوبنیاد سلطان آباد اراك، در او شیفتگی نخستین را زنده ساخت و از همین رو در حوزه سلطان آباد به احترام آیه الله حائری در درسشان شركت جست و خود نیز جداگانه به تدریس فقه، اصول و حكمت پرداخت. دیری نگذشت كه او توجه آیه الله حائری را به خود برانگیخت. آقای خوانساری در سلك یاران نزدیك و مشاوران برجسته (هیأت استفتایی) آیه الله حائری قرار گرفت. وی در پی این نزدیكیها نقش برجسته‎ای در شكل‎گیری حوزه علمیه قم ایفا كرد و مشوقی در هجرت آیه الله حائری به قم بود. در سال 1315 ش. حوزه قم در ماتم از دست دادن بنیانگذارش به سوگ نشست. در آن موقعیت خطیر آیه الله صدر و آیه الله حجت و همچنین آیه الله خوانساری كه سه تن از شاگردان و یاران برجسته آیه الله حائری بودند، برای تصدی مسؤولیت حوزه و عهده داری رهبری دینی مردم مورد توجه قرار گرفتند. در این میان آیه الله خوانساری با شایستگی‎های فراوان اخلاقی و علمی كه داشت پیشگام نگشت، اما شیخ محمد صدوقی و شیخ مجتبی عراقی و تنی چند از دوستانشان در پاگیری مرجعیت ایشان تلاش ورزیدند. درس خارج برای ایشان تدارك گردید و قرار شد ادامه درس استادش حائری را بگوید. رفته رفته این شخصیت برجسته مورد اقبال جامعه ایرانی قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتیاطی به ایشان از طرف آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی دامنه مرجعیت او گسترش یافت. اما با این همه او آیه الله صدر و آیه الله حجت برای حاكم نمودن وحدت رهبری دینی مردم و زدودن شائبه‎های تفرقه، آیه الله بروجردی را به قم خواندند و با اصرار زیاد او را بر این مسند نشاندند.
سالهای طولانی تدریس آیه الله خوانساری كه از حوزه نجف آغاز گشت، جمع زیادی از آموختگان فضل او را همراه داشت. در سالهای آخر تدریس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح می‎شد كه تنها شایستگانی چند یارای حضور در آن را یافتند. آثار علمی ایشان غیر از آن رساله‎های فتوایی كه نظریات فقهی ایشان را در برداشت، تقریرات درسهای خارجی بود كه شاگردانش جمع آوری كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ایشان بود كه به همت شاگرد برجسته‎اش آیه الله محمدعلی اراكی و درس صلوه كه از سوی شاگرد فرزانه دیگرشان آقا مجتبی عراقی نگارش یافت.
یكی از حوادث مهم كه از آثار شهودی آقای خوانساری از نگاه دینی است، نماز بارانی است كه او آن را اقامه نمود تا تجلی دعا و نماز را در زندگی به گونه‎ای ملموس آشكار كند. در شهریور 1320 كه متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجی از قحطی و نابسامانی در كشور به راه افتاد. قسمتی از سپاه متفقین در منطقه خاكفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتی كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز اادامه داشت كه زمینهای مساعد و وسیع شهر قم - كه به صورت دیم كشت می‎شد - با گذشت دو ماه بهاری از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشكسالی موقعیت غذایی مردم بحرانی شد. اهالی قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوی امامی برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنی بخشد. مردم راهی خانه‎های آقایان صدر، حجت و خوانساری شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفه‎های شرعی خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقای خوانساری نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیه‎هایی در سطح شهر نصب گردید كه آقای خوانساری در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهی ایشان را از پایان بدكار بیم دادند اما او گفت حالا كه چنین شده، خواندن این نماز بر من تكلیفی است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیك شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزه‎های این حركت بدبین نمودند تا جایی كه این نیروها در پوششی دفاعی رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحرای خاكفرج كه در نیم كیلومتری شهر قرار داشت و مصلای آن محسوب می‎شد بروند. آیه الله خوانساری هم با طمأنینه و آرامش مخصوص و در حالی كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده‎ای از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و 3/2 ساكنان شهر را در بر می‎گرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبه‎های تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بی‎اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثری از اجابت دیده نشد. آیه الله خوانساری كه بارها عطوفت و مهربانی پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبی می‎دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمی است. او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپای او باز به كوی خواهش روند و نماز بارانی دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهای پشت قبرستان نو بپا گشت. غروب یكشنبه فرا رسید و آسمان بی‎تكه ابری سرخ گونگی خورشید را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربی كه در پادگان خاكفرج بودند گویای این بود كه بارشی روی نخواهد داد.
دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولی در خاطره خود می‎گوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیه الله خوانساری در مدرسه فیضیه رفتیم. اكنون یادم نیست كه به چه مناسبتی شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانی و سخنرانی بود. مرحوم حاج محمدتقی اشراقی به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانی ایشان بود كه باران شروع شد ... آن شب باران مفصلی آمد.»
این باران چنان گسترده و بی‎امان بود كه تا آن وقت چنین بارشی را كسی سراغ نداشت. بی‎سیم‎های پادگان خاكفرج به كار افتاد و خبر این حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتی كوتاه پس از تأیید آن از طرف مقامهای رسمی لندن و آمریكا، از طریق رادیو انعكاس جهانی یافت.
تا شهریور 1328 ش هفت سال می‎گذشت كه ایران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانیان كه تشنه‎تر از همه می‎نمودند در این حج، حضوری پر جلوه بود. حضوری آنچنان كه حج آن سال را حجه العلما نامیدند. روحانیان بزرگی چون آیه الله میرزا محمد فیض و تنی چند از علمای برجسته در این حركت به چشم می‎خوردند. آیه الله خوانساری هم به دعوت یكی از بازاریان تهران به این كاروان پیوست. در همان روزهای نخست ورود ایشان به مكه او وحدت آفرین گشت و با اعلام ثبوت رؤیت ماه از طرف ایشان اختلاف رخت بربست و وقتی هم كه جمعی از شیعیان از او تقاضای برپایی جماعت نمودند، او بی‎اعتنا به درخواست ایشان، به نماز جماعت برادران اهل سنت رفت.
چه آنكه این حج برای همبستگی بود و دلبستگی و دمیدن روح برادری، تا در سایه وحدتی ظاهری روحها به وحدت رسند. در مدینه محل اقامت آیه الله خوانساری جای آمد و شد هیأت‎ها و كاروانهای مذاهب مختلف بود.
از جمله آنها هیأت علمای مصر به سرپرستی شیخ حسن البناء، مرشد عام جمعیت اخوان المسلمین بود. گفتگوهای دوستانه‎ای آغاز گشت و تلاش آیه الله خوانساری در نزدیكی و ایجاد تفاهم هر چه بیشتر بود. در پاسخ به این خبر اخوان وحدت، خطبای مصری هم با او، همصدا گردیدند.
آیه الله خوانساری همگام با آیه الله حاج آقا حسین قمی، پیشگام مبارزه علیه كشف حجاب، در این مبارزه شركت نمود. او در آن جو پر اختناق در فتوای روشنگرانه بر ضروری بودن حجاب پای فشرد.
با شروع شكل گیری توطئه اشغال فلسطین، آیه الله خوانساری با فریاد آیه الله كاشانی همنوا بود. او در فتوایی فداكاری و كمك مسلمانان را در قضیه فلسطین و جنگ صهیونیسم واجب شمرد. سرانجام فریادها كارساز شد و هزاران فدایی اسلام آماده عزیمت به فلسطین گردیدند اما با سنگ اندازی‎های دولت وقت این اعزام چشمگیر انجام نپذیرفت.
همگانی آیه الله خوانساری با آیه الله كاشانی مرزهای فراتری پیموده است. او با فتوایی سرنوشت ساز ملی شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از این سرمایه خدا داد خواهان گردید. در هنگام برگزاری انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پیروزی نهضت ملی انجام گرفت، ایشان بار دیگر به یاری رهبری نهضت آیه الله كاشانی شتافت و در فتوایی مهم شركت در انتخابات را ادای وظیفه شرعی دانست و سستی در این راه را عملی مسؤولیت آفرین در پیشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار این فتوا، تأثیر بسزایی در انتخابات مزبور گذاشت. و در تهران تأثیر آن شگفت آورتر بود.
فرزندان
 مرحوم آیت الله العظمی اقا محمد تقی خوانساری داری 5 پسر بود که دو تن از آنان از علمای اعلام گشته و اکنون حضرت آیت الله آقای آقا سید محمد باقر خوانساری از علمای مقیم تهران بوده و مردم از انفاس قدسیه ایشان بهره مند می شوند. خدای بزرگ  سایه معظم له  را مستدام بدارد .
خوانساری
فرزند پسر دیگر ایشان مرحوم آیت الله حاج سید علی خوانساری بود که در تهران منشا خدمات بوده و اکنون سالهاست که دار فانی را وداع گفته اند . خداوند جرایگاه او را رفیع گرداند 
سال 1331 ش. علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آیه الله خوانساری با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هوای ییلاقی همدان سپری كند. با قبول این درخواست، آیه الله خوانساری با همراهانش آیه الله اراكی، آیه الله آخوند ملاعلی همدانی، آیه الله خمینی و فرزند بزرگشان سید محمدباقر، مؤلف محترم آقای مجتبی عراقی راهی آنجا گردید.
آیه الله خوانساری در استقبالی پر شور وارد شهر شد. در پی اغتنام از انفاس قدسی او مردم شهر از وی تقاضای اقامه نماز جماعت در مسجد جامع كردند. در یكی از آن روزها كه او برای برپایی نماز به مسجد می‎رفت، در بین را دچار حمله قلبی گشت و سرانجام نزدیكیهای ظهر هفتم دیحجه 1371 ق. به احرام جانان در آمد و لبیك گویان به سرای او شتافت كه حج چهره‎ای از زندگی هر روز است. و چنین شد كه رؤیای آیه الله بروجردی نیز تعبیر گشت. او در رؤیایی در همان شبهای قبل از وفات آن فقیه نامدار دیده بود كه سید مرتضی رحلت كرده و او را به شهر قم می‎آورند. قبر او اینك در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه - علیهم السلام - هم آغوش استادش آیه الله حائری قرار دارد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -