انهار
انهار
مطالب خواندنی

ولادت «کسایی مروزی» (341ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
زادروز کسایی مروزی، شاعر شهیر سده‏ های چهارم و پنجم  (341ق)زادروز کسایی مروزی، شاعر شهیر سده‏ های چهارم و پنجم (341ق)
مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی شاعر ایرانی نیمه دوم سده چهارم هجری و (شاید) آغاز سده پنجم هجری است. چنان‏که از نامش برمی‌آید - و خود وی نیز به این امر اشاره دارد - اهل مرو بود. کسایی در اواخر دوره سامانیان و اوایل دوره غزنویان می‌زیسته است.
• نام کسایی در چهار مقاله نظامی عروضی به‌صورت ابوالحسن کسایی آمده است، و در دمیةالقصر باخرزی دو بیت از او به‏ نام ابوالحسن مروزی نقل شده و نیز در همان کتاب از او چنین یاد شده است: «ابوالحسن علی بن محمد الکسایی المجتهد المقیم به نسف و مروزی الاصل». نوشته این دو تن که از مردم خراسان بوده و نزدیک به عصر کسایی می‌زیسته‌اند اعتبار تمام دارد، و آنچه تذکره‌نویسان متأخر مغایر با آن نوشته‌اند قابل نقل و اعتنا نیست. و نیز نحوه ذکر او در دمیةالقصر و لباب‌الالباب چنان است که گویا این شاعر به ‏نام ابوالحسن مروزی یا «مروزی» مطلق نیز شهرت داشته است.
تاریخ تولد او را بنا بر قول خود شاعر در روز چهارشنبه بیست و هفتم شوال‏ المکرم سال ۳۴۱ هجری قمری تعیین کرده‌اند و این تاریخ را در مطلع قصیده لامیه خود آورده است. زمان وفات او به‏ درستی معلوم نیست. اما از قصیده‌ای که در پنجاه سالگی خود سروده مسلم است که وفاتش بعد از سال ۳۹۰ق بوده است.
• کسایی در سال ۳۴۱ در مرو چشم به جهان گشود و در محیطی فرهنگی پرورش یافت، در سال‏هایی که آفتاب بخت خاندان ایرانی سامانی در سراشیب غروب بود. دوره شاعری او با ایام ضعف دولت سامانی و سلطنت چهار تن آخرین پادشاهان آن خاندان هم‏زمان شد. کسایی مسلماً از ستایشگران خاندان سامانی بوده است. البته بعدها که پس از انقراض سامانیان، روزگار حال و هوای دیگری یافته، و او هم در مسیر فکری دیگری افتاده بوده است، از کار گذشته خود اظهار پشیمانی کرد.
• دیوان کسایی که تا قرن ششم موجود بوده، بعدها از میان رفته است. درباره شعر او، مؤلف کتاب النقض - که دیوانش را در دست داشته - می‌گوید : «همه دیوان او مدایح و مناقب حضرت مصطفی و آل اوست». عوفی هم می‌گوید: «اکثر اشعار او در زهد و وعظ است و در مناقب اهل بیت نبوت».
اشعار مذهبی او بیش از جنبه شعری، از نظر تاریخ اجتماعی ایران و پیشینه انتشار شیوه‌های گونا‌گون فکری در خراسان اهمیت دارد، اما جلوه اصلی شاعری او که در طول قرن‏ها مایه اشتهار شاعر گردیده از آنجاست که کسایی نقاش چیره‌دست طبیعت است و وصف‏های روشن و جاندار با تشبیهات ساده و لطیف و دلنشین او را در شعر کهن فارسی بلندآوازه ساخته است.
گفته می‌شود که کسایی پیرو رودکی و پیشرو ناصرخسرو است. در زادگاه کسایی در مرو که در قلمرو سامانیان بود، روزی که کسایی چشم به جهان و لب به سخن گشود سروده‌های رودکی زبان به زبان می‌گشت و طبیعی است که شاعر از کودکی باز با شعر و غزل او انس یافته باشد و بعدها هم او را «استاد شاعران جهان» بشمارد.
مقایسه اشعاری با وزن و قافیه‌های مشترک در آثار موجود آن دو می‌رساند که کسایی بسیاری از قصیده‌های خود را به استقبال قصاید رودکی سروده بوده است. بعد از کسایی هم ناصرخسرو که به اعتباری همشهری کسایی شمرده می‌شد و نیم قرن بعد از او می‌زیست از کسایی پیروی کرده و بیش‏تر قصاید خود را به استقبال کسایی با به‏ اصطلاح در جواب او سروده و از آن میان یازده قصیده او هم‏ وزن و هم‏ قافیه با آثار بازمانده از کسایی است که در پایان برخی از آن‏ها از کسایی نام برده.
و این معارضه ناصرخسرو با کسایی قطعاً به‏ سبب مدایح یا غزل‏های او نبوده بلکه به این سبب است که او هم مثل کسایی شعر را وسیله تبلیغ اندیشه‌های سیاسی و مذهبی و فلسفی خود قرار داده، با این تفاوت که شعر کسایی مناقب و مراثی به مذاق شیعه دوازده امامی بوده، و ناصرخسرو «حجت» و مبلغ شیعه هفت امامی بود و در میان شیعیان زمینه مناسب‌تری برای تبلیغ افکار خود تصور می‌کرد و شکستن بازار کسایی را لازم می‌شمرد.
سخن کسایی جامعیتی دارد و در آثار بازمانده از او که سیصد و چند بیت است از همه موضوعات شعری عصر او نمونه‌هایی هست از: وصف طبیعت و تغزل، مدح و منقبت و سوگنامه، زهد و حکمت، و هزل و طنز. باخرزی دو بیت شعر عربی هم به نام او آورده است. کسایی مردی دانشمند و حکیم و وجودش آراسته به علوم عصر خویش بود. این‏که او را به صفت «حکیم» یاد کرده‌اند از نوع لفظ ‏پردازی‏های تذکره‌نویسان نیست و واقعیت دارد.
بدیع‌الزمان فروزانفر درباره شعر او نوشته است: «کسایی از شعرای بزرگ ایران است و به همین مایه اندک که از اشعارش باقی است اندازه وسعت فکر و دقت خیال و حسن بلاغت و براعت طبع او را می‌توان دانست. اشعار کسایی به لطافت و دقت تشبیه ممتاز است و در این فن عده کمی به پایه او می‌رسند. ناصرخسرو در موارد متعدد از کسایی اسم می‌برد و با او در نظم اظهار معارضه می‌کند.»
شفیعی کدکنی درباره کسایی چنین می‌نویسد: «از نظر صور خیال و انواع تصویر به‏ویژه در زمینه طبیعت، شعر کسایی بهترین شعری است که از گویندگان قرن چهارم در دست داریم. جای دریغ است که دیوان این شاعر از میان رفته و جز چند قطعه پراکنده شعری از او باقی نمانده است اما در میان همان شعرهای باقی‌مانده همه‏جا خصایص برجسته شعر قرن چهارم را به کامل‏ترین وصفی مشاهده می‌کنیم.»

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  



پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -