انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی
ملا محمد باقر خلخالي (قاضي ، مجتهد و شاعر)
ملا محمدباقر خلخالي ،خالق کتاب " ثعلبیه " قاضي و مدرّسي است كه هنر والاي شعر او ، پرده بر مقام علمي او پوشانده است.  در سال 1246 هجري قمري در روستاي قارا بولاق که در آن زمان از توابع خلخال بود  ديده به جهان گشود و پس از هفتاد سال عمر در سال 1316 قمري ديده از جهان فرو بست. پدر او ، آخوند ملا حيدر مجتهدي ، پيش از تولد فرزندش از روستاي درآوا به روستاي قارا بولاق منتقل شده بود.
روستاي قارا بولاق در20 كيلومتري هشجين خلخال و 51  كيلومتري ميانه و در دل كوهستان نهفته است. اهالي اين روستا ، محمدباقر خلخالي را «ميرزه باقر» مي خوانند و به نقل از پدران و پدربزرگان خود از ميرزا محمدباقر خاطراتي تعريف مي كنند كه نشان از عظمت روحي و مقام علمي او دارد.
ميرزا محمدباقر براي پياده كردن افكار خود ، مردم را به دو دسته تقسيم كرده بود: مردم عام و مردم خاص. مردم عام را بوسيله شمشير برنده اي بنام طنز آگاهي مي داد و مردم خاص را با كمك مدرسه علميه اي كه خود آنرا بنا نهاده بود و شاگردان بزرگي در آنجا تربيت نمود ، هدايت مي كرد. از آن مدرسه كه به دارالعلم معروف بود و طلاب زيادي از ميانه ، خلخال و زنجان بدانجا روي مي آوردند ، بازديدي داشتيم كه اشك در چشمان هر بيننده اي جمع مي كرد. چه كسي مي دانست مكتب پررونق ميرزا باقر روزي بدين حال بيافتد؟
مقدمات صرف و نحو را از پدر روحاني خود آموخت و در 14 سالگي براي تكميل دروس حوزوي ، به زنجان رفته و از محضر ملاعلي زنجاني تلمذ نمود اما فوت پدر ، اجازه نداد از خانواده خود دور بماند. او مدتي را در منصب قضاوت و مدرس در خلخال و كاغذكنان و زنجان سپري نمود. او بخاطر استغناي طبع و روح ، شديداً مورد احترام عام و خاص خصوصاً نزديكان دولت ناصرالدين شاه بود.
اين شاه اثر تركي ، روباهي را نقش اول شعر قرار داده و به زبان طنز ، به بررسي مشكلات اجتماعي و حكومتي مي پردازد. اين اثر ، بارها در تبريز ، تهران ، باكو ، استانبول و ... چاپ و منتشر شده است. او ، علاوه بر اين كتاب ، اشعار پراكنده ديگري به تركي و فارسي دارد اما آنچه سطح شعور اجتماعي ، فلسفي ، ديني و خلقي شاعر را مي شناساند ، همان ديوان ثعلبيه يا « تولكو ناغيلي » است. محمدعلي مدرس در ريحانه الادب خود او را صاحب بياني برّان و شعري روان ، داراي توانائي فوق العاده در بديهه گوئي و تمام فنون شعري معرفي مي كند.
اين روحاني منتقد و متفكر ، در كنار انتقاد از دربار و دربارمسلكان ، از اشاعه دين اسلام غافل نمي ماند و مدرسه اي بنام دارالعلم در زادگاهش تأسيس مي كند كه محل رجوع خيل مشتاقان او از خلخال ، ميانه و زنجان بود. او شاگردان زيادي تربيت نمود كه هر كدام نوري در منطقه شان بودند كه ملافاضل كاغذكناني از جمله آنهاست.20 تا 25 طلبه بوسيله او مسلط به زبان عربي و فارسي شدند.
پيشتر مي دانيم كه استبداد حكومتها در تاريخ ، نقادان را به سه راه كشانده است: انتقاد خود را صريحاً گفته و به خشم حكومتي دچار شده و روانه زندان شده يا جان خود را از دست داده اند ، از ترس ، نااميدي يا از روي مصلحت گوشه گيري كرده و سكوت اختيار كرده اند ، به زبان غيرمستقيم با ايهام و كنايه و طنز حرف خود را گفته و بهانه اي به دست حكومت حاكم نداده اند تا مانع حرف زدن او و آگاه ساختن مردم شود و حاكمان ابله نيز غافل از آتش زير اين خاكستر صرفاً ظاهر آنرا ديده و خنديده اند و شاعر را شوخ طبع پنداشته اند.
محمدباقر خلخالي ، روش اخير را به كار بست و با آن بيان لطيف و كنايي موج آگاهي را در آذربايجان به راه انداخت. هنوز پس از 100 سال و اندي ، آذربايجانيان اشعار او را از سينه به زبان مي آورند. آذربايجانيان آنچنان بيخود از خود اين اشعار را زمزمه مي كنند كه حتي حيدرباباي شهريار نيز نتوانست آنرا از گردونه رقابت كنار نهد. چرا كه حيدربابا ، احساسي است و ثعلبيه منطقي. محمدباقر خلخالي آئينه تمام نماي مَثَل «با پنبه سر بريدن» بود. مثنوي ثعلبيه مشتمل بر حدود 1600 بيت شعر است كه در بحر هزج مسدس مقصور ، منظوم شده است. اين مثنوي در سال 1311 قمري به اتمام رسيده است. محمدباقر خلخالي در شوال 1316 قمري دار دنيا را ترك نمود. در ماههاي اخير ، مزار اين عالم وارسته و آگاه با سنگي جديد مزين شده است كه اميد داريم با مساعدت بخشدار منطقه به بارگاهي بايسته و شايسته تبديل گردد. تن شريف اين عالم ، در قبرستان قارا بولاق آرميده است و بر سنگ مزار او اين شعر حك شده است كه نهايت تواضع و فروتني ايشان را مي رساند:
خبرآلسا بيري آديمي بالفرض                    اؤزوم اؤزآديمي قوي ائيله ييم عرض
فنون معرفتدن خالي يم من                      محمدباقر خلخالي يم من
ثعلبيه محمدباقر خلخالي ، كه در دهها سال ورد زبان ترك زبانان ايران شده بود ، فارسي زبانان را كنجكاو كرده بود كه از موضوع آن باخبر شوند. مانند همان حساسيت و علاقه اي كه براي درك مفاهيم حيدربابا داشته اند. اين موضوع باعث شد ، اين اثر گرانسنگ دو بار در قالب منظوم به فارسي برگردانده شود. يكبار در سال 1299 شمسي توسط قباد توفاني و ديگربار در سال 1334 توسط شاعر نام آشناي زنجاني خانم دكتر دارائي.
نگاهي به ثعلبيه
مثنوي بلند « تولکو ناغيلي » ( روباهنامه يا ثعلبيه ) را بدون ترديد بايد شاهکار شعر فولکلوريک آذربايجان دانست که نزديک به 120 سال پيش توسط ميرزا محمدباقر خلخالي خلق شده و دهها سال توسط مردم آذربايجان در سينه ها حفظ شده و در محفل شب نشيني هاي قديمي، گرمي بخش زمستانهاي سرد بوده است. بسیاري از پدران ما، تمام يا قسمتي از اين مثنوي را ازبر بوده اند.
مثنوي ثعلبيه، تالي و دنباله روي مثنوي مولوي داراي مضامين بلند عرفاني، فلسفي، اجتماعي، سياسي و اخلاقي است و تحقيق مفصل در يک يا چند جلد کتاب لازم است تا به کنه اين شاهکار عظيم آذربايجاني پي ببريم. اگر ملا محمدباقر به تدريس علم و تربيت شاگردان بزرگ خود دست نمي زد، اگر ميرزا، به کار قضاوت و مردم مداري همت نمي کرد، اگر دست از تأليف و تدوين برمي داشت و تمام همت خود را به خلق چنين مثنوي هايي مي گماشت، بی شک شاهد تولد مولوي ديگري مي شديم.
تمثيل يک داستان تخيلي با زبان شيرين طنز توسط اين استاد چيره دست، بهانه اي است تا مفاهيم بلند عرفاني و فلسفي به ما آموخته شود. ميرزا باقر، نقطه اکمال شعر طنز است و مثنوي ثعلبيه تفاوت آشکاري بين طنزسرايي و هجوسرايي نشان داده است. هرچه تعمق و تسلط خواننده بيشتر باشد، يافته هاي عميقتري از اين مثنوی خواهد داشت و بهره های بیشتری از آن خواهد برد. گویا مثنوی ثعلبیه دریایی است که هر کس به قدر تشنگی از آن سیراب می شود. چه، کسی که صرفاً در لابلای طنز و شیرین گفتاری غوطه ور شده و دنبال سخنی برای خنده و سرگرمی است و چه، کسی که با تدبر در مفاهیم و مضامین بلند آن به کشف آیات و روایات، مثل ها و متل ها، گرته برداری ها و نقل قولها، ظرافتهای گفتاری در بیان مفاهیم اخلاقی و عرفانی، بیان مسائل اجتماعی و سیاسی و ... می پردازد. مخاطب ثعلبيه هم عامه است، هم قاضي، هم محتسب، هم داروغه، هم واعظ، هم پادشاه و هم ... .
بدون کاستن از ارزش والاي فولکلوريک اشعار احساسي و عاطفي حيدرباباي شهریار، خواننده هنگام خواندن ثعلبيه باید سراپا هوش و گوش باشد تا مفاهیم بلند فلسفی اشعار را از دست ندهد ولي در خواندن حیدربابا ، نیازی به داشتن اطلاعات علمی و تمرکز روی اشعار وجود ندارد و داشتن خاطرات کودکی در روستاها کافی است. با خواندن حيدربابا، خاطرات کودکي زنده مي شود و آداب و رسوم قديمي يادآوري مي شود امّا با خواندن ثعلبيه، اطلاعات خواننده زياد می شود. قدرت تحليل رویدادهایش افزونتر می شود. با نکات ظریف اخلاقی، اجتماعی، دینی و مسائل سیاسی آشنا می شود و با دریایی از مثلها، متلها، دئييم ها، گرته برداری ها، آیات و احاديث و ... آشنا می شود.
در معرفي ثعلبيه، همانقدر که تفريط، ظلمي در حق اين مثنوي است، افراط نيز ناصواب است. اگر گمنامي اين اثر در 120 سال گذشته براي دوستداران ادبيات ترکي ايراني، دل آزار بوده و ظلمي در حق ثعلبيه بوده است، معرفي ثعلبيه به عنوان «اولین شناسنامه زبان ترکی از نظر نحو و زبان شناختی» یا «قلّه شعر ترکي» و يا «مهمترين ديوان شعر ترکي» نيز ظلمي در حق ادبيات ترکي و حتي ادبيات ترکي آذربايجاني است. کساني که اين ادعا را مي کنند، یا در تمجید از این شاهکار طنز ترکی ایرانی افراط می کنند و یا کهنترين شناسنامه زبان ترکي (سنگ نبشته هاي اورخون در کشور چين)، کهنترین دیوان شعر ترکی (قوتادغو بيليک)، قديمي ترين شناسنامه زبان ترکی آذربايجاني (دده قورقود) را نشنیده اند. حتماً با دیوان ترکی شاعر معاصر با سعدی یعنی نسیمی آشنا نبوده اند. ما برای ثعلبیه می توانیم ادعا کنیم که «بلندترین قله طنز ترکی» است و هیچ شاعری در لفافه طنز موفق به ارائه چنین مضامین بلندی نشده است. اصولاً مقایسه مثنوی طنز ثعلبيه در 120 سال پیش با مثنوی اخلاقي ـ اجتماعي قوتادغوبيليک در 1000 سال پیش نمی تواند جالب باشد. اتفاقاً اگر بخواهيم ثعلبيه و حيدربابا را از نظر نحوي قضاوت کنيم، کاملاً از زبان ترکی کلاسيک و قوانين نحوي فاصله دارند. اين دو با تکیه بر ادبیات محاوره ای و شفاهی مردم سروده شده اند. حتي عده اي تلاش کرده اند تا اين دو دیوان را به ترکی کلاسیک و رسمی تبدیل کنند، اما با این کار وزن اشعار به هم می خورد. براي همين است که بعضي مصححان ما با اين نيّت، دست به پالايش و پيرايش کلمات اين دو زده اند ولي در جايي که وزن بهم خورده است، دست کشیده اند. لذا کاري ارائه کرده اند که نه بر اساس ادبيات مردمي است نه بر اساس ادبيات کلاسيک. هرچند حقير اين کار را در بازخواني نسخه کهن صفوه الصفا متعلق به شيخ صفي الدين اردبيلي انجام دادم ولي چون اين رساله، نثر بود، هيچ خللي در کار پيش نيآمد و تمام گويش محلي اردبيل در 700 سال گذشته به ترکي کلاسيک کنوني تبديل شد. البته دائماً اين تغييرات را به خواننده تذکر دادم که در نسخه چه بوده و الآن چه شده است.
ثعلبیه غير از مضامين بلند عرفاني و اجتماعي، داراي اعتبار بزرگي در ادبيات ترکي است که به چند مورد از برجستگي هاي آن اشاره مي شود:
1 ـ خالق ثعلبيه داراي ذوقي ذاتي است که در خلق شاه اثر خود، غالباً تکيه بر بداهه گويي کرده است و مانند مولوی که تنگي قافيه و حصار وزن او را محدود نمي کرد، ميرزا محمدباقر نيز در تنگي وزن و قافيه از شکستگي آوائي، اطاله صائتهاي کوتاه ترکي و اماله صائتهاي کوتاه، استمداد از صورت محاوره اي کلمات ، استفاده کرده و در بيان مفاهيم، در قيد و بند مفاعيلن مفاعيلن محصور نمی شود. اگر مولوی در تنگي وزن و قافيه مي گويد: «اي جانِ جانِ جانِ جان ـ ما نآمديم از بهر نان»، خلخالی هم می گوید: «اوتان هئی! هئی! عجب سؤزلر دئییرسن» یا «گرک اولسونلا لال و لمّه اخته».
2 ـ بناي شعر ترکي بر هجاست نه عروض. شاعري که در عروض ، شعر ترکي مي گويد، به کرّات از اطاله اصوات ترکی(کشيدن اصوات کوتاه ترکي به اندازه فارسی) استفاده خواهد کرد. نه تنها ميرزا باقر، که مثنوي سرايان پيشين مانند يوسف خراساني(خالق قوتادغوبيليک در قرن 5 قمري) يا شيخ الوان شيرازي(خالق گلشن راز ترکي در قرن 8 قمري) نيز به اين محدوديت برخورده اند. مانند اين بيت که 5 اطاله اصوات دارد: «نه بئله شاخلانیرسان اؤز اؤزیوه ـ آدین کیشی قویوبسان، تو اوزیوه!»
3 ـ تسلط چشمگير ميرزا، به مثل و متل هاي ترکي ستودني نيست. آن ستودني است که بسیاز زیرکانه و بجا آنها را در مثنوی خود گنجانده است. در مصارع زیر به مثلها دقت کنیم: «کی ایت قورساغی هرگیز یاغ گؤتورمز، گلین ارکک چیخیب توی باطیل اولدو، سنه بیر چول تیکیم هر ساپی بیر رنگ، کی هر کیم آرپا اکسه بوغدا بیچمز، بو حق سؤز دور: آجین ایمانی اولماز». يا در مصارع زير به دئييم ها(داخل گيومه) دقت کنيم: دئمم بالله سنه «گولدن آغير سؤز»، یقیناً قالمامیشدی «داش ـ داش اوسته»، تؤکوب یاش «بیر باشی اولدو ایکی ال»، «اوخون دیدی داشا» نه گوپلاییرسان، «پالان قویما دالیما» اولما دوتسوز ، یالاندان «قولتوغوما قویما قارپوز».
4 ـ او در تکميل منظور خود از زبان فارسي نيز استمداد مي کند. چه مستقيم مانند: «بهشتی کو  رضای مادران است ـ یقین دان زیر پای مادران است» و چه بصورت گرته برداری مانند : «بیریسینه میسر ناز و نعمت ـ بیریسی آج چکر یوز مین مذلّت»(یکی را داده ای صد ناز و نعمت ـ يکي را نان جو آغشته در خون)، عزیزیم منبری یاندیر شراب ایچ ـ ولیکن هئچ کیمه ظلم ائیلمه، گئچ (مي بخور منبر بسوزان مردم آزاري مکن)، اونا سؤز گونبد اوسته گیردکان دیر(تربيت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است).
5 ـ ميرزا با تسلط به زبان عربی، دائماً از آيات، روايات و حتي اشعار و امثال عربي نيز کمک مي جويد و به زيبايي در ميان اشعار ترکي جاي مي دهد. مانند: ولیکن صبر مصباح الفرج دیر، دئدی: انّی توکلت علی الله ،فَکُم لله من لطف خفیٌ ـ یدق خفاده عنهم الزکی ، اذا جاء القضا ضاق الفضاءُ، الهی عبدک العاصی اَتاکا، «قل الله ثم ذرهم» حق کلامی.
و امّا در مورد نسخه اصلي و چاپهاي مکرر آن خصوصاً چاپ جديد آن قابل اشاره است که مثنوي ثعلبيه در سال 1311 قمري توسط ميرزا محمدباقر خلخالي (متوفاي 1316 قمری) در 1681 بیت در بحر هزج مسدس(مفاعيلن مفاعيلن مفاعيل) تنظيم شده است و بارها در تبريز و تهران و حتي خارج از ايران چاپ شده است.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -