انهار
انهار
مطالب خواندنی

کلمات قصار حضرت امام خمینی (ره)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
امام خمینی
1- اگر به من بگويند خدمتگزار ، بهتر از اين است که بگويند رهبر ; رهبري مطرح نيست ، خدمتگزاري مطرح است ، اسلام ما را موظف کرده که خدمت کنيم.
2- در اسلام و پيش من رهبري مطرح نيست ، برادري مطرح است.
3- من با مردم ايران برادر هستم ، و خود را خادم و سرباز آنان مي دانم.
4- من از خداي تبارک و تعالي توفيق همه را مي خواهم.
5- من از بيرون آمده ام که خدمت به شما بکنم.
6- من خادم شما هستم ، من خادم ملت شما هستم.
7- من آمده ام تا پيوند خدمتگزاري خودم را به شما عزيزان عرضه کنم ، که تاحيات دارم خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار ملتهاي اسلامي ، خدمتگزار ملت بزرگ ايران ، خدمتگزار دانشگاهيان و روحانيان ، خدمتگزار همه قشرهاي کشور و همه قشرهاي کشورهاي اسلامي و همه مستضعفين جهان.
8- اين جانب که يک نفر از خدمتگزاران علماي اعلام و ملت اسلام هستم ، در مواقع خطير و براي مصالح بزرگ اسلامي ، حاضرم براي کوچکترين افراد تواضع و کوچکي کنم ، تا چه رسد به علماي و مراجع عظام - کثر الله امثالهم -.
9- من دعاگوي همه شما هستم و خدمتگزار همه ملت. و من اميدوارم که بتوانم اين خدمتم را تمام کنم ،.
10- خميني دست يکايک شما را مي بوسد و به يکايک شما احترام مي گذارد و يکايک شما را رهبر خودش مي داند ، که بارها گفته ام من با شما يکي هستم.
11- من آمده ام که بزرگواري شما را حفظ کنم من آمده ام که دشمنهاي شما را زمين بزنم.
12- من احتياج به کمک مالي ندارم.
13- من با شاه ، با يک قلم و چند صفحه کاغذمبارزه مي کنم ; و اگر يک وقت محتاج به کمکي باشم ملت من به من کمک خواهدکرد.
14- پيش من مکان معيني مطرح نيست ، عمل به تکليف الهي مطرح است ، مصالح عاليه اسلام و مسلمين مطرح است.
15- براي من مکان مطرح نيست، آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است ; هر جابهتر اين مبارزه صورت بگيرد ، آن جا خواهم بود.
16- من اکنون قلب خود را براي سرنيزه هاي مامورين شما حاضر کرده ام ، ولي براي قبول زورگوييها و خضوع در مقابل جبارهاي شما حاضر نخواهم کرد.
17- من براي چند روز زندگي با عار و ننگ ارزشي قائل نيستم.
18- خميني را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد.
19- اگر خميني هم با شما سازش کند ، ملت اسلام با شما سازش نمي کند.
20- ملت ايران بايد بداند که من در کنار آنان ، تا آخرين نفس براي حفظ قوانين اسلام و مصالح مملکت به مبارزه خود ادامه مي دهم.
21- خدا مي داند که شخصا براي خود ذره اي مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم ; اگرتخلفي از من هم سر زد ، مهياي مؤاخذه ام.
22- اميدوارم که خميني از راه مستقيم اسلام ، که مبارزه با قدرتهاي ستمگر است هيچ گاه منحرف نشود.
23- آنهايي که شناخته اند ،مي دانند که من آني که بايد انجام بدهم تحت تاثيرواقع نمي شوم ، انجام مي دهم.
24- من بارها اعلام کرده ام که با هيچ کس ، در هر مرتبه اي که باشد عقد اخوت نبسته ام ; چهارچوب دوستي من ، در درستي راه هر فرد نهفته است.
25- من اعلام مي کنم که هر کس به من نسبت بدهد مطلبي را که بر خلاف دستورات اسلامي است ، دروغ گفته است.
26- اگر من يک وقتي ديدم که مصلحت اسلام اقتضا مي کند که يک حرفي بزنم ،مي زنم و دنبالش راه مي افتم، و از هيچ چيز نمي ترسم - بحمد الله تعالي - ; والله تا حالا نترسيده ام ،آن روز هم که مي بردنم ، آنها مي ترسيدند ، من آنها راتسلي مي دادم که نترسيد.
27- من از آن آدمها نيستم که يک حکمي اگر کردم ، بنشينم چرت بزنم که اين حکم خودش برود ; من راه مي افتم دنبالش.
28- من پاپ نيستم که فقط روزهاي يک شنبه مراسمي انجام دهم ، و بقيه اوقات براي خودم سلطاني باشم و به امور ديگر کاري نداشته باشم.
29- من دست از کار خودم برداشتم که طلبگي بود و آمدم اين جا ، براي اين که ما يک حکومت صالح نداشتيم ، و يک قدرت صالحه در کار نبود.
30- من دست برادري دراز مي کنم به تمام ملتهاي اسلام ، به تمام مسلمين دنيا ، درشرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند.
31- من دست عموم ملت اسلام و آزاديخواهان جهان را ، در راه قطع ريشه استعمار واستعمارگران ، استقلال ممالک اسلامي و گسستن زنجيره هاي اسارت ، مي فشارم.
32- من دست و بازوي همه عزيزاني که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند ، و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاي عزت مسلمين را نموده اند ، مي بوسم و سلام و درودهاي خالصانه خود را به همه غنچه هاي آزادي و کمال نثار مي کنم.
33- من در اين آخر عمر ، متواضعانه دست خود را به طرف تمام گروههايي که براي برپايي اسلام و احکام آن ، که تنها راه سعادت و ضامن استقلال وآزادي ايران از استعمار نو و کهنه است ، کوشش و فداکاري مي کنند دراز مي کنم و از همه استمداد مي نمايم.
34- اين جانب با تمام طاقت ، در حصول وحدت همه اقشار ملت مسلمان کوشش کرده و مي کنم.
35- من به شما ملت ايران سفارش مي کنم که اگر در روزنامه اي ، در مطبوعاتي ، درجاي ديگري به من سب بکنند، فحش بدهند ، کسي حق ندارد که يک کلمه بگويد.
36- من تحريم کردم بر شما جوابگويي را ; براي اين که توطئه است ، توطئه ها را باسکوت خنثي کنيد ; و اگر چنانچه توطئه زياد شد با مشت خنثي مي کنيم.
37- من گرچه فرزند عزيزي را که پاره تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنين فرزندان فداکاري در اسلام وجود داشت و دارد.
38- من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي خورم ، و از خدا مي خواهم تا بابسيجيان محشورم گرداند ، چرا که در اين دنيا افتخارم اين است که خودبسيجي ام.
39- خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام ، و در انتظار فوز عظيم شهادتم.
40- من وقتي مطالعه روحيه مردان و زنان جوان از دست داده را مي کنم که شجاعانه در مقابل مصائب ايستادگي کرده و مي کنند ، براي خود احساس شرمندگي مي کنم.
41- هم برادرهاي ما و هم خواهرهاي ما ، همه سربازهاي اسلام هستيم. و من اميدوارم که در آن کتابي که بناست اسم سربازها را بنويسند ، اسم ماها را هم به نام سرباز بنويسند.
42- من اميدوارم به فوز احدي الحسينين نايل شوم ، يا پيشرفت مقصود و اقامه يا شهادت در راه آن که راه حق است.
43- عدل و حق ، قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خميني يکي و تنها هم بماند ، به راه خدا که راه مبارزه با کفر و ظلم و شکر و بت پرستي است ادامه مي دهد ، و به ياري خدا در کنار بسيجيان جهان اسلام ، اين پابرهنه هاي مغضوب ديکتاتورها ، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگاني که بر ستم وظلم خويش اصرار مي نمايند سلب خواهد کرد.
44- هيهات که خميني در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشرکان و کافران به حريم قرآن کريم و عترت رسول خدا و امت محمد - صلي الله عليه و آله - و پيروان ابراهيم حنيف ، ساکت و آرام بماند ، و يا نظاره گر صحنه هاي ذلت و حقارت مسلمانان باشد.
45- نهضت ما قائم به شخص نيست ، نهضت ما همگاني است ، همه ملت رهبرند ،همه بيدار شده اند.
آفريقاي جنوبي
1- امروز آفريقاي مسلمان صداي فرياد مظلومانه خود را هر چه بيشتر بلند مي کند.
2- امروز کشورهاي آفريقايي مسلمان ما زير يوغ آمريکا و ساير اجانب و سرسپردگان آنان دست و پا مي زند.
3- آفريقاي جنوبي تا به اين وضعي که دارد خاتمه ندهد، ما با او رابطه اي نمي توانيم برقرار کنيم، و نفت هم به او نخواهيم داد.
آفريقاي جنوبي...
4- رژيم نژادپرستي است که به هيچ وجه به هيچ يک ازارزشهاي انساني ارج نمي نهد، و اصولا رژيمي است سفاک و جنايتکار.
5- فرياد برائت ما فرياد مردم مسلمان آفريقاست ; فرياد برادران و خواهران ديني ما که به جرم سياه بودن، تازيانه ستم سيه روزان بي فرهنگ نژادپرست رامي خوردند.
احزاب و حزب گرايي
1- دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذير سياست جمهوري اسلامي است.
2- امروز تمام مردم ايران در هر سني که هستند، از زن و مرد، که با شعارهاي اسلامي، مبارزه مي کنند جزء حزب الله هستند.
3- هر مسلماني که موازين و اصول اسلام را پذيرفته است، و در اعمال و رفتار از انضباط دقيق شيعي برخوردار است، يک عضو از اعضاي حزب الله مي باشد ; و تمامي دستورات اين حزب و خط مشي آن را قرآن و اسلام بيان کرده است.
4- اين حزب غير از حزبهاي متداول امروز دنياست.
5- اين انقلاب براي اين که انقلابي نبوده است که يک حزبي اين انقلاب را درست کرده باشد، يک گروهي اين انقلاب را درست کرده باشد، انقلابي بوده است که از متن خود ملت بوده است.
6- اين طور نيست که حزب، بد باشد يا هر حزبي خوب باشد ; ميزان ايده حزب است.
7- هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم، در صورتي که مصالح مردم را به خطر نيندازند آزادند،و اسلام در تمامي اين شئون، حد و مرز آن را تعيين کرده است.
8- اصل اين احزابي که در ايران از صدر مشروطيت پيدا شده است، آن که انسان مي فهمد اين است که اين احزاب ندانسته به دست ديگران پيدا شده است ; وخدمت به ديگران بعضي از آنها کرده اند.
9- اين احزابي که از اول، مثلا شايد از مشروطه به اين طرف اين احزاب پيدا شده باشد، اين احزاب مختلفه خيال نکنيد که مِن باب اتفاق يک دسته اي با هم جمع شدند و حزبي تشکيل دادند، اين يک نقشه شيطاني بوده.
10- لازم است با کمال قدرت و هوشياري، اشخاص يا گروه هايي که گرايش به مکتبهاي غيراسلامي دارند، و به خوي فرصت طلبي مي خواهند در اين اوقات از فرصت استفاده نموده خود را در صفوف شما داخل کنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند، از خود دور کنيد و به آنها مجال تحرک ندهيد.
11- از اول عالم تا حال دو حزب بوده است، يکي حزب الهي و يکي حزب غيرالهي و شيطاني، و آثار هر يک هم جدا بوده است.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -