انهار
انهار
مطالب خواندنی

ديه تنبيه فرزند

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال: شخصى براى تربيت كردن فرزندانش دست به كتك با كمربند و يا هرچيز ديگرى مى زند و آنان را به وضعى تنبيه مى كند كه جاى آن كبود، سياه مى شود و يا خون مى آيد آيا چنين كارى شرعاً جايز است؟

جواب:  تأديب فرزندان بر پدر لازم است لكن در حدودى كه شرع مقدّس اجازه داده و دستور شرع به اتفاق همه مراجع اين است كه تنبيه بايد بنحوى باشد كه موجب ديه نشود پس اگر طورى باشد كه بدن يا صورت سرخ يا كبود يا سياه شود و يا خون بيايد حرام و معصيت است و هريك ديه دارد كه تفصيل آن در توضيح المسائل مسأله 2816 ذكر شده ضمناً يادآورى مى شود زدن زياد مخصوصاً به صورت مذكوره در سؤال، غالباً نتيجه معكوس دارد و در آينده عكس العمل هاى غير مطلوب از طرف فرزندان دارد به هر حال بايستى كمال ملاحظه را در تأديب فرزندان نمود كه هدف تربيت باشد نه تشفّى قلب و غيره كه به خاطر حال عصبى كه پيدا شده پيش مى آيد.

سؤال: شخصى فرزند خودش را طورى زده است كه ديه واجب شده و اين شخص ديه را به صاحب ديه نپرداخت تا فرزند بالغ شد حال بايد ديه را بدهد به فرزند و اگر فرزند خودش ببخشد يا مصالحه كند برىء الذّمه مى شود يا نه؟

جواب:  در مورد سؤال اگر فرزند ديه را ببخشد و يا مصالحه كند پدر برىء الذمه مى شود. والله العالم

سؤال: معلّمى كه شاگرد خود را كتك بزند بحدّى كه ديه واجب شود، ديه را به ولىّ شرعى مى دهند يا بعد از بلوغ به فرد مضروب؟

و اگر ديه را به پدر كودك دادند آيا او مى تواند مصرف كند يا بايد نگهدارد و بعداً به فرزند بدهد؟ و اگر كودك كتك خورده بعد از بلوغ و رشد فكرى بگويد من راضى هستم و پدر قبلاً مقدار ديه را مصرف كرده باشد بايد برگرداند يا خير؟

جواب:  در فرض سؤال بايد ديه به ولىّ شرعى طفل پرداخت شود و ولىّ بايد ديه را براى طفل حفظ كند يا به مصارف لازم او برساند بلى ولىّ مى تواند بعنوان قرض ديه را مصرف نمايد و بعد از بلوغ طفل به او بپردازد و طفل بعد از بلوغ مى تواند عفو نمايد و عين ديه را اگر باقى باشد يا عوض آن را به جانى برگرداند ولى بر ولىّ ميت كه طبق ولايت عمل كرده چيزى نيست. والله العالم


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -