انهار
انهار
مطالب خواندنی

رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

بزرگ نمایی کوچک نمایی

بيست و سه سال از بعثت و شصت و سه سال از عمر شريفش مى گذشت . او در طى اين مدت موفقيّتهاى بزرگ و عظيمى بدست آورده بود، موفق شده بود پى و بنيان اجتماعى ننگ آلود و فرسوده را درهم فرو ريزد و بر ويرانه هاى آن ، پايه و اساس جامعه اى پاك و بافضيلت را بنيانگذارى نمايد . او ازدل تاريكيها و سياهيها، صبحى روشن آفريده بود، صبحى كه روشنايى خيره كننده آن هنوز پس از قرنها مى درخشد و به جهان بشر نور و صفا مى بخشد. او توانسته بود كهاز ملّتى عقب افتاده و ناتوان كه همچون كرمهايى فرسوده در لجنزار زندگى غوطه مى خوردند، ملّتى قوى و نيرومند بسازد، ملّتى كه امپراطوريهاى بزرگ جهان را به لرزه در آورد و نداى عدالت را به سراسر گيتى گسترش دهد.
و او اكنون در بستر مرض افتاده و به سرنوشت اين ملّت مى انديشد، ملّتى كه بايد حتّى پس از مرگ او با كاروان زمان به جلو رود و در امتداد اعصار و قرون مشعل دار تمدّن وعدالت باشد و راه و رسم يك زندگى صحيح و پر سعادتى را به بشريّت بياموزد.
حرارت تب ، لحظه به لحظه فزونى مى يافت و تاب و توان را از پيغمبر خدا سلب مى نمود، مى خواست تا به مسجد رود و يكبار ديگر با مردم نماز بگزارد، ولى شدّت مرض ،قدرت حركت را از او گرفته بود، ناچار به استراحت پرداخت دستور داد تا كس ديگرىبه مسجد رفته و با مردم نماز بگزارد.
كم كم چشمان پيغمبر درهم فرو مى شد و حالت ضعف و رخوتى تمام وجودش را در خودغرق نمود، صداى اذان بلال ، مؤ ذن مخصوص رسول خدا صلى الله عليه و آله از مسجد برخاست و اين صدا پيغمبر را از آن حال بدر آورد.
فرمود: چه كسى با مردم نماز مى خواند؟
گفتند: ابوبكر.
فرمود: كمك كنيد تا خودم به مسجد روم .
على بن ابيطالب و فضل بن عباس زير بازوان مقدسش را گرفته و در رفتن ياريش مى كردند و آن حضرت از شدت مرض و ناراحتى پاهاى مباركش به زمين كشيده مى شد!فاصله كوتاه بين منزل و مسجد پيموده شد و پيغمبر وارد مسجد شد، خود عهده دار امامت نمازگرديد. به هر زحمتى كه بود نماز را به پايان رساند. خواست تا در اين واپسين دمحيات آخرين سخنان خود را با مردم بگويد و رمز سعادت و دوام و بقاى ملّت عظيم اسلامىرا به آنان گوشزد نمايد.
نخست از گذشته سخن به ميان آورد و فرمود: ديگر روزگار من سپرى شده و عمرم به پايان رسيده است . من آنچه را كه لازم بود به شما رساندم و حق رسالت را ادا كردم .شما را به راه راست هدايت نمودم و راه و رسم راستى و درستى را به شما تعليم دادم .
و بعد سخن را به آينده كشاند و فرمود: مبادا پس از من همچون قوم يهود به اختلاف وپراكندگى روى آوريد، ملّت يهود پس از موسى راه اختلاف در پيش گرفتند و با بى اعتنايى به دين ، ضربه به مليّت خود زدند، ولى من از شما مى خواهم كه به راه آنهانرويد و دنيا و آخرت خود را تباه نسازيد، هميشه با هم متّحد و به هم نزديك باشيد.
و بعد از قرآن و عترت سخن به ميان آورده و فرمود: قرآن و عترت ، اين دو بازمانده اى كه هميشه هم آهنگ و همراهند و اين است دو يادگار من در ميان شما. من اين دو امانت بزرگ رابه شما مى سپارم و از ميان شما رخت برمى بندم .
و چنين به سخن ادامه داد: ميل دارم تا اگر كسى را بر من حقى هست ، بپاخيزد و حق خود رااز من مطالبه كند. خجالت نكشيد! من هم مانند شما يك تن مسلمانم ! احقاق حق و مطالبه آن شرم ندارد، برخيزيد و اگر حقى بر من داريد، از من باز ستانيد، تفاوتى بين من و شمانيست ، قرآن بر همه ما به يكسان حكومت مى كند، خدا با هيچكس رابطه خويشاوندى ندارد واين تنها عمل نيك و شايسته است كه انسان را به خدا نزديك مى سازد و تنهاعمل ناپسند است كه آدمى را از خدا دور مى كند. بخدا قسم كه اگر من هم از راه صلاح وسداد منحرف شوم همانند ديگر مردم به كيفر عمل خود خواهم رسيد.
و با اين ترتيب رسول خدا در واپسين دم حيات ، روش قانونگذارى خود را كه براساس تساوى كامل مردم در برابر قانون است ، نشان مى دهد او براى تأ مين عدالت كه هدف قانونگذارى است ، خود را با تمام شخصيّتى كه دارد در كنار مردم قرار مى دهد و خود راهمانند ساير مردم ، محكوم قرآن و قانون خدا مى داند و همين است راز اسلام ، رازى كه باكلمه قسط و عدل بازگو مى شود و جامعه توحيدى را مى سازد.
لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَاَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ[1]


[1] - سوره حديد، آيه 25.

برگرفته از کتاب: زندگانی چهارده معصوم, دکتر محمد رضا صالحى کرمانى


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -