انهار
انهار
مطالب خواندنی

حوادث مهم در دوران جوانى و قبل از بعثت

بزرگ نمایی کوچک نمایی

در ترتيب وقوع اين حوادث كم و بيش اختلاف است و مسعودى ترتيب و فاصله تاريخى آنها را چنين گفته است : ميان ميلاد رسول خدا كه در عام الفيل بوده است و (عام الفجار) بيست سال فاصله شد.
چهار سال و سه ماه و شش روز بعد از
(فجار چهارم )،رسول خدا براى (خديجه ) رهسپار سفر بازرگانى شام شد. دو ماه و بيست و چهارروز بعد با خديجه ازدواج كرد.
فجار  
در جوانى رسول خدا صلى الله عليه و آله جنگ فجار، ميان قريش و بنى كنانه و بنى اسد بن خزيمه از طرفى ، و بنى قيس بن عيلان از طرف ديگر روى داد. (نعمان بن منذر) پادشاه حيره كاروانى با بار پارچه و مشك به بازار (عكاظ) فرستاد، در اين هنگام (براض بن قيس ) از بنى كنانه به منظور كشتن وى رهسپار شد و بر او تاخت واو را كشت و چون اين قتل در ماه حرام بود (فجار) ناميده شد.
يعقوبى مى گويد: در ماه رجب كه نزد آنان ماه حرام بود و در آن خونريزى نمى كردند،جنگي دند، به اين جهت
(فجار) ناميده شده است ، چرا كه در ماه حرام ، فجورى (گناه ىبزرگ ) مرتكب شدند.
رسول خدا بيست ساله بود كه در
(فجار) شركت كرد( و جز (يوم نخله ) درباقى روزها حاضر بود) و جنگ فجار در ماه شوال به پايان رسيد.
حلف الفضول 
ابن اثير از ابن اسحاق نقل مى كند كه : مردانى از (جرهم ) و (قطوراء) كه نامهايشان همه از ماده (فضل ) مشتق بوده است فراهم شده و پيمانى بسته بودند كه درداخل مكّه ستمگرى را مجال اقامت ندهند و پس از آن كه اين پيمان كهنه شد و جز نامى از آن در ميان قريش باقى نبود، ديگر بار به وسيله قبايل قريش تجديد شد و قريش آن را (حلف الفضول ) ناميد.
اوّل كسى كه در اين كار پيشقدم شد
(زبير بن عبدالمطّلب ) بود كه طوايف قريش رادر دارالنّدوه فراهم ساخت و از آن جا به خانه (عبداللّه بن جدعان تيمى ) رفتند و درآن جا پيمان بستند
سفر دوم شام و ازدواج با خديجه  
 (خديجه ): دختر (خويلد) (ابن اسد بن عبدالعزى بن قصىّ) كه پانزده سال پيش از واقعه فيل تولد يافت ، زنى تجارت پيشه و شرافتمند و ثروتمندبود، مردان را براى بازرگانى اجير مى كرد و سرمايه اى براى تجارت در اختيارشان مى گذاشت و حقى برايشان قرار مى داد و چون از راستگويى و امانتدارى رسول خدا خبر يافت ، نزد وى فرستاد و به او پيشنهاد كرد كه همراه غلام وى (ميسره) براى تجارت از مكه رهسپار شام شود، رسول خدا پذيرفت و به شام رفت  اين سفر چهار سال و نه ماه و شش روز پس از (فجار) چهارم روى داد.رسول خدا در اين هنگام بيست و پنج ساله بود و چون به (بصرى ) رسيد(نسطور) راهب وى را ديد و (ميسره ) را به پيامبرى او مژده داد و ميسره در اين سفر ازرسول خدا كراماتى مشاهده كرد كه او را خيره ساخت ، چون به مكّه بازگشت ، از آنچه ازنسطور راهب شنيده و خود ديده بود، خديجه را آگاه ساخت و خديجه هم در ازدواج بارسول خدا رغبت كرد و علاقه مندى خود را به ازدواج با وى اظهار داشت .رسول خدا نيز با عموى خود حمزة بن عبدالمطلب نزد پدر خديجه رفت و خديجه راخواستگارى كرد.
برخى گفته اند كه
(خويلد) پدر خديجه پيش از (فجار) مرده بود و عموى خديجه(عمرو بن اسد) وى را به رسول خدا تزويج كرد) تاريخ ازدواج دو ماه و بيست و پنج روز پس از بازگشت رسول خدا از سفر شام بود
رسول خدا بيست شتر جوان مهر داد و خطبه عقد را ابوطالب ايراد كرد، پس از انجام خطبه عقد،
(عمرو بن اسد) عموى خديجه گفت : ( محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب يخطب خديجة بنت خويلد، هذاالفحل لايقدع انفه . ) يعنى : (محمد پسر عبدالله بنعبدالمطلب از خديجه دختر خويلد خواستگارى ميكند، اين خواستگار بزرگوار را نمىتوان رد كرد).
ام المؤ منين خديجه در چهل سالگى به ازدواج رسول خدا در آمد و همه فرزندان رسول خدا جز
(ابراهيم ) از وى تولد يافتند.
خديجه قبل از ازدواج با رسول خدا، نخست به ازدواج
(ابوهاله تميمى ) و بعد به ازدواج (عتيق بن عائذ  بن عبدالله بن عمر بن مخزوم ) درآمده بود. وى حدود بيست و پنج سال با رسول خدا زندگى كرد و در شصت و پنج سالگى(سال دهم بعثت ) وفات كرد.[1]


[1] چکیده تاریخ پیامبر اسلام, دکتر محمد ابراهیم آیتى


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -