انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل متفرقه ديات

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 2035 :شاخه درختى قبلا پوسيده بوده، در حياط مسجدى در اثر باد افتاد و بچه اى فوت شد، ديه او به عهده كيست؟

پاسخ: در فرض سؤال، وجهى براى ضمان ديه به نظر نمى رسد.

سؤال 2036 :فرمانده اى به علت عدم آگاهى، به افراد خود گفته: در منطقه مين وجود ندارد و افراد به محل رفته اند. مينى منفجر شده و تعدادى از افراد نظامى كشته و مجروح شده اند. آيا اين فرمانده ضامن ديه مقتولين و مجروحين مى باشد؟

پاسخ: اگر افراد به اعتماد حرف فرمانده رفته اند، و فرمانده آنان را مغرور كرده، به طورى كه قتل و جرح مستند به فرمانده باشد، فرمانده ضامن ديه است و فرقى نمى كند كه فرمانده معتقد بوده در منطقه مين وجود ندارد يا مردّد بوده است. والاّ كسى ضامن نيست.

سؤال 2037 :تيرى به پهلوى راست كسى اصابت كرده و به مقدار كمى زير پوست وارد شده و بعد خارج شده است. پزشك قانونى مى گويد: هيچ آسيبى به احشاء و امعاء وارد نشده است، سؤال اين است كه ديه آن چه مقدار است، جائفه است يا نافذه؟ يا بايد ارش گرفت؟

پاسخ: در فرض سؤال كه تير به داخل بدن وارد نشده و فقط زير پوست وارد و خارج شده جائفه و نافذه نيست و بايد ارش بدهد.

سؤال 2038 :كور كردن چشم ناظر صحنه قتل و همينطور حبس آمر به قتل و ممسك مقتول، آيا حق اولياى مقتول مى باشد تا متوقف بر مطالبه باشد، يا اينكه حكم است؟

پاسخ: ظاهر اين است كه اين امور نيز حق ورثه مقتول مى باشد و حكم قصاص را دارد. يعنى اجراى آن موقوف به مطالبه آنها است.

 پاسخ: اگر قصاص ممكن باشد قصاص مى شود و الاّ حاكم شرع با تعيين ارش و حكومت ولو كمتر از اقل ديه مسأله را خاتمه دهد.

سؤال 1251 ـ شخصى مجروح شده است و احتمال مى رود كه يكى از دو نفر او را مجروح كرده باشند اگر مورد از موارد لوث باشد، نحوه اتيان سوگند چگونه است؟ و آيا در اين مورد مى توان قصاص كرد؟

پاسخ: در فرض مذكور اگر دو متهم بيّنه بر رفع اتهام خود ندارند، بايد مجروح

-------------------------------------------------------------------------------

1 ـ كفاره قتل عمد عبارت است از عتق رقبة (كه فعلاً مقدور نيست و ساقط است) و 60 روز روزه و اطعام 60 مسكين.

اقامه قسامه كند و مى تواند بصورت مردّد قسم بخورد كه يكى از اين دو، جراحت را وارد كرده اند. كه در اين صورت بايد دو متهم با توافق خودشان به نحو مشاركت يا با قرعه ديه را بپردازند ولى قصاص نمى شوند و اگر مجنى عليه اقامه قسامه نكرد، هر يك از دو متهم براى رفع اتهام خود اقامه قسامه كنند. كه اگر يكى اقامه قسامه كرد، تبرئه مى شود و ديه را بايد فرد ديگرى بدهد و اگر هر دو اقامه قسامه كردند، هر دو تبرئه شده و ديه از بيت المال پرداخت مى شود.

سؤال 1252 ـ در صدمه اى كه با ضرب و زدن و لطم، ديه مقدّره يا ارش ثابت است، آيا ضرب و لطم موضوعيت دارد يا چنانچه با داغ كردن يا سوزاندنِ با نفت و بنزين يا با آب جوش و اسيد و امثال آن، جراحت يا تورم و تاول يا سياهى و كبودى بوجود آيد همان ديات مقدّره را دارد يا ارش ثابت است؟

پاسخ: ضرب و لطم موضوعيت ندارد و فرقى بين اسباب جنايت نيست، بلكه ملاك، صدق يكى از عناوين اسوداد يا اخضرار يا احمرار يا تورم و انتفاخ يا حارصة يا داميه و غيرها مى باشد و هرگاه يكى از آن عناوين صدق كند همان ديات مقدره ثابت است ولو با داغ كردن يا با ريختن آب جوش و سوزاندن و امثال آنها حاصل شود واگر ديه مقدّره ندارد ارش ثابت است، بلكه اگر با فشار دادن يا پرتاب كفش يا هل دادن و انداختن كسى، جنايتى حادث شود كه ديه مقدره داشته باشد همان ديه و الاّ ارش ثابت است.

سؤال 1253 ـ با توجه به اينكه مسأله تنبيه بدنى، از مسائل مبتلى به در مدارس است، چنانچه تنبيه از ناحيه معلمين يا ساير مسؤولين مدرسه باشد حكم آن چيست؟

پاسخ: در مواردى كه تأديب متوقف بر تنبيه بدنى باشد و ولى اذن بدهد،

تنبيه به مقدارى كه موجب ديه نشود، شرعاً مانعى ندارد. ولى اگر تنبيه بدنى برخلاف مقررات جمهورى اسلامى ايران باشد مطلقاً جايز نيست. ضمناً زدن و تنبيه بدنى گاهى موجب ديه مى شود كه به قرار ذيل است:

اگر سيلى زدن به صورت موجب سرخى صورت شود بايد 5/1 مثقال شرعى طلاى مسكوك كه هر مثقال 18 نخود است به او بپردازند. و اگر موجب كبود و سبز شدن صورت شود 3 مثقال. و اگر سياه شد 6 مثقال و اگر جاى ديگر بدن بواسطه زدن سرخ يا كبود يا سياه شد، بايد نصف آنچه گفته شد بعنوان ديه پرداخت شود.

سؤال 1254 ـ شخصى به گمان خودش با غرض عقلايى، كسى را زده است مثلاً به منظور تأديب يا به قصد نهى از منكر زده است، آيا در اين فرض ديه يا ارش ثابت است؟

پاسخ: بلى در هر موردى كه زدن، مجوّز شرعى نداشته و با اذن حاكم شرع نباشد ديه يا ارش ثابت است.

سؤال 1255 ـ شخصى پوست بند انگشت شست (ابهام) كسى را خراش داده و كمى پوست آن را پاره كرده است ولى خون نيامده، ديه آن چه مقدار و چگونه محاسبه مى شود؟

پاسخ: در فرض سؤال كه پوست را خراش داده ولى خون نيامده است، ديه آن نصف دينار (نه نخود طلاى سكّه دار) يا قيمت آن مى باشد و فرقى نيست كه پوست را كم خراش داده باشد يا زياد، با تيغ و چاقو زده باشد يا با سوزاندن و داغ كردن و غيره.(1)

-----------------------------------------------------

1 ـ بنا بر مشهور بين فقها، نسبتى كه در جراحات وارده بر سر، با ديه كامله هست، در جراحات وارده بر هر

سؤال 1256 ـ ديه را بايد به قيمت يوم الاداء پرداخت يا روز صدور حكم يا روز وقوع حادثه؟

پاسخ: گرچه مقتضاى قاعده قيمت يوم الاداء است ولى به جهات خاصى از جمله عدم ترافع مجدد مانعى ندارد كه قيمت يوم صدور حكم را ملاك قرار دهيد. البته اين در صورتى است كه بين جانى و مجنى عليه تراضى بر قيمت واقع شده باشد والاّ بايد يكى از اعيان سته داده شود.

سؤال 1257 ـ شخصى عمداً كسى را به قتل رسانده و بعداً خودكشى كرده است، حال ولىّ مقتول تقاضاى ديه دارد، وظيفه چيست؟

پاسخ: در فرض مذكور كه قتل عمد بوده و قاتل خودكشى كرده است موضوع قصاص منتفى شده و دليلى هم بر ثبوت ديه نداريم. لذا ولى مقتول حق مطالبه ديه ندارد. بلى اگر ولى دم پس از وقوع قتل، با قاتل به گرفتن ديه عضوى، با ديه آن عضو اگر ديه مقدره دارد، محاسبه مى شود، بنابر اين اگر پوست يك دست پاره شود، چون ديه مقدره يك دست، پنجاه شتر يا پانصد دينار است و ديه پاره شدن و خراش پوست سر يك صدم ديه كامل انسان است، پس ديه آن روى اين حساب، يك صدم ديه دست، يعنى نصف شتر يا پنج دينار است، و اگر پوست يك بند از انگشت ابهام كه دو بند دارد، پاره شود، چون ديه يك بند آن پنج شتر يا پنجاه دينار است، به حساب يك صدم ديه آن، يك بيستم شتر يا نصف دينار (يك صدم پنجاه دينار) است. و اگر پوست يك بند از ساير انگشتان كه سه بند دارند، پاره شود، چون ديه مقدّره يك بند، سه شتر و ثلث آن، يا سى و سه دينار و ثلث دينار است. به حساب يك صدم، يك سى ام شتر يا يك ثلث دينار است.

و اگر جراحت وارده بر يك شست، به گوشت برسد و كمى از آن را هم پاره كند، ديه آن دو صدم از پنجاه شتر يا دو صدم از پانصد دينار است (كه ديه يك دست مى باشد) (يعنى ديه، يك شتر، يا ده دينار است چون همين زخم اگر بر سر و صورت واقع شود، ديه آن دو شتر يا بيست دينار كه دو صدم ديه كامله است مى باشد)

و اگر جراحت وارده بر يك بند انگشت شست، مثلاً به گوشت برسد و كمى از گوشت را هم پاره كند، ديه آن به حساب دوصدمِ يك دهم شتر يا يك دينار مى شود و به همين حساب، ساير مراتب جراحات وارده بر بدن، محاسبه و ديه تعيين مى شود.

اما اگر جراحت، بر عضوى وارد شود كه ديه مقدّره ندارد ديه آن ارش و با حكومت تعيين مى شود. والله العالم

(به تفصيل الشريعه فى كتاب الديات ـ دية الشجاج و الجراح، مسأله 6 و جواهر الكلام، ج 42، ص350 و مهذب الأحكام، ج29، ص299 مراجعه شود).

صلح و مصالحه كرده و بعد از آن قاتل خودكشى كرده است در اين صورت حق مطالبه ديه را دارد.

سؤال 1258 ـ شخصى فردى را كشته است، و فرد ديگرى كه ولىّ دم او نيست او را مى كشد، حكم فردى كه قاتل را كشته و حق اولياى مقتول اول را بيان فرماييد.

پاسخ: در فرض سؤال اگر اولياى مقتول اول، با قاتل، بر ديه مصالحه نكرده يا او را عفو نكرده باشند با فرض كشته شدن قاتل، حقى براى اولياى مقتول اول نسبت به اخذ ديه باقى نمى ماند. ولى اولياى مقتول دوم مى توانند به قاتل دوم مراجعه كنند و او را قصاص كنند يا ديه بگيرند و يا او را عفو كنند.

سؤال 1259 ـ در قتل عمد و شبه عمد، اگر جانى فرار كند ديه از مال او و اگر مال ندارد از بستگان نزديك او گرفته مى شود والا از بيت المال، حال اگر شخصى جراحت وارد كرده و فرار كرده است حكم چگونه است؟

پاسخ: حكم فوق مخصوص به قتل است و شامل جراحات نمى شود لذا در مورد سؤال بايد صبر كنند تا جارح شناسايى و خود از عهده برآيد. بلى اگر جارح مال داشته باشد و از شناسايى او مأيوس شدند حاكم شرع با تقاضاى مجروح ديه را از مال او مى پردازد.

سؤال 1260 ـ آيا با قسامه، ضرب و جرح در اطراف هم ثابت مى شود؟ و بر فرض ثبوت آيا موجب ثبوت قصاص هم مى شود يا فقط حكم به پرداخت ديه مى شود؟


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -