انهار
انهار
مطالب خواندنی

احکام دیات

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 1206 ـ شخصى در تصادف ديگرى را مصدوم مى كند و نجات جان مصدوم متوقف است بر ايجاد جراحاتى از ناحيه پزشك بر او، آيا اين جراحات مشمول قانون ديات مى گردد تا پرداخت ديه آن بر جانى لازم باشد؟

پاسخ: خير، جراحاتى كه در حين عمل جراحى و درمان بوجود مى آيد از تحت قانون ديات خارج است و لازم نيست كه جانى اين موارد را نيز بپردازد.

سؤال 1207 ـ در جرائم عمدى كه موجب نقص عضو فرد مى شود و امكان قصاص هم نيست. آيا مى توان علاوه بر ديه كه ضمان نقص عضو مى باشد چيزى به عنوان مجازات و تعزير از جانى گرفت؟

پاسخ: زائد بر ديه چيزى ثابت نيست.

سؤال 1208 ـ اگر هزينه بيمارستان مصدوم يا مجروح چند برابر ديه مقدره باشد، آيا پرداخت آن لازم است؟

پاسخ: در فرض مزبور، نسبت به مازاد بر ديه احوط تصالح است.

سؤال 1209 ـ چنانچه هر نوع جراحتى بر صورت كسى وارد گردد و جراحت التيام يابد ولى اثر جراحت بر روى پوست صورت مجنى عليه باقى بماند بنحوى كه هركس ببيند متوجه آن اثر گردد و از طرف ديگر نوعى نقص زيبايى ايجاد كند، آيا در چنين حالتى حاكم مى تواند علاوه بر محكوم كردن ضارب به پرداخت ديه مقرره ضارب را به پرداخت مبلغى بعنوان ارش تحت عنوان نقص زيبايى محكوم كند؟

پاسخ: در مواردى كه ديه مقرره دارد همان مقدار بايد پرداخت شود و مازاد بر آن به عنوان ارش و نقص زيبايى وجهى ندارد.

سؤال 1210 ـ فقها در مورد ازاله بكارت در اثر زنا مهر المثل را معين كرده اند. نحوه محاسبه آن چگونه است؟ و آيا نحوه پرداخت آن بصورت حال است يا مانند ديه مؤجّل است؟

پاسخ: فرض سؤال در موردى است كه زن مطاوعه نباشد و در اين مورد ملاحظه مى شود كه مهر زنان مثل او در آن شهر چه مقدار مى باشد، همان مقدار را تعيين مى كنند و پرداخت آن بصورت حال است و حكم ساير ديون را دارد كه اگر نتوانست بدهد بايد به او مهلت داد و بنابر احتياط، مهر المثل را به اين نحو تعيين كنند كه سنّ و صفات و بكارت و نجابت و عفّت و عقل و ادب و شرف و جمال و كمال از قبيل علم و هنر و آنچه در عرف و عادت در كم و زياد شدن مهر دخالت دارد وحتّى از جهت فاميل و شهر محل زندگى و غيره را ملاحظه كنند و فرض كنند براى دختر يا زنى كه واجد يا فاقد صفات و خصوصيات ذكر شده است يا داراى ضدّ اينهاست چه مقدار مهر تعيين مى كنند و مهر زن مورد نظر را به همان نسبت و همان مقدار تعيين كنند.

سؤال 1211 ـ چنانچه با فريب و نيرنگ و به عنوان ازدواج با دخترى توسط زانى ازاله بكارت صورت گرفته و بعداً ازدواج واقع نشود، آيا ارش الكباره به دختر تعلق مى گيرد؟

پاسخ: در فرض سؤال، ظاهراً ارش البكارة به دختر تعلق مى گيرد.

سؤال 1212 ـ شخصى در اثر تصادف قطار به بعضى از عضوهاى او صدمه كلّى رسيده، قدرت نگهدارى ادرار و مدفوع و حتى زناشويى را كلاًّ از دست داده و كمرش شكسته و با همان وضع زندگى مى كند. آيا اين نقص اعضا هر كدام يك ديه دارند؟ و در صورت داشتن ديه، كامله است يا خير؟

پاسخ: از قضيه مورد سؤال اطلاعى ندارم ولى بطور كلّى اگر مورد از مواردى باشد كه بايد ديه پرداخت شود مقتضاى تعدد صدمه، چنانچه هر صدمه اى ديه معين داشته باشد، تعدد ديه است. اگر چه ديه مجموع از ديه كامله زيادتر شود. ولى چنانچه صدمات با ضربه واحده بوده، احوط تصالح است. و اگر صدمه ديه معين ندارد، ارش ثابت است كه فعلاً حاكم شرع با مشورت كارشناسان مورد اعتماد مقدار آن را تعيين مى كند، يا با تصالح مسأله را خاتمه مى دهد.

سؤال 1213 ـ شخصى در اثر تصادف، پايش به شدت مجروح مى گردد و استخوان ساقش مى شكند و يك تكه از استخوان آن به مقدار هفت سانتيمتر از بدن جدا مى شود و اين استخوان قابل جوش خوردن نمى باشد مگر با پيوند و عمل جراحى، در اين صورت، آيا ديه جرح با شكستن توأم مى شود و يا فقط ديه شكستن ثابت مى شود؟ و آيا جدا شدن تكه اى از استخوان مانند مثال فوق علاوه بر ديه شكستگى استخوان، ارش يا ديه جداگانه دارد؟

پاسخ: بطور كلى اگر جنايت بيش از يكى باشد، ديه تكرار و متعدد مى شود، اگر چه به ضربت و تصادف واحد باشد. اما اگر بيش از يكى صدق نكند، يك ديه ثابت است و در مورد سؤال ظاهراً متعدد است. بنابر اين ديه استخوان كه مقدره است (مشخص است) جدا حساب مى شود و ديه جدا شدن تكه استخوان كه ديه مقدره ندارد، با ارش تعيين مى شود.

سؤال 1214 ـ اگر جنايت سبب زخم شدن دو جاى بدن شده، يا صورت و بدن را با هم مجروح كرده است، ديه چگونه محاسبه مى شود؟

پاسخ: بطور كلى در صورت تعدد زخم و جراحت، ديه هم متعدد مى شود و هر جراحت مستقلى ديه مستقل و مخصوص بخود را دارد، بنابراين در فرض سؤال ديه زخم وارد بر سر يا صورت جدا و ديه بدن نيز جدا محاسبه مى شود كه بايد دو ديه بپردازد. و نيز ديه دو جاى بدن جداگانه محاسبه و دو ديه محاسبه مى شود. بلى اگر با يك ضربه يا با يك سوزاندن بوجود آمده باشد احوط تصالح است.

سؤال 1215 ـ شخصى در بين راه، ديگرى را سوار ماشين مى كند. در راه راننده ماشين خوابش مى برد و ماشين واژگون مى شود و راننده بخاطر بستن كمربند ايمنى فقط مجروح مى شود ولى آن شخص كمربند را نبسته و ضربه مغزى مى شود و پس از چند روز فوت مى كند. اين در حالى است كه اغلب افراد مطلع از اين حادثه اظهار مى دارند اگر اين فرد كمربند مى بست ضربه مغزى نمى شد. حال آيا راننده ضامن است؟ در صورت ضامن بودن، مباشر در قتل است يا مسبب؟

پاسخ: اگر بى احتياطى راننده باعث واژگونى ماشين شده و فوت سرنشين عرفاً مستند به راننده است ولو از جهت خواب گرفتگى او، در اين صورت ديه ثابت است و كفّاره هم دارد و در اين فرض فرقى بين صدق مباشر يا سبب نيست. اما اگر فوت مستند به خود سرنشين بوده ولو از جهت نبستن كمربند، در اين صورت كسى ضامن نيست، كفّاره هم ندارد.

سؤال 1216 ـ شخصى با ماشين سوارى، يك نفر را مصدوم كرده و او را در بيابان رها كرده و رفته است و او در بيابان فوت كرده، در حالى كه طبق نظر پزشك اگر او را به بيمارستان مى رساند فوت نمى كرد. آيا اين قتل چه نوع قتلى محسوب مى شود؟

پاسخ: اگر مصدوم قدرت نداشته كه خود را به بيمارستان برساند و كسى هم نبوده او را كمك كند و در اثر صدمه و جراحت تصادف فوت شده است، ظاهراً قتل، از نوع عمد محسوب مى شود.

 

سؤال 1217 ـ در يك گاودارى، گاوى وحشى شده و كارگر گاودارى را مصدوم مى كند، كه منجر به فوت او مى شود. آيا صاحب گاودارى مسؤول است؟

پاسخ: در فرض مذكور كه كارگر از موضوع اطلاع داشته است، صاحب گاودارى مسؤول نيست.

س 1218 ـ اگر كسى شخص مست يا بى هوش را بكشد، آيا قصاص مى شود يا فقط ديه ثابت است؟

پاسخ: در فرد مذكور اگر تمامى شرايط، موجود باشد قصاص ثابت است، ولى بهتر است با پرداخت ديه، مصالحه كنند.

سؤال 1219 ـ شخصى به سر ديگرى ضربه زده است كه آن ضربه موجب جراحت پوست سر نشده، ولى منجر به خونريزى مغزى مضروب شده است. آيا ضارب بايد به حكم مأمومه ثلث ديه را بپردازد يا ارش بدهد؟

پاسخ: مأمومه در مورد جرح است، لذا در مورد سؤال بايد ارش را بپردازد.

سؤال 1220 ـ در قتل نفس انتخاب ديه با قاتل است كه معمولاً ده هزار درهم انتخاب مى شود ولى در شجاج ديه 15 شتر تعيين شده است كه در مقايسه با ده هزار درهم از ديه كامل هم بيشتر مى شود. آيا در اين مورد بايد 15 شتر را داد يا بالنسبه از ديه كامل منتخب جانى اخذ شود؟

پاسخ: شتر در ديه موضوعيت ندارد و مقدار فوق بالنسبه از ديه نفس حساب مى شود هرچند احتياط در مصالحه است.

سؤال 1221 ـ از نظر فقهى، مراد از فكين چيست؟ ظاهراً در اصطلاح پزشكى به فك فوقانى و تحتانى فكين اطلاق مى شود.

پاسخ: از نظر فقهى اصطلاح خاصى براى فكين وجود ندارد، ولى براى فك پايين اصطلاح «اللّحيان» بكار رفته و ديه كامله دارد.

سؤال 1222 ـ ديه قلع فك بالا و جراحات وارده بر آن چگونه محاسبه مى شود؟

پاسخ: استخوان فك بالا جزو استخوان سر و صورت است و قلع آن ديه مقدّره ندارد و بايد ارش داده شود و جراحات آن حكم شجاج و جراح را دارد.

سؤال 1223 ـ اگر فك تحتانى شخص از دو ناحيه راست و چپ بشكند و بعد از مدتى جوش بخورد آيا ديه آن مثل ديه سر و صورت (شِجاج) است يا مثل ديه ساير بدن؟

پاسخ: حكم سر و صورت را دارد و طبق احكام جراح و شجاج عمل مى شود.

سؤال 1224 ـ آيا ديه شكستن يك بند از انگشتان دست و يا پا از باب ديه شكستگى يك انگشت محسوب مى شود يا بايد با احتساب ديه يك بند حساب كرد؟

پاسخ: به احتساب ديه يك بند انگشت محاسبه مى شود، يعنى در انگشت شست 21 ديه انگشت و در ساير انگشتها 31 ديه انگشت مى باشد.

سؤال 1225 ـ كف دست تا مچ و همچنين كف پا از پنج استخوانى كه متصل به انگشتان است تشكيل شده كه هر كدام متصل به يكى از انگشتان است. آيا شكستگى يكى از آن استخوانها از باب شكستگى دست و يا پا محسوب مى شود؟ اگر محسوب نمى شود ديه هر يك چقدر است؟

پاسخ: ديه هر يك از استخوانهاى مورد سؤال در غير شست اگر بدون عيب خوب شود 20 دينار و 32 دينار است و در استخوانهاى مربوط به شست 33 دينار و 31 مى باشد.

سؤال 1226 ـ آيا شكستگى استخوانهاى ساعد و ساق پا ديه مقدره دارد يا با ارش تعيين مى شود؟ و نيز چنانچه در اثر يك ضربه و يا ضربات متعدد چند جا بشكند آيا براى هر شكستگى ديه جداگانه منظور مى شود يا مجموعاً داراى يك ديه است؟

پاسخ: نمى توان بطور قطع و يقين نظر داد كه كسر ساعد و ساق پا ديه مقدره دارد و (چون مدرك عمده، معتبره ظريف است و آن علاوه بر اضطراب در متن، با نسخ متفاوت نقل شده و در عين حال به لحاظ اعتبار آن و با توجه به نسخ فقيه و تهذيب و بعضى از نسخ كافى) احتياط آن است كه در خصوص كسر ساعد (هر دو استخوان) چنانچه بدون عيب بهبود حاصل شد 31333 دينار به عنوان ديه پرداخت شود و اگر يكى از دو استخوان بشكند و بدون عيب بهبود حاصل شود صد دينار پرداخت شود و چنانچه از چند ناحيه بشكند براى هر شكستگى ديه جداگانه منظور شود و فرقى نيست كه در اثر ضربه واحده يا متعدد حادث شده باشد چون مقتضاى تعدد جنايت تعدد ديه و اصل عدم تداخل است و چنانچه استخوانها معيوب بمانند علاوه بر ديه ذكر شده ديه عيب موجود با ارش تعيين شود و احتياط بيشتر آن است كه در تمام صور مذكوره مسأله را با مصالحه خاتمه دهند.

و اگر ساق پا بشكند و بدون عيب خوب شود 200 دينار پرداخت شود و اگر معيوب بماند 31333 دينار پرداخت شود و چنانچه از چند ناحيه بشكند ديه متعدد مى شود، همانگونه كه در كسر ساعد گفته شد و احتياط بيشتر در تمام صور كسر سابق نيز مصالحه و تراضى است.

سؤال 1227 ـ آيا ديه شكستگى قاپك پا و همچنين مچ دست از باب شكستگى استخوان پا و يا دست محسوب مى شود؟

پاسخ: ديه شكستگى دو مچ دست اگر خوب و بى عيب شود 100 دينار است و ديه شكستگى يك مچ اگر كاملاً خوب شود 50 دينار است. اما ديه شكستگى قاپك پا (قوزك) معين نشده است ولى ديه خرد شدن قاپك پا ثلث ديه پا يعنى 166 دينار و 32 دينار مى باشد و ظاهراً طبق قاعده مشهور ديه شكستگى آن 100 دينار است.

سؤال 1228 ـ شخصى دست كسى را از مچ قطع كرده و سپس آن را ترميم داده، ولى 75% كارايى آن از بين رفته است، آيا جانى قصاص مى شود، يا ديه قطع دست يا ارش لازم است؟

پاسخ: در فرض سؤال كه قبل از قصاص دست را الصاق و ترميم كرده است، قصاص كردن مشكل و خلاف احتياط است. و در فرض مذكور كه 75% كارايى آن از بين رفته، ديه آن ثلث ديه يك دست است.

سؤال 1229 ـ اگر كسى يكى از ناخنهاى پا يا دست كسى را از بين ببرد، آيا به جز ديه جراحت وارده، ديه ديگرى براى خود ناخن به مجروح تعلق مى گيرد؟ و همينطور در مواردى كه قسمتى از ناخن از بين برود؟

پاسخ: بطور كلى اگر جنايت بيش از يكى باشد ديه تكرار مى شود اگر چه با يك ضربه باشد. اما اگر بيش از يك جنايت صدق نكند فقط يك ديه ثابت است و ظاهراً در مورد سؤال فقط يك جنايت صدق مى كند و ديه متعدد نمى شود.

 


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -