انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

 1- ضامن بودن واسطه در قرض

سؤال: شریک این جانب چند ماه قبل به من مراجعه کرد و یک برگ چک به مبلغ معیّنى ارائه داد، و خواهش کرد که به وسیله یکى از دوستان، آن را به وجه نقد تبدیل کنم. من از دوست دیگرم، که کاسب بازار است، خواهش کردم که این کار را انجام دهد. او چک را گرفت و پول داد. چندى بعد نامبرده به بانک مراجعه کرد، و چون وجهى در حساب مربوطه نبود، چک برگشت خورد. به شریکم مراجعه نموده، و از وى گله کردم، او گفت: «چک را بدهید، تا پول را تأمین کنم» دوستم چک را از روى اعتماد به من داد. من نیز از روى اعتماد و جوانمردى، چک را به شریکم دادم. قرار شدتا ظهر آن روز پول را بدهد. ولى نه تنها پول را نداد، بلکه وقتى کار به شکایت رسید، گفت: «من پول را دادم، و چک را گرفتم» ولى بعد اقرار کرد که پولى نداده، و دروغ گفته است. شرعاً چه کسى بدهکار این پول است؟

پاسخ: هرگاه وساطت شما به معناى ضمانت بوده، هم شما مسؤولید و هم شریک شما. و اگر مجرّد وساطت بوده نه ضمانت، شریک شما ضامن است. و اگر دوست بازارى شما با آن شریک آشنایى نداشته، و به اعتبار شما پول داده، مفهوم اقدام شما ضمانت او است.

2- ضمانت عامله ای که سبب آن تحقق نیافته

سؤال:  شرکتى در تاریخ 11/11/75 نسبت به انعقاد قرارداد فروش اقساطى یک ساله با بانک اقدام مى نماید، و طبق مقرّراتِ عملیّاتِ بانکىِ بدون ربا، رعایت مقرّرات شرعى و عقود اسلامى در اعطاى تسهیلات بانکى الزامى بوده است. براساس قرارداد، شرکت مى بایست الیاف پلى پروپپلین خریدارى نماید، و در قبال عقد مشارکت و معاملات نقد و نسیه، الیاف مورد نظر را براى تولید به مصرف برساند.پس از گذشت مدّتى مشخّص گردید که قرارداد غیر واقعى بوده، و با اخذ یک فقره فاکتور صورى به عنوان خرید الیاف مزبور، از بانک وام دریافت نموده اند، و صادر کننده فاکتور نیز صریحاً اعلام نموده که معامله فسخ، و در همان تاریخ مبلغ مربوطه عودت داده شده است، یعنى در حقیقت الیافى در بین نبوده است.از جناب عالى در خواست دارد نظر خود را در این باره اعلام فرمایید که: آیا ضمانت چنین معامله اى که سبب آن تحقّق نیافته، پا برجاست؟

پاسخ:  این معامله باطل بوده، و باید وجوه مزبور به بانک بازگردد، و ضمانت اگر در مقابل اصل پول بوده، باید به آن عمل شود. و اگر در برابر سود بوده، با عدم تحقّق معامله ضمانت معنایى ندارد، و سودى تعلّق نمى گیرد.

3- وظیفه معرف در قبال پرداخت نشدن اقساط

 سؤال: شخصى با میوه فروشى در طىّ خرید و فروش میوه و تره بار آشنا مى شود. بعد از مدّتى، میوه فروش به آن شخص مى گوید: «تازه ازدواج کرده، و براى دریافت وام ازدواج ضامنى نیاز دارم. و هیچ آشنایى ندارم» شخص اوّل، که آشنایى کاملى از آن میوه فروش نداشته، و صرفاً به خاطر این که دلش براى او سوخته، میوه فروش را نزد معلّمى، که از آن بانک حقوق مى گرفته و آشنایى دورى با او داشته، مى برد. و او را به عنوان برادر خانم خود معرّفى کرده، و آن معلّم ضامن او مى شود.

میوه فروش وام را گرفته و متأسّفانه اقساط آن را پرداخت نمى کند. بدین جهت بانک اقساط را از حقوق ضامن برداشته است. اکنون ضامن، از شخصى که میوه فروش را معرّفى کرده اقساط مذکور را مطالبه مى کند. لطفاً در این مورد به دو سؤال زیر پاسخ دهید:

1ـ آیا شخص معرّف در قبال اقساطى که آن جوان پرداخت نکرده، و بانک از حقوق آن معلّم برداشته، ضامن است؟

2ـ با توجّه به این که آقاى معلّم از میوه فروش مدارک کافى براى این که از طریق قانون حقّ خود را بگیرد دارد، آیا سزاوار است به شخص معرّف، که فقط از روى خامى و بى تجربگى این کار را کرده، فشار بیاورد و پول خود را طلب کند؟

پاسخ: 1. شخص معرّف ضامن است.

پاسخ: 2. گاهى افراد بى تجربه به خاطر بى اطّلاعى کار دست خودشان مى دهند، و این مورد از آن موارد است، و شرعاً مسؤل است.

4- اخذ وثیقه به عنوان تامین کیفری

 سؤال: وثیقه اى که به عنوان تأمین کیفرى از شخص ثالث اخذ مى گردد، با فرض این که ماهیّت آن علاوه بر تعهّد بر حضور، تعهّد بر دین نیز باشد، و با توجّه به این که تحت هیچ کدام از عقود معیّن مانند ضمان، کفالت، و رهن قرار نمى گیرد، چه حکمى دارد؟

پاسخ:  این کار در واقع ترکیبى از عقد کفالت و ضمانت است، و اشکالى ندارد.

5- اخذ ضمانت از ضامن قبل از گرفتن وام

سؤال: در ضمانت های بانکی قبل از آن که مدیون وام بگیرد و دینی بر گردنش بیاید از ضامن ضمانت اخذ می کنند در حالی که هنوز دینی ایجاد نشده که ضمانتی صورت بگیرد. آیا چنین ضمانتی صحیح است یا باطل؟

 پاسخ: با توجه به اینکه شخص متقاضی وام در آستانه بدهکاری قرار دارد ضمانت از وی صحیح است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -