انهار
انهار
مطالب خواندنی

شهادت شهید رضا روح‏ الامین (1359ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
شهید رضا روح ‏الامین، سال ۱۳۴۱ش در یک خانواده متوسط و پای‏بند به اصول مذهبی دیده به جهان هستی گشود. وی پس از طی دوره کودکی وارد عرصه فراگیری علم و دانش شد. دوره دبیرستان رضا مصادف بود با اوج‏گیری خفقان و استبداد رژیم خائن پهلوی. او به‏ علت تربیت دینی‏ ای که داشت، از‌‌ همان اوایل نسبت به بسیاری از مسائل روز به‏ روشنی آگاه بود و تا آنجا که موقعیت اجازه می‌داد، به ماهیت رژیم مزدور پهلوی پی برده بود. او با تشکیل جلسات مذهبی و قرائت قرآن، کمبودهای معنوی را که در خود احساس می‌کرد، جبران نمود. رضا کتاب را تنها دوست واقعی خود می‌دانست و حرکت اولیه خود را نیز به‏ واسطه همین دوستی آغاز نمود. به‏ دنبال بالا گرفتن مبارزات مردمی علیه رژیم طاغوتی شاه، رضا نیز در صف مبارزان روح‏ الله (ره) قرار گرفت و عمده فعالیت‌های خود در زمینه جمع‏آوری دوستان و هم‏سن و سال‏ هایش و ارائه آگاهی‏ های لازم به آنان و بسیج آن‌ها علیه رژیم سفاک پهلوی تعریف می‌نمود. مسئولین مدرسه بار‌ها او را مورد بازخواست قرار دادند و حتی تصمیم به اخراج رضا از دبیرستان گرفتند و به‏ علت فعالیت‏های انقلابی او، مأموران ساواک چند روز مدرسه را به محاصره خویش درآوردند. روح‏ الامین یک‏بار به‏وسیله مزدوران رژیم ستم‏شاهی دستگیر شد و مدت چند روز را هم در زندان به‏ سر برد. در پی پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، رضا تصمیم گرفت به فلسطین برود و مبارزات اسلامی خود را در آنجا ادامه دهد ولی به‏ علت سن کم و هم‏چنین عدم موافقت مسئولین وقت از رفتن او جلوگیری به‏ عمل آورده شد. با شروع جنگ تحمیلی رژیم متجاوز بعثی، عازم جبهه‌های نبرد شد و این گفته خود را که: «تا شکست دولت بعث و پیروزی رزمندگان اسلام در جبهه می‌مانم» را جامه عمل پوشانید. رضا روح‏ الامین سرانجام به ضرب گلوله مزدوران ارتش بعث عراق در جبهه محمدیه در سن هجده سالگی در تاریخ دهم آذرماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی شربت شهادت را نوشید و به لقاءالله پیوست.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  
 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -