انهار
انهار
مطالب خواندنی

شروع حكومت وليد بن يزيد اموى (125 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
وليد بن يزيد بن عبدالملك بن مروان كه از مخالفان عمويش هشام بن عبدالملك بود، پس از مرگ هشام در نهم ربيع الاول سال 125 قمرى از اين واقعه بسيار خوشحال شد و از شدت خوشحالى غش كرد و پس از هوش آمدن، از تبعيدگاه خويش يك راست به سوى دمشق حركت كرد. وى از اهالى شام و سراسر مناطق اسلامى، براى خويش بيعت گرفت و پس از آن برخى از دست اندركاران، عاملان و حاكمان هشام را از كار بركنار كرد و وابستگان و دوستان خويش را به جاى آنان گمارد.
"يوسف بن عمر ثقفى" حاكم كوفه در عصر وى به مقام والايى دست يافت و به مقتدرترين شخصيت پس از خليفه تبديل شد. زيرا وى در عصر هشام خليفه را از عزل وليد بن يزيد از ولايت‌عهدى بازمى‌ داشت.
در مقابل "خالد بن عبدالله قسرى" كه در ايام هشام بالاترين مقام وزارتى را بر عهده داشت و هشام را بر عزل وليد، تشويق و ترغيب مى‌ كرد در ايام خلافت وليد به خوارى و زبونى افتاد و به دستور وليد، دستگير و زندانى شد و از سوى يوسف بن عمر، رقيب ديرين خويش به شديدترين وجه شكنجه و آزار شد و به طرز فجيعى به قتل رسيد.[۱]
مردم از كارهاى وليد بسيار ناراحت و خشمگين بودند. حتى درباريان و دست اندركاران حكومت در اندك مدتى از فرايند حكومت وليد به تنگ آمده و نسبت به ادامه آن ناخرسند بودند. بدين منظور برخى از امويان بر ضد وى شوريدند و مردم را بر كشتن وى تحريك نمودند.
سرانجام اعتراضات آنان به ثمر نشست و وليد به دست معترضان كشته شد و سرش از بدن جدا گرديد و در دمشق به دار آويخته شد. حكومت وى بسيار كوتاه مدت بود و تنها از 20 ربیع الاول سال 125 تا جمادی الثانی 126 قمرى دوام يافت.[۲] ابن اثير و طبرى آغاز خلافت وليد را ماه ربیع الثانی سال 125 قمرى ذكر كرده اند.[۳]
1- روز شمار تاريخ اسلام (ماه محرم)، ص 213.
2-  نك: تاريخ اليعقوبى، ج 2، ص 331؛ الفتوح، ج 8، ص 137؛ الكامل فى التاريخ، ج 5، ص 264.
3- البداية والنهاية، ج 1، ص 3؛ تاريخ الطبرى، ج 5، ص 520.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -