انهار
انهار
مطالب خواندنی

مخالفت والدين در امر ازدواج

بزرگ نمایی کوچک نمایی

.

مخالفت والدين در امر ازدواج
سؤال:با پسري حدود 4 ساله كه آشنا شدم ازفاميلاي دور بابام هستش تو اين مدت به اندازه كافي همديگه رو شناختيم و باهم تفاهم داريم،خواستگار اومدن بابام بخاطر يه سري حرفاي غير منطقي به هيچ وجه راضي نميشه،ميگه باباي اون از اول به فكر زندگيش نبوده و هيچ پولي برا خودش پس اندازنكرده و هر چي درآورده رو خرج كرده،و ... بدجور كلافه شدم،بعضي وقتها تصميم ميگيرم خودمو از همه چي خلاص كنم و ... نميدونم چيكار كنم به هيچ وجه هم نميتونم بي خيال بشم
پاسخ: دخترم اولا در نظر داشته باشيد كه پدران هميشه خواهان سلامتي و خوشبختي فرزندشان مي باشند فكر نكنيد كه خداي ناكرده قصد ندارند به زندگي فرزندشان سر و سامان بدهند يا قصد ندارند فرزندشان را خوشبخت كنند، نه اينطورنيست (البته گاهي ممكن است دچار لغزش و خطا و افكار غير صحيح هم باشند و ناخواسته مانع آينده خوب فرزندشان گردند. ولي اين را نبايد به حساب خطاي عمدي و آگاهانه پدران گذاشت).
دخترم اگر واقعا شناخت شما از آن پسر كامل است يعني 1- اهل كار هست و بيكارنيست. 2- متدين و خوش اخلاق است. در اين صورت به آن پسر بگوييد: اشخاص عاقل، فهميده، خوش كلام و خوش زبان را به نزد پدرتان بفرستد تا موقعيت آن پسر را براي پدرتان توضيح دهند و تشريح كنند و به پدرتان بگويند كه پسر خوب است و نبايد چوب پدررا به پسر زد. در هر صورت برايتان دعا مي كنيم .موفق باشيد.
*****
سؤال: من جوانی 20 ساله و دانشجوی ترم 4 پیام نور هستم.. ماهانه 280 هزار تومان حقوق دارم و در کنار درس دانشگاه کار هم میکنم..پدر و مادرم با ازدواج من ( به طورکلی در این سن.. نه با شخص خاصی) مشکل دارند ولی من احساس نیاز میکنم.. به نظر شمامن اشتباه فکر میکنم و هنوز برای آدمی در شرایط من زود است؟؟ اگر نه با پدر و مادرم چگونه برخورد کنم؟؟
پاسخ: در صورتي كه احساس مي كنيد به ازدواج نياز داريد ازدواج كردن بر شما واجب مي شود و فكر شما درست است، بنابراين تلاش كنيد در صورتي كه روحاني فاضلي در محل شما امامت جماعت است يا سكونت دارد يا شخص ديگري كه با معارف دين آشنايي كامل دارد وادار كنيد با پدر و مادرتان گفتگو كند و آنان را به اين امر راضي و وادار نمايند.

تاریخ تهیه مطلب: 1388/7/5

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -