انهار
انهار
مطالب خواندنی

29 محرم: ورود كاروان اسرا به شام

بزرگ نمایی کوچک نمایی
. رسيدن كاروان اسرا به شام

در اين روز اسراي اهل بيت عليهم السلام به حوالي شهر شام رسيدند، ابراهيم بن طلحه بن عبدالله جلو آمد و به امام زين العابدين عليه السلام نزديك شد، و كينه هايي كه از جراحت شمشيرهاي جنگ جمل در سينه ذخيره كرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت: ديدي غلبه با كيست؟ حضرت فرمود: اگر مي خواهي بداني غالب كيست صبر كن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت مي داني آوازه چه كسي تا قيامت باقي است.

تقويم شيعه،ص45

ورود اسيران به دمشق و درخواست امّ كلثوم از شمر

گروه دشمن، سر مقدّس امام حسين عليه السّلام را همراه بانوان و اسيران به سوى دمشق مى‏بردند، هنگامى كه نزديك دمشق رسيدند، حضرت امّ كلثوم عليها السلام كه جزو اسيران بود، نزد شمر آمد و فرمود: «من درخواستى دارم.» شمر گفت: آن چيست؟

امّ كلثوم عليها السلام فرمود: «وقتى كه ما را وارد شهر دمشق مى‏كنى، ما را از دروازه‏اى وارد كن، كه تماشاچى كمترى داشته باشد و به اين سپاه پيشنهاد كن كه سرها را از بين محمل‌ها بيرون ببرند و از ما دور كنند؛ زيرا از بس ما را در حال اسارت ديدند كه رسوا شديم.» شمر از روى ناپاكى و ظلمى كه داشت در پاسخ به درخواست امّ كلثوم عليها السلام به عكس دستور داد؛ سرهاى شهدا را بر بالاى نيزه‏ها كردند و در ميان محمل‏ها عبور دادند و در نتيجه اهل بيت امام‏ حسين عليه السّلام را به صورت اسير در ميان تماشاگران حركت دادند تا آنان را كنار دروازه دمشق آوردند و آنها را در روى پله‏هاى مسجد جامع، در همان جا كه اسيران را نگه مى‏داشتند، سر پا نگه داشتند.

مجلس يزيد و گريه همه حاضران‏

سپس اسيران آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه از كنيزان و زنان و بازماندگان حسين عليه السّلام بودند و آنان را در رديف همه به ريسمان بسته بودند، وارد مجلس يزيد كردند، وقتى كه آنها در آن وضع در برابر يزيد قرار دادند، امام سجّاد عليه السّلام رو به يزيد كرد و گفت: انشدك اللَّه يا يزيد! ما ظنّك برسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم لو رءانا على هذه الصّفة؛ تو را به خدا سوگند اى يزيد: به گمان تو اگر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم ما را با اين وضع مشاهده مى‏نمود چه مى‏كرد؟


تاریخ تهیه مطلب: 1388/10/26

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -