انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی مفید

بزرگ نمایی کوچک نمایی

يهوديان مدينه پس از غزوه احد و شكست مسلمانان در آن و به شهادت رسيدن بزرگانى چون "حمزة بن عبدالمطلب" عموى پيامبر صلی الله علیه و آله و كشته شدن مبلغان اسلامى بدست مشركان و خيانت پيشه‌گان أعراب در "واقعه رجيع" و "واقعه بئر معونه" به تحرك افتاده و در صدد بهانه‌جويى و فتنه‌انگيزى برآمدند. پيشگام اين فتنه‌انگيزى، "طايفه بنى‌نضير" بود.

پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله كه از نيت آنان آگاه بود، براى آشكاركردن دسيسه‌ هايشان به بهانه يارى‌جويى از سران طايفه بنى‌نضير براى پرداخت خونبهاى دو تن از كشته شدگان قبيله "بنى‌عامر"، يا "بنى‌كلاب" و يا "بنى‌سليم" كه بدست يكى از مسلمانان به طور اشتباهى كشته شده بودند و اين طايفه هم با مسلمانان و هم با بنى‌نضير، پيمان عدم تعرض داشت و از پيامبر صلی الله علیه و آله درخواست ديه كرده بود، آن حضرت به همراه تعدادى از ياران خويش به سوى دژ بنى‌نضير عازم شد و سران اين طايفه را از خواسته خويش آگاه ساخت.

آنان، گرچه در ظاهر از خواسته آن حضرت استقبال كردند ولى در پنهان، نقشه كشتن پيامبر صلی الله علیه و آله را در سر پروريدند و آن حضرت را به بهانه پذيرايى در كنار ديوار خانه‌ اى معطل نمودند.

"حُيّى بن أخطب" كه سردمدار يهود بنى‌نضير بود، بزرگان اين طايفه را در يك نشست محرمانه و فورى فراخواند و به آنان گفت: اى گروه يهود! محمد به همراه تعدادى از يارانش كه به ده نفر نمى‌ رسند با پاى خود بسوى شما آمد و علاوه بر اين به همراه او ياران بزرگش چون على، زبير، طلحه، ابوبكر، عمر، سعد بن معاذ، سعد بن عباده و اُسيد بن خضير مى‌ باشند و اين‌ ها سران نظام اسلامى و دين جديد مى‌ باشند، بياييد آنان را غافل‌ گير كرده و از بالاى بام بر سرشان سنگ بيندازيم و آنان را بكشيم.

از اين فرصت بهتر بگيرتان نخواهد آمد. پس از كشته شدن آنان ساير يارانش پراكنده مى‌ شوند و قريش بر مدينه مى‌ تازند و ما را نيز از دست مسلمانان رهايى مى‌ بخشند.

عده كمى از يهوديان از پيشنهاد حيى بن اُخطب، اظهار نگرانى كرده و بقيه آنان استقبال كرده و آماده عمليات ناجوانمردانه شدند. پيامبر صلی الله علیه و آله كه از طريق وحى به خيانت آنان پى برد، از آن مكان برخاست و براى انجام حاجتى به سوى مدينه روان شد.

همراهان آن حضرت كه خبر بازگشت وى به مدينه را دريافته بودند، از محله بنى‌ نضير بيرون آمده و به پيامبر صلی الله علیه و آله در مسجد النبى پيوستند. بدين گونه دسيسه يهوديان فتنه‌انگيز، آشكار گرديد و آنان رسوا شدند.

پيامبر صلی الله علیه و آله براى تنبيه آنان و پاسخ‌گويى به پيمان‌شكنى ناجوانمردانه آن‌ ها، "محمد بن سلمه" را بسوى سران طايفه بنى‌نضير اعزام كرد و به آنان پيام داد كه حداكثر تا ده روز ديگر اين آب و خاك را ترك كنيد و از اين منطقه خارج شويد. زيرا پيمان شكنى كرده ايد و از در مكر و حيله برآمده ايد و اگر در اين مدت، از اين سرزمين خارج نشويد، خون شما هدر است.

يهوديان به تكاپو و تشويش افتاده و برخى پيشنهاد مسلمان شدن خود را دادند و برخى ديگر مخالفت كرده و آماده جنگ و نبرد شدند. سرانجام پيامبر صلی الله علیه و آله ياران خويش را بسيج كرد و در ربيع الاول سال چهارم قمرى، "ابن مكتوم" را به جاى خويش در مدينه نهاد و خود به همراه يارانش به سوى دژ بنى‌نضير به راه افتاد.

يهوديان وارد دژ شده و درها را محكم بستند و از بالاى دژها و برج‌ ها سنگر گرفته و آماده دفاع شدند. مسلمانان، آنان را محاصره كرده و بر آنان سخت گرفتند و به مدت شش و به روايتى پانزده روز در محاصره خويش گرفتند. پافشارى و لجاجت يهوديان، سودى برايشان نداشت و سرانجام براى حفظ جان خود با پيامبر صلی الله علیه و آله مصالحه كردند. بدين گونه كه اسباب و وسايل منقول خود را بردارند و از مدينه خارج گردند و سلاح و ابزارهاى جنگى و زمين‌ ها و خانه‌ هاى خويش را براى مسلمانان باقى گذارند.

يهوديان با سرافكندگى ولى در ظاهر با پُررويى، كه دف مى‌ زدند و سرود مى‌ خواندند، از سرزمين مدينه خارج شدند. برخى از آن‌ها به خيبر و برخى ديگر به سوى شام حركت كردند.


منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -