انهار
انهار
مطالب خواندنی

توليت وقف

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال135:شخص متديّني كه بين مردم به صلاح و ديانت معروف بود مدرسه اي را از اموال خود و از اموال مؤمنين كه جمع آوري كرده بود ساخت، وچون ساخت آن به پايان رسيد وقف نامه اي در يك كتاب از مولفات خودش انتشار داد ونوشت كه اين مدرسه را وقف نمده وتوليتش را تا دم حيات براي خود وبعد از خود براي پسر برادرم قرار دادم و همانطور بود تا باني وفات نمود. حالا پسرهايش مدعي اند كه پدر ما وصيت نامه اي تحرير كرده و در آن نوشته كه توليت اين مدرسه را به پسرم تفويض نمودم، اگر چه قبلاً براي توليت بعد از خود، پسر برادرم فلاني را تعيين نمودم ولي اكنون او را از توليت عزل كردم . آيا  اين وصيت نامه نافذ است شرعاً؟ و آيا متولي تعيين شده در حين وقت  درعبارت وقف با اين وصيت عزل خواهد شد يا نه؟

جواب: هركس در ضمن صيغه وقف به عنوان توليت معين شده متولي شرعي است و با وصيت واقف توليت عزل نمي شود.

سؤال136:عبارت وقفنامه اي چنين است: متولي وقف مادام الحياة ، خود واقف است وبعد اصلح اولاد ذكر،متولي خواهد بود وبعد اصلح اولاد ذكور ايشان نسلا بعد نسل،بعد از انقراض آنها اصلح اولاد اناث از اولاد ذكور متولي وبعد از انقراض آنها ، عدول مؤمنين قريه، اگر بعد از فوت واقف توليت وقف به اصلح اولادش رسيد وپس از مدتي فوت كرد آيا توليت به اصلح برادران كه پسران واقف ه هستند مي رسد؟ يا به اصلح اولاد ذكور متولي؟

جواب:به اولاد متولي مي رسد نه به برادران.

سؤال137:واقف موقوفه اي در متن وقفنامهٔ مربوطه،توليت را چنين تفويض نموده است:«ارشد و اتقاي اولاد واولادِ اولادِ اولادِ اولادِ كور بطناً بعد بطن ونسلاً بعد نسل بدون ملاحظهٔ اقربيّت الي قيام الساعة متولي شرعي زمان خود خواهد بود»

آيا با توجه به نصّ فوق به نظر آن حضرت:

1-راه تشخيص ارشديّت واتقائيّت اولاد چيست؟ 2-آيا مي توان طريق اثبات ارشديّت واتقائيّت را فقط به شهادت چهار نفر مشخص با اسم و رسم،منحصر ساخت وشهادت كتبي وشفاهي ساير علماء و ثقات مؤمنين اعتبار ندارد؟

3-بالأخره آيا با توجه به متن مذكور مي توان وليت را با موجود بودن اولاد ذكور از نسل واقف،از آنها سلب وبه جاي انتخاب ارشد و اتقاي آنها موقوفه را بدون متولي گذاشت.

جواب:متولي شرعي كسي است كه اوصاف شرط شده در وقف را دارا باشد و در صورت اختلاف بايد به حاكم شرع مراجعه وحل وفصل شود.

سؤال138:در قريه اي دوازده شعر ملك وآب موقوفه مي باشد كه يك شعر آب و ملك از آن فعلاً تحت توليت اينجانب اداره مي شود. طبق ضوابط موقوفه، توليت ان نسل بعد از نسل به عهدهٔ ذكور بزرگتر است. در سال55 املاك موقوفه فروش رفته،سندي هم به اسم كشاورز صادر شده ولي 2 قسط بيشتر نگرفته اند. سازمان اوقاف اين كار را مسكوت گذاشته،بنا بر اين توليت ملك به اسم اينجانب كه مدت سي سال است در تهرانم وكارگر دولت مي باشم هست ولي ملك را برادر من كه در ده است وبه كار كشاورزي مشغول است ،اداره مي نمايد،با اين توصيف آيا من مي توانم توليت ملك را به ايشان اگذار نمايم؟شرعاً وظيفه چيست؟

جواب:توليت قابل واگذاري نيست ولي متولي شرعي مي تواند براي خود وكيل بگيرد.

سؤال139:وقفنامه اي در آن شرايط توليت به شرح:اعلم،افقه،اورع،ازهد و اتقاي الاد ذكور از نسل واقف است؛ آيا مراد از اعلم واقفه اين است كه بالنّسبه به سايرين آشنايي با مسائل ديني بيشتر داشته باشد و لو اين كه طلبه و روحاني نباشد وعوام ويا تحصيل كردهٔ علوم جديد باشد و يا اين كه از آن فهميده مي شو كه حتماً روحاني وعالم باشد؟كه اگر اينطور باشد، در حال حاضر از نسل واقف كسي كه متّصف به صفات مذكوره باشد نيست ولي در ميا ن فرزندان كه موقوفُ  عليهم مي باشند،دكتر و آموزگار وتحصيل كردهٔ جديد مي باشند متمنّي است اعلام فرماييد كه توليت موقوفه به چه طريقي اعمال شود؟

جواب:اگر بين اولاد ذكور عالم به وفقه نباشد ،متولي ندارد وتوليت با حاكم شرع است.

سؤال140:چند سال قبل عده اي از مسلمين به كمك يكديگر يك دستگاه ساختمان را خريداري كرده اند،اين ساختمن به نام حسينيه تكميل شده واتمام يافته؛ قباله نيز به نام يكي از اعضاي هيأت ثبت سند شخصي شده است؛اما فعلاً نسبت به او متعرّض شده ومي گويند بايد قباله وقف شود،آنها بعد از تشكيل جلسهٔ عمومي و رأي يري شخص ديگري را اننتخاب كرده اند،اما شخص سابق بدون رضايت واجازهٔ مردم سند را وقف كرده وتوليت را به نام خودش نموده، بازهم مردم ناراحتند، آيا شرعاً اجازهٔ مردم شرط است يا نه؟ وچنين وقفي صحيح است يا نه؟

جواب:اگر در حين وقف ساختمان،تعيين متولي نشده توليت آن با حاكم شرع است وچنانچه پس از انجام وقف شرعي اقدام به تعيين متولي در ثبت سند وقفي نموده باشند اعتبار ندارد و در مثل مفروض وال،اصل وقف كردن و تعيين متولي شرعي،موكول به توافق تمام شركاء است.

سؤال141:شخصي وقفي داشته براي روضه خواني ايام ماه صفر،  و در زمان حياتش اين وقف را به پسر ارشدش تحوي داده[و اكنون اين پسر فوت كرده] و پسري ندارد،آيا بعد از مرگش به دخترش مي رسد يا به برادرش؟ ضمناً اصل وقفنامه هم مفقود شده!

جواب:تابع قرارداد واقف در حين وقف است اگر در وقف راهي پيش بيني نشده،توليت وقف در اين صورت با حاك شرع خواهد بود.

سؤال142:زيد مدرسه اي تأسيس كرده كه توليت آن را مادام العمر براي خود قرار داه وپس از مدتي كه تحت توليتش آن مدرسه اداره مي شد،وصيت كرده كه بعد از مرگش عمرو متولي آن مدرسه باشد و در اواخر عمرش وصيت نامهٔ ديگري نگاشته كه در ان نوشته:«بايد بعد از مرگ من عمرو متلي آن مدرسه نباشد وبكر متولي باشد» مرقوم بفرماييد كه آيا عمرو متولي شرعي آن مدرسه است بكر ؟

جواب:چنانچه در وقت وقف كردن مدرسه حق تعيين متولي بعد از خود را براي خود قرار نداده باشد وصيت او نافذ نيست و توليت مدرسه بعد از او با حاك شرع است.

سؤال143:اينجانبان ث         در سال 1352 ملكي را وقف حضرت خامس ال عبا نموديم و متولي نيز جهتت آن تعيين كرده ايم كه درآمد آن را صرف عزاداري واطعام نمايد. در حال حاضر متولي طي نامه اي به ما و ادارهٔ اوقاف اعلام استعفا نموده است. با توجه به اين كه واقفين در قيد حيات بوده وچنين موردي در قانون پيش بيني نشده است؛ آيا ما مي توانيم شخص ديگري را به توليت انتخاب نموده ويا رأساً نسبت به عهده داشتن توليت اقدام كنيم؛ يا خير؟

جواب:در فرض مرقوم متولي مستعفي به حاكم شرع مراجعه كند تا او را براي توليت نصب نمايد علي الاحوط.

سؤال144:مؤمنين كشمير اموال واجناس وقطعات اراضي و درختاني را وقف حسينيه و مدرسه اي كرده بودند وشخصي را «فقط تا زمان حيات» ، متولي قارار داده بودند وحاضر نبودند كه آن جناب توليت آن اوقاف را بدون ارضاء و استرضاي واقفين وبدون استحقاق، به كسي بسپارد.[تعيين متولي] داريم يا خير؟ و اگر متولي مرحوم از حدود گذشته تعرض كرده باشدصحيح است يا خير؟

جاب:توليت وقف با كسي است كه در قرارداد وقف متولي شده، وبعد از فوت او وافقين اختيار تعيين متولي ندارند وبا نبود متولي خاص اختيار با حاكم شرع است.

سؤال145:اگر كتولي يا منتظم خيانت كند و ملكيت وقف را [در] خلاف شرع استعمال كند، آيا حاكم شرع مي تواند آن را بيرون كند وبه جاي آن متولي ديگري معين كند يا نه؟

جواب:در هر مورد كه خيانت متولي به وجه شرعي ثابت شود حاكم شرع مي تواند در ادارهٔ شؤون وقف دخالت كند.

سؤال146: واقف مسجد خود را متولي، وعزل ونصب امام مسجد را در حيطهٔ توليت خود قرارداده است، آيا صحيح است يا خير؟

جواب:جعل توليت براي مسجد صحيح نيست وعزل و نصب اثر ندارد.

سؤال147:شخصي مقداري زمين را براي مسجد وقف كرده ولي متولي معين نكرده؛اهالي، امام جماعتي را دعوت مي كنند و به سعي ايشان مسجد آباد وتكميل مي گردد. آيا رضايت صاحب زمين در صحت نماز امام واهالي شرط است يا خير؟

جواب:مسجد متولي ندارد و رضايت كسي در عبادت در آن معتبر نيست ولي تصرّفاتي كه منافي با احترام مسجد يا مزاحم نمازگزاران باشد جايز نيست.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -