انهار
انهار
مطالب خواندنی

ثبوت وقفيّت

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال18: اگر اصل قف مشخص نباشد براي مسجد مثلاً، آيا حكم مسجد دارد يا نه؟ واگر اصل واقف معلوم باشد ولي مورد تتصرف ومصرف آن مشخص نباشد چه بايد كرد؟

جواب:تا عنوان مسجديّت در وقف محرز نشود حكم مسجد مرتب نمي شود و در صورت معلوم نبودن مصرف،صوري دارد كه در تحرير مذكور است.[1]

سؤال 19:آيا اطاق هائي كه در گروهان ها و پاسگاه ها وبعضي از ادارات به نام نماز خانه از آن نام برده مي شود حكم مسجد را دارند؟ مثلاً موقع جنابت نمي شود داخل آن شد؟ يا اينكه احترام دارد ولي حكم مسجد را ندارد؟

جواب: اگر مسجد بودن محل ثابت نيست احكام مسجد مترتب نمي شود.

سؤال20:زميني است كه در بين مردم مشهور به وقوفه است،اما سند وقفيت آن موجود نمي باشد. آيا اين زمين موقوفه است يا خير؟

جواب:اگر شياع در ميان مردم درحد مفيد اطمينان باشد حكم به وقفيّت مي شود.

سؤال21:كسي زميني را چند سالي در ملكيت خود داشته،سپس معلوم مي شود كه مالك زمين نبوده و آنرا غصب كرده است،اگر بعضي ازمردم بگويند كه اين زمين موقوفه است آيا به حرف مردم مي توان استناد كرد وآن زمين را موقوفه دانست. واگر موقوفه نيست چه حكمي دارد؟

جواب: اگر يقين به وقفيّت حاصل نشود و به وجه شرعي هم اثبات نرسد حكم به وقفيت نمي شود، ودر صورتي كه زمين سابقه ي آثار مالكيت غير داشته باشد در فرض مرقوم حكم مجهول المالك بر آن مترتب است.

سؤال22:اگر ملكي در تصرف ودست شخصي باشد وبعداً چند نفر يا يك نفرمدعي شوند كه آن ملك وقف است ونوشته هايي هم داشته باشند كه در آن نوشته،مرقوم شده فلان ملك مثلاًوقف است با ارائه اين گونه نوشته ها وادعاها ، وقف بودن ثابت مي شود يا خير؟

جواب:با ادعا ونوشته وقف ثابت نمي شود مگر موجب اطمينان باشد.

سؤال23:مزرعه اي موقوفه اي است كه طبق وقف نامه هاي مربوطه،حدود آن مشخص است. وتقريباًدو سوم آن تحت كشت وبقيه اش زمين موات است كه كشاورزان مزرعه جهت دامداري وتعليف گوسفند از آن استفاده مي كرده واجاره اش را به موقوفه [مي] پرداخته اند، آيا اراضي موات مذكور از نظر شرعي حريم مزرعه ي موقوفه است وبايد عمل به وقف شود يا خير؟

جواب: بايد به همان نحو كه عمل مي شده عمل شود.


[1] تحریر الوسیله،ج3،ص109،مسأله2.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -