انهار
انهار
مطالب خواندنی

عقیقه کردن

بزرگ نمایی کوچک نمایی
  
علت نام گذاری عقیقه
در علت نامگذارى اين سنّت به «عقيقه»، دو احتمال در «مجمع‌البحرين» آمده: 1- عقيقه به معنى مويى است كه نوزاد هنگام تولد دارد و چون در روز هفتم معمولاً اين‏مو را مى‏تراشند و گوسفندى ذبح مى‏كنند، به همين مناسبت، آن حيوان را عقيقه مى‏گويند؛ 2- عقيقه از ريشه «عقّ» به معنى «شق» و شكافتن است و چون گلوى حيوان هنگام ذبح‏شكافته مى‏شود، به آن عقيقه مي‌گويند.
لزوم عقیقه
امام صادق (علیه السلام) مي‌فرمايند: بلا دائماً بر روي سر بچه در حال گردش است، و عقيقه، از سر او دور مي‌كند.
علاّمه مجلسي (قدّس سرّه) در كتاب «حلية المتّقين» مشروحاً آداب عقيقه را ذكر فرموده که اجمال آن با اقتباس چنین است:
«عقيقه» فرزند سنّت مؤكّد است بر کسی که قادر است، و بعضي از علما واجب دانسته اند، و بهتر آن است كه در روز هفتم واقع شود، ولی اگر تأخير افتاد، تا زمان بلوغ فرزند، بر پدر؛ ولي پس از بلوغ تا آخر عمر بر خود فرزند سنّت است كه عقيقه‌اش را انجام دهد!
پیرمرد ۹۰ساله ای نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) آمد و گفت: من می خواهم سالم بمانم و بیمار نشوم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) سوال کردند آیا شما تاکنون عقیقه شده اید. او پاسـخ داد خیر؛ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: پس خودت را عقیقه کن.
امام باقر (علیه السلام) مي‌فرمايند: كُلُّ مَولوُدٍ مُرتَهَنٌ بِالعَقيقَةِ؛ هر مولودى در گرو عقيقه است.
در احاديث بسیار نقل است که هر فرزندی در گرو عقيقه است؛ يعنی اگر عقیقه نكند، در معرض مردن و انواع بلاهاست.
«عقیقه» باید شتر یا گاو یا گوسفند باشد و دادن مبلغ عقیقه به عنوان صدقه کفایت نمی کند. از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند ما گوسفندی برای عقیقه به دست نیاوردیم آیا میتوانیم پولش را صدقه بدهیم؟ فرمود: نه؛ طلب کنید تا بیابید زیرا خدا دوست دارد خورانیدن طعام و ریختن خون را.
شخصي از امام صادق (ع) پرسيد: نمي‌دانم پدرم براي من عقيقه كرده است يا نه؟ فرمود: عقيقه بكن، آن مرد نيز در پيري براي خود عقيقه كرد!
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: فرزند را در روز هفتم، نام ‌گذارید و عقيقه ‌كنید، و سر او را ب‌تراشید و موي سرش را با نقره وزن ‌كنید و آن نقره را صدقه دهیدد و ران عقيقه را براي قابله بفرستید و باقي را به مردم اطعام کنید و يا به نيازمندان بدهید.
امام صادق (علیه السلام) به يكي از يارانش فرمود: هرگاه پسري، يا دختري براي تو متولّد شود، در روز هفتم گوسفندي يا شتري را عقيقه كن و براي او نامگذاري نما و سرش را بتراش و به وزن موي سرش طلا، يا نقره تصدّق كن.
در حديث آمده است كه: لااقل به ده نفر از مسلمانان اطعام كنند و «پدر و مادر» از گوشت عقيقه نخورند! (اين كار نوعي ايثار است).
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) در روز ولادت امام حسن و امام حسين، در گوش آنها اذان گفتند و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در روز هفتم، براي آنان عقيقه كرد و پاي گوسفند را همراه با يك سكّه طلا، براي قابله فرستادند.
دعاي عقيقه هنگام ذبح حیوان به نقل از امام صادق (علیه السلام)
بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، اَللّهُمَّ عَقيقَةٌ عَنْ فُلان لَحْمُها بِلَحْمِهِ، وَدَمُها بِدَمِهِ، وَعَظْمُها بِعَظْمِهِ، اَللّهُمَّ اجْعَلْها وَقاءً لاِلِ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَآلِهِ السَّلامُ
بنام خدا و به ياري خدا، خدايا اين عقيقه از طرف فلاني است (به‌جاي فلاني، نام آن فرزند را بگويد) گوشت‌اش به‌جاي گوشت او و خونش به خون او و استخوانش به استخوان او، خدايا او را حامي محمد و آل محمّدقرار ده.
یا اين دعا را بخوانند:
يا قَوْمِ اِنّي بَري مِمّاتُشْرِكُونَ، اِنّي وَجَّهْتُ وَجْهِي لِلَّذي فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ، حَنيفاً مُسْلِماً وَما أنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ، اِنَّ صَلاتي وَنُسُكي وَمَحْياي وَمَماتي للهِ رَبِّ الْعالَمينَ، لا شَريكَ لَهُ، وَبِذلِكَ اُمِرْتُ، وَأنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ، اَللّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ، بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، وَاللهُ اَكْبَرُ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَ َقَبَّلْ مِنْ فُلانِ بْنِ فُلان
اي مردم! من بيزارم از آنچه شما شريك خدا سازيد. من به‌سوي كسي رو مي‌كنم كه آسمان‌ها و زمين را يك دل آفريد در حال تسليم و نيستم من از مشركان همانا نماز و عبادتم و زندگي و مرگم از آن خدا پروردگار جهانيان است كه شريك ندارد و به همين دستور دارم و از مسلمانانم خدايا! از تو و براي توست بنام خدا و بياري خدا و خدا بزرگتر است خدايا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و بپذير از فلاني پسر فلاني (به‌جاي فلان‌بن‌فلان نام فرزند و پدرش را ببرد) و سپس گوسفند را ذبح كند.
شرایط عقیقه
1. اگر عقيقه شتر است، بايد پنج سال يا بيشتر و اگر بز است از يك سال بالاتر باشد و اگر گوسفند است؛ سنّ او كمتر از شش ماه نباشد، و اگر بيشتر باشد، بهتر است.
2. بيضه‌اش كشيده و شاخش شكسته و گوشش بريده و بسيار لاغر و كور نباشد و به گونه‌اي لنگ نباشد كه راه رفتن براي او دشوار باشد.
3. برای پسرها حیوان نر و برای دخترها حیوان ماده عقیقه داده شود.
4. اگر حيوان براي عقيقه موجود نباشد، صبر كنند تا فراهم شود.
5. براي خوردن عقيقه، شرط نيست كه فقير باشند؛ ولي دعوت كردن از فقيران آبرومند و صالحان، بهتر است.
6. کراهت دارد که پدر و مادر فرد عقیقه شده از گوشت عقیقه بخورند و این کراهت برای مادر بیشتر است. همچنین مکروه است که واجب النفقه های پدر از این گوشت تناول کنند. مثلا خواهر و برادر این فرد که هنوز واجب النفقه پدر هستند، کراهت دارد از این گوشت بخورند ولی اگر این خواهر و برادر ازدواج کرده باشند یعنی واجب النفقه نباشند، اشکالی ندارد که بخورند. بهتر است کسی که عقیقه شده نیز از این گوشت نخورد.
مکروه است که پدر و مادر و واجب النفقه های پدر از اجزای باقی مانده حیوان عقیقه شده مثل کله و پاچه ها و جگر و... استفاده کنند.
7. گوشت عقیقه را میتوان به صورت خام به فقرائ و مؤمنین داد ولی بهتر است پخته شود و بهتر است با آب و نمک و نخود پخته شود.
8. بهتر است که استخوان حیوان عقیقه شده شکسته نشود، البته اگر شکسته شد، اشکالی ندارد.
نکته: دلیلی بر دفن استخوان های عقیقه وجود ندارد. اگرچه در عرف ما خیلی مرسوم است که استخوان های عقیقه شده را دفن می کنند ولی خیلی از فقها می گویند ما دلیلی بر استحباب این امر پیدا نکرده ایم. یاحقّ.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -