انهار
انهار
مطالب خواندنی

مرحوم شیخ عباس قمی فرماید:

بزرگ نمایی کوچک نمایی
در اين روز، سنه 203، بقولى شهادت حضرت امام رضا عليه السلام واقع شده وزيارت آنحضرت از نزديك و دور سنت است . بدانكه از روزى كه مأمون حضرت رضا (علیه السلام) را وليعهد خود كرد كه روز ششم شهر رمضان باشد چنانچه گذشت اول ابتلا و گرفتارى آنحضرت شد چه آنكه مبتلا شد به معاشرت (مأمون) منافق كه به حسب ظاهر در تعظيم و احترام حضرت رضا عليه السلام مى كوشيد اما در باطن پيوسته كاسه هاى زهر بكام مباركش مى رسانيد و در آخر كار چندان آنجناب بتنگ آمده بودكه از خدا مرگ خود را مى خواست چنانچه (ياسر) خادم روايت كرده كه هر روز جمعه كه آن حضرت از مسجد جامع مراجعت مى كرد به همان حاليكه عرق دار و غبار آلوده بود دستها را بدرگاه الهى بر مى داشت و عرضه ميكرد: بارالها! اگر فرج و گشايش كار من در مرگ من است، پس همين ساعت مرگ مرا برسان . و پيوسته در غم و حزن بود تا از دنيا رحلت كرد.
در كيفيت شهادت آن جناب روايات ، مختلف است و من اكتفا مى كنم در اينجا به آنچه (شيخ صدوق ) و (مفيد) ذكر فرموده اند.
(ابن بابويه ) روايت كرده كه چون امام رضا (علیه السلام) با (مأمون ) به جانب عراق مىآمدند روزى آن جناب را تبى عارض شد و اراده قصد كرد و (مأمون ) از پيش ، يكى ازغلامان خود را كه بروايت (شيخ مفيد)، (عبدالله بن بشير) نام داشت امر كرده بودكه ناخنهاى خود را بلند كند و به كسى هم اظهار نكند و چون شنيد كه حضرت اراده قصد دارد، زهرى مانند (تمر هندى) بيرون آورد و به آن غلام داد و گفت اين را ريزه كن و با ناخنهاى خود سرشته و خمير كن و دست خود را بآن آلوده گردان و ميان ناخنهاى خود را ازآن پر كن و دست خود را مشوى و با من بيا.
پس مأمون سوار شد و به عيادت آن حضرت آمد و نشست تا آن جناب را فصد كردند و به روايت ديگر نگذاشت و در خانه اى كه حضرت مى بود، بوستانى بود كه درختان انار در آن بود. همان غلام را گفت كه چند دانه انار بچين ، چون چيد  و آورد، گفت اينها را براى (حضرت رضا) در جامى دانه كن و به روايت (شيخ مفيد) گفت فشار بده و آبش ‍ رابگير. پس آن جام را بدست شوم خود گرفت و نزد آن امام مظلوم گذاشت و گفت از اين آب انار تناول كنيد كه براى شما نيكو است.
حضرت فرمود الحال باشد، ساعتى ديگر بعد از رفتن شما. (مأمون ) گفت نه بخدا سوگند البته بايد در حضور من تناول نمائى و اگر نبود رطوبتى در معده من ، هر آينه من نيز در خوردن با تو موافقت مى كردم .
پس بجز (مأمون ) آن جناب چند قاشقى از آن تناول فرمود. پس (مأمون ) بيرون رفت و حضرت در همان ساعت به قضاى حاجت شتافت.
راوى گفت كه نماز عصر را نكرده بوديم كه پنجاه مرتبه او را حركت داد و از آن زهر قاتل، احشاء و امعاى آن جناب بزير آمد. چون اين خبر به (مأمون ) رسيد، پيغام فرستاد كه اين ماده ايست از فصد بحركت آمده است ، دفعش براى شما نافع است و چونشب در آمد، حال آن جناب دگرگون شد و امر شدت گرفت و چون صبح گشت آن حضرت به رياض رضوان انتقال فرموده بود و آخر كلامى كه از آن جناب شنيده شده اين آيه مبارك بوده:
(( قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم و كان امر الله قدرا مقدورا))
و به روايت (شيخ مفيد)، حضرت بعد از خوردن زهر، دو روز زنده بود و وفات كرد. پس (مأمون ) يك روز و يك شب ، وفات آن جناب را پنهان داشت .
پس (محمد بن جعفر صادق ) را با جماعت آل ابوطالب كه حاضر بودند، طلبيد و خبروفات آن جناب را بايشان اظهار كرد و گريست و حزن شديد اظهار كرد. پس ايشان رابه نزد آن جناب آورد و بدن آن حضرت را بايشان نمود و گفت گواه باشيد كه آسيبى از ما به او نرسيده است .
پس با جنازه آن جناب خطاب كرد كه اى برادر! بر من گران است كه ترا بدين حالت ببينم و مى خواستم كه پيش از تو بميرم و تو خليفه و جانشين من باشى و لكن با تقديرخدا چه مى توان كرد.
پس جنازه آن جناب را بعد از غسل و تكفين حركت دادند و در همين موضعى كه فعلا مدفون است ، دفن نمودند.  قبر شريفش در خانه (حميد بن قحطبه) در قبله قبر (رشيد) است و در وقت غسل و تكفين و نماز و دفن، پسرش حضرت جواد (عليه السلام) حاضر بود و اين امورات بر دست آن جناب واقع مى شد و مردم نمى دانستند.
در بعضى روايات است كه (مأمون ) از ترس آنكه مبادا مردم فتنه كنند، جنازه حضرت را در شب حركت داد و دفن نمود. صلوات الله عليه .
(( من سره ان يرى قبرا بروئيته
يفرج الله عمن زاره كربه
فليات ذا القبر ان الله اسكنه
سلاله من رسول الله منتجبه ))
وقایع الایّام، ص 136.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  



پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -