انهار
انهار
مطالب خواندنی

وفات آیةالله العظمی «نائيني» (1355 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
تولد علامه "ميرزا محمد حسين ناييني" مدرس و مرجع بزرگ تقليد(1276 ق)
حاج ميرزا محمدحسين ناييني نجفي مشهور به ميرزاي نائيني ملقب به شيخ ‏الاسلام، فقيه امامي، مرجع تقليد، اصولي، حكيم و اديب در سال 1239 ش (1276 ق) در نائين متولد شد. در اصفهان نزد ميرزا محمدباقرنجفي، حكيم جهانگيرخان قشقايي و ابوالمعالي كلباسي كسب علم نمود، سپس به عتبات رفت و در سامرا نزد ميرزاي بزرگ شيرازي و سيدمحمد فشاركي و سپس در كربلا نزد سيداسماعيل صدر و در نجف نزد آخوند خراساني سال‏ها تحصيل نمود. ميرزاي ناييني از آن پس خود در شمار مدرسان تراز اول حوزه علميه نجف درآمد و حلقه درس خود را تشكيل داد كه در اين ميان حضرات آيات عظام: سيدمحسن حكيم، سيدمحمود حسيني شاهرودي، سيدجمال الدين گلپايگاني، سيدمحمد حجت كوه‏ كمره ‏اي، سيدمحمدهادي ميلاني، شيخ محمدتقي آملي، سيدابوالقاسم خويي، علامه طباطبايي، ميرزا هاشم آملي و دهها فاضل و فقيه بزرگوار، خوشه ‏چين معارف آن استاد بزرگ و زعيم حوزه علميه نجف اشرف بودند. در عصر ميرزا، انقلابي مردمي به منظور مهار استبداد و تحصيل استقلال و امنيت به رهبري عالمان ديني در ايران انجام شد كه به نهضت مشروطه معروف گرديد. در اين ميان ميرزاي ناييني به همراه آخوند خراساني نقش مؤثري را در پيروزي آن ايفا كرد. ايشان در بحران انقلاب مشروطه، كتاب «تنبيه الاُمَّة» را نگاشت و در آن، حاكميت اسلام ناب را با دليل و برهان قاطع اثبات كرد. ميرزاي ناييني همچنين در پي استيلاي انگلستان بر عراق، انتخاب هر حاكم كافر بر كشور مسلمان عراق را حرام دانست و موجب شورش مردمي عليه استعمار گرديد. از اين رو، استعمار پير زمينه تبعيد مراجعي همچون ميرزاي ناييني و سيد ابوالحسن اصفهاني و... را به ايران تدارك ديد. اين امر در نهايت بر اثر فشار مردم و علما، با عذرخواهي پادشاه عراق و بازگرداندن محترمانه علما به عراق پايان يافت. سرانجام ميرزاي بزرگ ناييني، پس از عمري تلاش و مجاهده در 24 مرداد 1315 ش برابر با 26 جمادي الاول 1355 ق در حدود 80 سالگي به ديدار معبود شتافت و پس از تشييعي باشكوه، در جوار بارگاه مطهر امام علي(علیه السلام) به خاك سپرده شد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -