حاج سيد احمد خميني(ره) از چه کساني و چرا انتقاد مي کرد؟
نويسنده: اميد حسيني
باند سيد مهدي هاشمي و نزديکان آقاي منتظري، تلاش زيادي کردند تا نامه امام خميني را زير سوال ببرند و مسئله برکناري آقاي منتظري را به افراد ديگري همچون حاج سيداحمد خميني و يا آقاي هاشمي رفسنجاني نسبت بدهند. اين جريان حتي جزواتي را هم تهيه کرد و به صراحت جعل خط و امضاي امام را به فرزند امام نسبت دادند. البته بعد از درگذشت مرحوم حاج احمد خميني، شايعات و دروغ ها رنگ و بوي ديگري به خود گرفت و علاوه بر دروغ هاي سابق، ادعاهاي ديگري مبني بر پشيماني حاج احمد از نوشتن رنجنامه منتشر شد! اين دروغ ها با توجه به متن صريح وصيت نامه و رنج نامه و شهادت دوستان و موضع گيري مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام و حتي شهادت مخالفان او از جمله خود آقاي منتظري خنثي شد. چرا که اگر حاج احمدآقا حقيقتاً از نوشتن رنجنامه پشيمان و اختلافات بين او و آقاي منتظري هم حل وفصل شده بود، ديگر نيازي نبود که آقاي منتظري و دفتر وي ( تا همين الان) از رنجنامه او و خود او کينه به دل داشته باشند! اين دروغها در حالي مطرح مي شد که حاج سيد احمد خميني در وصيت نامه خود به صراحت تأکيد مي کند که «بين خود و خداي خود رضايت کامل دارم که تمام تلاشم براي تقويت اسلام و نظام و امام بوده است و از اين جهت در آرامش کامل بسر مي برم...من در جهت مصلحت امام، به هيچ فرد و گروهي رحم نکرده ام و خيلي ها را در اين راستا رنجانده ام که هنوز هم از اين جهت ناراحت نيستم»! اما بازماندگان باند سيد مهدي هاشمي که سالها بغض امام و سيد احمد خميني را در سينه داشتند، به اين هم بسنده نکردند و بعداً مدعي قتل سيد احمد خميني توسط وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي شدند!( اين دروغ ها آنقدر مضحک و مسخره است که حتي تکرار آنها هم ظلم به يادگار عزيز امام خميني است).
دشمنان امام و حاج احمد، براي القاي ادعاي خود، به بخشي از انتقادهاي دلسوزانه حاج احمد به مسئولان وقت استناد مي کنند. براي رد اين دروغ بزرگ بايد شرايط زماني آن روز کشور را در نظر گرفت، چرا که بدون توجه به آن، نمي توان معنا و مفهوم انتقادها و گلايه هاي حاج احمد خميني را بخوبي درک کرد. بايد ببينيم حاج احمد خميني چه مي گفت؟ از چه کساني گلايه مي کرد؟ از چه جرياني؟ از چه شرايطي؟ از چه سياستي؟ و امروز همان جريان کجاست؟! از همه مهمتر اينکه ببينيم مدعيان دوستي حاج احمدخميني، امروز مواضعشان به کدام جريان نزديک است؟! بخش زيادي از انتقادهاي سيد احمدخميني برمي گردد به فضاي کشور در دولت سازندگي، شکايت از عدم تحمل انتقاد توسط مسئولان وقت کشور و گلايه از وضع محرومان و مستضعفان و بازگشت سرمايه داران ضدانقلاب. فرزند امام با توجه به سياست هاي اقتصادي دولت آقاي هاشمي رفسنجاني و برنامه ها و شعارهاي توسعه، انتقادهاي زيادي را نسبت به وضعيت معيشتي محرومان جامعه مطرح مي کرد:« ما هرگز اجازه نمي دهيم سرمايه داران زالو صفت که به خون حزب الله عزيز و محرومان و پابرهنگان تشنه اند با در اختيار گرفتن مقدرات اقتصادي در بدنه اين نظام مقدس و الهي نفوذ کنند. امروز اردوگاه استکبار براي انحراف انقلاب اسلامي تلاش مضاعفي به کار گرفته است، همه بايد هوشيار باشيم و بدانيم که اقتصاد از سياست و فرهنگ جدايي ناپذير است»(70/6/27)، « متأسفانه امروز هم خون مستضعفين را سرمايه داران بزرگ و کوچک مي مکند. بعضي خيال مي کنند به بخش خصوصي بها دادن به معناي آزادي عمل سرمايه داران به شکلي است که هر اندازه خواستند خون مظلومين را در شيشه بکنند. اين گونه نمي شود. امام راحل از اول گفته اند که روحانيت به خون سرمايه داران زالو صفت تشنه است، زيرا آنها نمي گذارند مردم مستضعف زندگي عادي و سالمي داشته باشند، مشکل ما تنها اين نيست که دولت هاي غربي با ما مخالف هستند، اگر ما با سرمايه داران بزرگ به طور سنجيده اي برخورد مي کرديم آنها نمي توانستند در برابر دولت و ملت يک مسئله اي را ايجاد کنند، از موقعي که سرمايه داران تحت لواي بخش خصوصي به تخريب اقتصادي مشغول هستند، هر روز سنگي در مقابل توان اقتصادي مردم مظلوم و مستضعف انداخته و هر روز سياست هاي اقتصاد دولت به بازي گرفته مي شود هرگاه سرنخ اين تخريب ها دنبال شد، چند نفر سرمايه دار بزرگ را در پشت صحنه مي بينيم. اگر ما با سرمايه داران همانند منافقين برخورد مي کرديم اوضاع کشور به اين صورت درنمي آمد، يک عده سرمايه دار زالو صفت به اين بهانه که اقتصاد دولتي مضر است، به حال خود رها شده و به جان اين ملت افتاده اند. کسي منکر اين نيست که اقتصاد دولتي مضراتي دارد اما به اين بهانه نبايد لجام گسيختگي اقتصاد حاکم شود«(73/7/3).
حاج احمد خميني همچنين از عدم امکان انتقاد سالم مردم از مسئولان، گلايه مي کند: «بايد توجه داشت که طرح آزادانه ديدگاه ها و آراي مختلف براي حفظ و بقاي اصول و اساس ارکان نظام و انقلاب ضروري است. يک روحاني چه امام جمعه، چه پيشنماز، چه منبري، چه مرجع و چه شخصيت حکومتي بايد دائماً به افراد نزديک اين مسئله را گوشزد کند که آزادي لازمه دين است و اين گونه گمان نکنند که فلاني شخصيت بزرگي است و هيچ کس نبايد بگويد بالاي چشم او ابروست!»
با خواندن اين سطور آدم هاي مريض ممکن است نتايج دلخواه خودشان را بگيرند، اما حاج احمدخميني در ادامه منظور خود را به طور شفاف بيان مي کند و به ما مي گويد که دقيقاً منظورش چه کساني است:« بجز رعايت حريم رهبر معظم انقلاب اسلامي که وظيفه همه است، مسئوليت ها هر اندازه بزرگتر باشد مردم بايد نسبت به طرح نقطه نظرات و انتقادات خود درباره آنها حساستر باشند!...
يکي از گرفتاري هايي که متأسفانه بعضي ها به آن دچار شده اند اين است که نمي توانند نظرات مخالف خود را تحمل کند. اين شيوه عمل منجر به ديکتاتوري مي شود و با فرهنگ انقلاب و اصول بنيادين نظام اسلامي ما مغايرت دارد». (70/8/23).
وي در موقعيت هاي مختلف خطر عدم تحمل انتقاد توسط مسئولان را گوشزد مي کند: «ديدگاهي که بيان ضعف ها را باعث تضعيف نظام مي داند، ديدگاه اشتباهي است، نقد يک حرکت و سياست بد، دقيقاً عين حمايت از نظام است و رسانه ها و دستگاه هاي خبري کشور بايد در اين زمينه به نحو احسن ايفاي نقش نمايند. متأسفانه بعضي ها به غلط معتقدند اگر از سياستي و يا عملکرد مسئولي در منطقه اي از کشور عمل خود را عين اسلام و حرف خود را حکم اسلامي دانسته و باورش مي شود که اسلام و انقلاب همان است که من مسئول فکر مي کنم. اين باورهاي غلطي است .... اين گونه روحيات و نفوذ آن به جامعه مقدمه ديکتاتوري است و رسالت رسانه هاي خبري و خبرگزاري جمهوري اسلامي اين است که با آن مقابله کند» و در همين سخنراني بار ديگر تصريح مي کند:« ميزان تشخيص حق و باطل و ملاک عمل براي ما، رهنمودهاي مقام رهبري به عنوان ولي و پايه اساسي نظام و انقلاب است و حکم ايشان حرف نهايي در همه صحنه هاست»(72/3/6).
اما شايد يکي از حساسترين و بحث برانگيزترين سخنراني هاي حاج احمدخميني، سخنان او در جمع مديران وزارت اطلاعات در مهرماه سال 73 باشد. وي در اين سخنراني ابتدا کارکنان وزارت اطلاعات را«سربازان گمنام امام زمان» مي نامد و ادامه مي دهد: بايد با گروه هاي آشکار و پنهان که ثبات و امنيت سياسي، اقتصادي و اجتماعي را تهديد مي کنند امام گونه برخورد کنيم و اجازه ندهيم تحت عناوين فريبنده متخصص ولو غيرمتعهد، سرمايه داران بزرگ که مسلماً در بين آنها جاسوس ها هم هستند، براي گردش چرخ هاي اقتصاد کشور در بدنه نظام نفوذ کنند. اينجانب چندسال قبل هشدار دادم که مذاکره با سرمايه داران بزرگ براي به گردش درآوردن چرخ اقتصاد کشور خطر بزرگي براي انقلاب است! امروز هم سرمنشأ گراني و اخلال در امور را نفوذ سرمايه داران بزرگ در پيکره اقتصاد کشور مي دانم. ما اگر بخواهيم با کسبه جزء و خرده فروشان برخورد کنيم به بيراهه خواهيم رفت. بايد با تروريست هاي اقتصادي و سرمايه داران وابسته به خارج بشدت برخورد کنيم. آنها کساني هستند که خود و ايادي متخصصشان در رشته هاي مختلف در ارگان هاي اقتصادي، فرهنگي و دانشگاهي نفوذ کرده اند و در مواردي با نفوذ در دستگاه هاي دولتي، عملکرد انقلابي نظام و فرزندان امام را زير سؤال مي برند. در کارخانه ها و ادارات همه تلاش خود را مي کنند تا مردم را نسبت به نظام اسلامي و انقلاب بدبين کنند... از اول گفتيم که اين گونه سرمايه داران بغير از منافع شخصي به چيزي معتقد نيستند. چون جو عمومي کشور مذهبي است، با يک ته ريش و تسبيح، خود را مسلمان دو آتشه جا مي زنند و به کار خودشان مشغول مي شوند. اينکه در ادارات فساد و رشوه خواري است به اين علت است که ما از اول برخورد قاطعي با اين گونه افراد نداشته ايم. وقتي مي بينيد عده اي بي ضابطه و از برخورد آرام نظام سوء استفاده کرده و وارد کشور مي شوند، اموالشان را پس مي گيرند و براحتي فعاليت هاي گذشته خود را ادامه مي دهند و کم کم به صورت شبکه هاي حرفه اي وارد مراکز اقتصادي و توليدي، ادارات و دانشگاه ها مي شوند، بايد انتظار داشت که جوان هاي انقلابي که تا ديروز در برابر گلوله هاي دشمن مي ايستادند امروز بي تفاوت شوند!» او سپس نکاتي را درباره احترام به آزادي بيان مطرح مي کند و باز به طور شفاف مي گويد که منظورش چيست:« حذف حصارهاي خودسانسوري، لازمه تحقق جامعه سالم است. مردم ما، انقلاب، نظام، امام، رهبر و کشورشان را دوست دارند. بنابراين لازم است در کمال آزادي حرفشان را بزنند. اين جوّي که الان درست کرده اند و مردم را از دستگاه اطلاعات مي ترسانند به مصلحت انقلاب و نظام نيست. نبايد اين جو باشد. چرا مطبوعات و نمايندگان مجلس بعد از موضع رئيس محترم جمهوري جرئت پيدا مي کنند و حرف دلشان را بيان مي کنند! همين حرف ها را که قبل از سخنراني رئيس جمهور مي دانستند، چرا نمي گفتند؟»(73/7/18)
خاطرات دکتر علي لاريجاني از آن روزها و بازتاب اين انتقادها خواندني است: « دراخبار داخلي، موضعگيري و انتقاد شديد اللحن حجت الاسلام آقاي حاج سيداحمد خميني خبرمهمي بود. سخنان ايشان در رسانه هاي داخلي و خارجي انعکاس گسترده اي داشت. رسانه هاي خارجي اين سخنان را مخالفت با سياست هاي دولت آقاي هاشمي تلقي کرده و روي آن داستان سرايي کرده اند. هرچند ظاهر اين مطلب مخالفت با سياست هاي دولت آقاي هاشمي است، ولي نه آن طور که در رسانه هاي خارجي بزرگ شد!»( سه شنبه73/7/5) « آقاي هاشمي قدري گرفته به نظر مي رسيد. احتمال مي دهم به دليل نوع موضعگيري هايي که اين روزها برخي شخصيت ها و روزنامه ها درباره کارنامه دولت داشته اند، خوشحال نيست!» ( چهارشنبه73/7/6). البته ذکر اين نکته ضروري است که ما هرگز اين انتقادهاي حاج احمدخميني را از دولت، به منزله دشمني و مخالفت او با آقاي هاشمي تلقي نمي کنيم، اما به هر حال نبايد فراموش کرد که حاج احمد از سياست هاي فرهنگي و اقتصادي دولت و عدم توجيه کافي به آزادي بيان و رفع محروميت ها گلايه داشت. البته خود آن مرحوم در سخنان ديگري به اين شبهه مخالفت پاسخ مي دهد: «بعضي ها ايجاد شبهه مي کنند که من با آقاي هاشمي اختلاف نظر دارم، اما حقيقت مطلب اين گونه نيست و ما در اصول کلي وحدت رويه داريم و اصلاً هيچ اختلافي در ميان ما وجود ندارد.»(72/4/26)، «فشارهاي اقتصادي نبايد ما را مأيوس کند. کسي منکر فشار و مشکلات اقتصادي نيست... البته ممکن است بعضي از سياست ها و برنامه ها غلط باشد، اما بي انصافي است که به خاطر چند تا اشتباه، کارهاي زيربنايي بزرگي را که انجام شده منکر شويم و آنها را ناديده بگيريم»(73/12/4).
به هر حال مجموعه اي از عوامل مختلف از جمله برخي سياست هاي دولت بويژه در بخش هاي اجتماعي و اقتصادي و عدم توجه کافي به عدالت اجتماعي و شيوع اشرافيگري و نيز عدم تحمل صداي مخالف، علت بسياري از انتقادهاي فرزند امام بود. همان طوري که ابتدا اشاره شد، برخي افراد مغرض بعد از درگذشت حاج احمد سعي کردند. بيماري و در نهايت رحلت وي را به اين انتقادها مرتبط کنند و حتي مدعي روابط تيره آن مرحوم با رهبر انقلاب شدند! اما با مروري بر مواضع آن روز رهبر انقلاب متوجه مي شويم که انتقادهاي حاج سيد احمدخميني تا چه ميزان به مواضع رهبري نزديک بوده است. فراموش نکنيم که اولين منتقد آن وضعيت، شخص رهبر انقلاب بودند که بارها درباره اشرافيگري و عدم توجه کافي به بحث عدالت اجتماعي به مسئولان مخصوصاً دولت تذکر داده بودند: « جامعه اسلامي با عدل و قسط است که قوام پيدا مي کند. بدون عدل ممکن نيست. ولو همه ارزشهاي مادي و ظاهري و دنيايي فراهم شود، اگر عدالت نباشد، در حقيقت هيچ کاري نشده است.»(71/3/30).
« هدف اصلي در کشور ما و در نظام جمهوري اسلامي عبارت از تأمين عدالت است و رونق اقتصادي تلاش سازندگي مقدمه آن است. ما نمي خواهيم سازندگي کنيم که نتيجه اين سازندگي يا نتيجه رونق اقتصادي اين باشد که عده اي از تمکن بيشتري برخوردار شوند و عده اي فقيرتر شوند. اين به هيچ وجه مورد رضاي الهي و رضاي اسلام و مورد قبول ما نيست.»(72/1/1)، «آنچه که عمومي است - مثل فرصت ها و امکانات- متعلق به همه کشور است و بايد در اينها تبعيضي وجود نداشته باشد. معني ندارد که يک نفر پاي خود را بگذارد روي دوش مأموران دولتي و با ترفند و خداي نکرده با اعمال روش هاي غلط امتياز بگيرد. رشد افسانه اي بکند و بعد بگويد آقاي من ثروت را خودم به دست آورده ام.»(72/5/12)، «آنچه که در اين بين بايستي با وسواس و دقت دنبال آن باشيد مسئله عدالت اجتماعي است که با رشد و توسعه هم سازگار است. بعضي اين طور تصور مي کردند- شايد حالا هم تصور کنند- که ما بايستي دوره اي را صرف رشد و توسعه کنيم و وقتي که به آن نقطه مطلوب رسيديم، به تأمين عدالت اجتماعي مي پردازيم. اين فکر اسلامي نيست. عدالت هدف است و رشد و توسعه، مقدمه عدالت است. آن روزي که در کشور عدالت اجتماعي نباشد، اگر بتوانيم، بايد آن روز را تحمل نکنيم».(74/6/8).
نتيجه اينکه با مروري برمواضع و انتقادهاي آن روز حاج احمد خميني دقيقاً مشخص مي شود که وي از چه شرايطي و از چه وضعيتي گلايه داشت و عاملان و مسببان آن وضعيت چه کساني بودند؟! حال سئوال اينجاست که امروز آن آدم ها و آن جريان که روزي مورد نقد و شکايت حاج احمد خميني بودند، کجا هستند؟ نگاه کنيم و ببينيم کارگزاران و تئوري پردازان توسعه و سياست هاي اقتصادي دولت وقت، امروز پشت سر چه جرياني قرار دارند؟! و از چه کس و کساني حمايت مي کنند؟!
منبع:نشريه پاسدار اسلام، شماره 352-351.