انهار
انهار
مطالب خواندنی

اعتبار نصاب در زكات

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 5 - در بعضى از محل ها رسم است كه گندم و جو را در هم و مخلوط مىكارند پس از چيدن، اگر از هم جدا شود هيچ كدام، به نصاب زكات نمىرسد و اما مخلوط آن - كه نه گندم بر آن صدق مىكند و نه جو، و آن را خلطك مىگويند - به مقدار نصاب است آيا زكات آن واجب است يا نه؟.

جواب: ميزان در نصاب اين است كه هر يك از گندم يا جو به حد نصاب برسد و اگر مجموعا به مقدار نصاب باشد زكات واجب نيست.

سؤال 6 - طلائى است مسكوك كه مقدار آن بيش از حد نصاب و چند سال است كه زكات آن داده نشده آيا نسبت به تأخير در پرداخت زكات سنوات گذشته، اشتغال ذمه است يا فقط معصيت كرده و با پرداخت زكات فعلى، تدارك مىشود و اگر از چهل دينار يك دينار را بايد بدهد در صورتى كه به پول رائج، به قيمت در آورده و پرداخت و آن يك دينار در ملك او باقى ماند باز هم نصاب زكات، نسبت به چهل دينار باقى است يا نه و بعد از پرداخت زكات اگر در سالهاى بعد، بقيه طلا كه باز هم بيش از حد نصاب است باقى ماند مجددا مشمول حكم زكات مىشود يا نه؟.

جواب: در فرض مسأله، علاوه بر معصيت، هر قدر تأخير شده زكات آن را بايد بپردازد تا از نصاب ساقط شود مثلا اگر چهل دينار طلاى مسكوك به سكه رائج را سى سال نگاهداشته بيست دينار و سه دهم - (3 / 10، 20) زكات بايد بدهد كه كمتر از نصاب باقى بماند و اگر از مال ديگر زكات را بدهد و عين طلا را نگاهدارد هر سال بايد همان زكات سال قبل را بدهد.

سؤال 7 - املاك زن و مادر كه در دست شوهر و فرزند است و با املاك خود، مخلوط و زراعت مى كنند و زن يا مادر، دخالتى در املاك خود ندارند آيا غله هر كدام بايد به حد نصاب برسد يا مجموع زراعت، روى هم حساب شود؟.

جواب: چنانچه زراعت، بنحو مزارعه باشد سهم هر يك از مالك و زارع بايد جداگانه به حد نصاب برسد ولى اگر املاك بنحو اجاره و يا مجانا در اختيار شوهر يا فرزند باشد بطورى كه زن و مادر، سهيم در زراعت نباشند چون همه زراعت ملك شوهر و يا فرزند است اگر مجموع به حد نصاب رسيد زكات دارد.

سؤال 8 - هر گاه گندم يا جو يا خرما يا كشمش به حد نصاب برسد زكات را از همه بايد داد يا از بالاتر از حد نصاب؟.

جواب: هر كدام كه به حد نصاب برسد بعد از مخارج، زكات تمام آن را بايد بدهد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -