در آخر شب نهم ربیع الاول سال 23 هجری قمری عمر بن الخطاب از دنیا رفته است.[1] قول اهل سنّت روزچهارشنبه 26 ذي الحجه است.
ماجراي قتل
عمر بن الخطاب به دست ابولؤلؤ که نامش فیروز و غلام مغیرة بن شعبه بود، چند ضربه خنجر خورد که منجر به کشته شدن او شد.
ماجرا از این قرار بود که قبل از تکبیر نماز ابولؤلؤ جلو آمد، و ضربه اي برکتف و ضربه اي دیگر بر خاضره عمر زد عمر افتاد، و عده اي جمع شدند و او را به خانه اش بردند. نزدیک بود خورشید طلوع کند که نماز را عبدالرحمن بن عوف با مردم خواند.
بنابر مشهورهنگامی که ابولؤلؤ ضربه ها را بر عمر زد و خواست فرار کند، عدّه اي مانع شدند، ابولؤلؤ 12 نفر را مجروح کرد که شش نفر از آنها مردند.
در بستر مرگ
هنگامی که عمر را به خانه بردند مقداري نبیذ آوردند و او خورد ولی از قسمتهاي ضربت خورده خارج شد و معلوم نشد از کجا خارج شده زیرا با خون هم رنگ بود. لذا عده اي گفتند: خلیفه شیر بخورد زیرا سفید است و معلوم میشود. عمر شیر را خورد و از محل ضربه ها خارج شد. اما ضربه هاي ابولؤلؤ کارگر شده بود و حاضرین براي دل گرمی گفتند: « مانعی ندارد، ضرري نمیزند».
اسلام آوردن
عمر پس از شنیدن آیاتی از قرآن را از خواهرش فاطمه و شوهر خواهرش سعید بن زید، اسلام آورد.
سنّ هنگام اسلام آوردن
سنّ عمر هنگام مسلمان شدن را ۲۶ سالگی دانستهاند که چهار سال پیش از هجرت بوده است. عمر پیش از اسلام از طرف پدر جزو قبیله کوچکی از قریش (عدی بن کعب) و از طرف مادر جزو بنی مخزوم بود.
عمر پس از هجرت به مدینه، یکی از فرماندهان اسلام شد و بیشتر نقش مشاورهای داشت تا نقش یک سرباز. با وجود اینکه در جنگهای بدر، احد و دیگر غزوات حضور داشت، اما در منابع چیزی در مورد جنگاوری هایش، نقل نشده است.
مدت عمر
مدت عمرش را 53 و 55 و 60 و 61 و 63 ساله نوشته اند.
مدت خلافت
مدت خلافتش را نیز 10 سال و 6 ماه و 4 شب نوشته اند. او را در کنار ابوبکر دفن کردند.
ماجرای دست بسته نماز خواندن «تکتّف»
بنابرگفته محمد تیجانی «تکتف» یعنی دست بسته نماز خواندن از عمر شروع شده است.
نقل شده كه در زمان خلافت عمر، جمعی از اُسرای ایرانی را به نزد او آوردند. این گروه به منظور رعایت ادب نزد خلیفه، دستها را روی سینه بر هم گذاشته بودند. عمر از آنان پرسید چرا اینگونه ایستاده اید؟ آنان پاسـخ دادند رسم ما آن است كه در نزد بزرگان برای رعایت ادب و نشان دادن تواضع خویش، این چنین بایستیم. عمر این مرام را پسندید، و از آن پس دستور داد برای رعایت ادب و تواضع به درگاه الهی دستها را بر هم گذاشته و نماز را اقامه كنند.
البته اهل سنت بر سر مسأله تکتّف (دست بسته نماز خواندن) اتفاق نظر ندارند.
بعضی از علمای اهل سنت این کار را در نمازهای واجب، مکروه نیز می دانند. ابن رشد اندلسی در این باره می گوید:
درباره دست روى دست گذاشتن در نماز میان علماء (اهل سنت) اختلاف است، مالك ابن انس در نمازهاى واجب مكروه و در نماز نافله آن را جائز شمرده و جمهور آن را مستحب دانسته اند.
حفظ کردن سوره بقره در 12 سال
بسيارى از بزرگان اهل سنت[2] نقل كردهاند كه عمر براى ياد گرفتن سوره بقره دوازده سال زحمت كشيده است و وقتى موفق شد، شترى را به عنوان شكرانه آن قربان كرد.
«...وَأَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ بْنُ الْفَضْلِ الْقَطَّانُ، ثنا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الصَّوَّافُ، ثنا بِشْرُ بْنُ مُوسَى أَبُو بِلالٍ الأَشْعَرِيُّ، ثنا مَالِكُ بْنُ أَنَسٍ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: " تَعَلَّمَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ الْبَقَرَةَ فِي اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَنَةً، فَلَمَّا أَتَمَّهَا، نَحَرَ جَزُورًا».
از عبد الله بن عمر نقل شده است كه گفت: عمر بن خطاب، دوازده سال طول كشيد تا سوره بقره را ياد بگيرد، وقتى تمام كرد، شترى را ذبح نمود.
[1] مدینۀ المعاجز: ج 2، ص 97
[2] بيهقى در شعب الإيمان، قرطبى در تفسير خود، ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق، ذهبى در تاريخ الإسلام، سيوطى در تنوير الحوالك و الدر المنثور، زرقانى در شرح خود بر موطأ مالك، كتانى در نظام الحكومة و... .