انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل دفن و نبش و تعمير قبر

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 218 :آيا دفن كردن ميّت در قبرى كه شخصى در آن ساليان پيش دفن شده است ـ با احتمال قوى به اينكه ميّت اولى از بين رفته و تنها استخوانهايش باقيمانده است ـ جايز است يا خير؟

جواب:دفن ميّت در قبر شخص ديگر در صورتى كه مستلزم نبش قبر و ظهور جسد و هتك حرمت باشد جايز نيست و تا علم حاصل نشود كه استخوانهاى صاحب قبر پوسيده شده و به خاك تبديل شده نبش قبر او جايز نيست. بلى، اگر نبش قبر محقق شد گرچه عصياناً، دفن ميت ديگرى در قبر او منع شرعى ندارد، بلكه مكروه است.

سؤال 219 :شخصى دفن شده و ظاهراً در اثر ضربه و تجاوز از دنيا رفته، آيا جايز است نبش قبر كنند و جنازه را جهت تعيين علّت مرگ معاينه كنند؟

جواب:در صورتى كه اثبات حق متوقف بر نبش باشد مانعى ندارد.

سؤال 220 :ملاك در حرمت نبش قبر ميت چيست؟

جواب:ملاك حرمت نبش قبر ظاهر شدن جسد ميت يا هتك شدن حرمت او مى باشد. پس اگر مقدارى از خاك قبر را بردارند و جسد ظاهر نشود و عرفاً هم صدق هتك نكند، نبش محقق نشده و حرام نيست. خلاصه، مدار در حرمت نبش محرّم ظاهر شدن جسد يا صدق هتك است كه ممكن است اين دو با هم جمع شوند و ممكن است ظهور تنها سبب باشد يا هتك تنها باشد.

سؤال 221 :قبرى است دو طبقه كه در طبقه تحتانى آن خانمى دفن شده است آيا مى توان در طبقه فوقانى آن مردى كه هيچگونه محرميتى با آن خانم ندارد دفن كرد؟

جواب:اگر مستلزم نبش قبر ميت طبقه پايين نباشد مانعى ندارد.

سؤال 222 :مقبره اى در يكى از روستاها معروف به پير غيب پيدا شده و سالمندان مى گويند داراى ساختمان بوده ولى شجره نامه ندارد آيا احداث ساختمان بر روى آن مانعى ندارد؟

جواب:اگر افراد مزبور اطمينان دارند كه صاحب قبر از امامزادگان صالح مى باشد مانعى ندارد ساختمان روى قبر او احداث شود.

سؤال 223 :آيا زينت كردن قبر از سنگهاى مرمر سفيد يا سياه اشكال دارد؟

جواب:حرام نيست.

سؤال 224 :قبرستانى در اثر جاده و فضاى سبز از بين رفته و قبرى كنار جوى آب پيدا شده و طورى است كه موجب اهانت به او مى شود آيا جايز است نبش باقيمانده قبر و بردن به قبرستان عمومى؟

جواب:اگر تغيير جوى آب امكان نداشته باشد در فرض مذكور جايز است انتقال داده شود.

سؤال 225 :شخصى وصيت كرده بعد از فوت از محل مدفون به اعتاب مقدسه حمل شود آيا جايز است؟

جواب:به نظر اينجانب نبش قبر جهت حمل به مشاهد مشرّفه خلاف احتياط است هرچند وصيت كرده باشد. بلى اگر وصيت كرده كه جنازه اش را قبل از دفن به مشاهد مشرفه منتقل كنند و عمداً يا به هرجهتى برخلاف وصيت او عمل شده است. جايز بلكه واجب است قبر را نبش و جنازه را به محل مورد وصيت منتقل كنند. مگر اينكه بدن فاسد شده باشد; يا نبش مستلزم هتك باشد

جلد 2:

نبش قبر

سؤال 227 ـ در رساله توضيح المسائل فرموده ايد: ميّت را اول با آب سدر، دوم با آب كافور، سوم با آب خالص، غسل دهند، حال شخصى ميت را اشتباهاً اول با آب كافور و بعد با آب سدر غسل داده و پس از دفن متوجه شده است، آيا بايد قبر را نبش كنند و غسل را به ترتيب اعاده كنند؟

جواب:چنانچه بدن ميت فاسد نشده و نبش قبر موجب هتك ميت يا اذيت مردم از جهت بوى تعفن و يا مشقت و حرج نمى شود، واجب است قبر را نبش كنند و غسلها را به نحو صحيح اعاده كنند والاّ لازم نيست.

سؤال 228 ـ قبل از غسل، آب كافور نجس شده و جنازه را با همان آب كافورِ نجس غسل داده اند و پس از دفن متوجه شده اند وظيفه چيست؟

جواب:در فرض سؤال، چنانچه بدن ميت متعفن نشده و هتك نمى شود و نبش و اعاده غسل، موجب مشقت و حرج نيست، واجب است نبش قبر كنند و غسل با آب كافور و آب خالص را اعاده كنند و كفن را تطهير، يا تعويض كنند و پس از حنوط و نماز مجدّد، او را دفن كنند، اما اگر هتك مى شود يا متعفن شده و موجب حرج است تكليفى ندارند.

سؤال 229 ـ بعد از دفن متوجه شده اند كه ميّت را بدون حنوط دفن كرده اند، آيا نبش و حنوط واجب است؟

جواب:چنانچه محذورى از نبش نباشد، نبش كنند و در همان قبر، ميت را حنوط كنند و بيرون آوردن جنازه لازم نيست.

سؤال 230 ـ شخصى را در قبرستان مسلمين دفن كرده اند، پس از آن معلوم شده كه مسلمان نبوده است (بهايى و كافر بوده)، آيا لازم است قبر او را نبش كنند و او را از قبرستان مسلمين خارج كنند؟

جواب:چنانچه نبش قبر او موجب اذيت مردم نشود و مشقت و حرج بر مسلمين نباشد، قبر او رانبش و جسد او را جاى ديگر دفن كنند و اگر بودن او در قبرستان مسلمين موجب هتك مسلمين باشد، واجب است قبر او را نبش كنند و جسدش را جاى ديگر دفن كنند.

سؤال 231 ـ شهردارى قبرستان قديمى را جهت راه سازى تخريب و خاك بردارى مى كند، كه در قسمتى از آن چند سال قبل ميت دفن شده آيا جايز است آن چند قبر را نبش و استخوان آنها را به جاى ديگر منتقل كنيم؟

جواب:نبش و تخريب قبر جايز نيست، ولى چنانچه در معرض تخريب و هتك باشد مانعى ندارد.

سؤال 232 ـ اگر مسلمان در قبرستان غيرمسلمين دفن شود، آيا نبش قبر وانتقال جنازه جايز است؟

جواب:درصورت صدق هتك، نبش قبر ونقل جنازه به محلّ مناسب واجب است.

سؤال 233 ـ در قبرستان قديمى به گمان اينكه استخوانهاى قبلى پوسيده و خاك شده است، جهت دفن جنازه اى، قبر كندند و اتفاقاً ديدند كه استخوانهاى قبلى موجود است، وظيفه چيست؟ و فعلاً كه نبش واقع شده، آيا جايز است جنازه موجود را در آن قبر دفن كنند؟ البته قبرستان عمومى و قديمى است و صاحب قبر نامعلوم است.

جواب:نبش قبر جايز نبوده و تا يقين به خاك شدن جنازه و استخوانهاى قبلى حاصل نشود نبايد نبش كنند، ولى فعلاً كه چنين اتفاقى افتاده است، در فرض سؤال بايد استخوانهاى قبلى را دفن كنند و دفن جنازه فعلى هم در آن قبر مانعى ندارد.

سؤال 234 ـ اگر ده نفر را در يكجا دفن كنند و بعد از دفن معلوم شود يكى از آنها بدون غسل دفن شده، تكليف چيست؟

جواب:در فرض مذكور كه نبش قبر مستلزم عسر و حرج و موجب هتك و بى احترامى به اموات مى شود، وظيفه اى نداريد.

سؤال 235 ـ قبر يكى از بزرگان در محل نامناسبى قرار گرفته است يا در مسير خيابان واقع شده است، آيا جايز است اطراف قبر او را خالى كرده و قبر را با وسايل جديد بدون اينكه نبش قبر شود، به محل مناسبى منتقل كنيم؟

جواب:در فرض سؤال كه نبش قبر صدق نمى كند، مانعى ندارد و چنانچه بقاء قبر در آن مكان مستلزم هتك ميت باشد انتقال به نحو مذكور راجح و در بعضى موارد لازم است


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -