مقاومت اصحاب
سرانجام ، دو سپاه نابرابر، برابر هم قرار مى گیرند، جنگ درمى گیرد و کار به مرحله حساس و سختى مى رسد. امام و برخى دیگر، صورتشان از شوق مى درخشد. ازیاران امام وقتى که یک یا دو مرد کشته مى شوند، به خاطر کمى افراد، محسوس و مشخص مى شود، ولى از جبهه دشمن هرچه هم کشته مى شوند معلوم نمى گردد و این به خاطرانبوهى نفرات آنان است .
در این ساعات ، که امام ، پى درپى قربانیهاى خود را در مناى دوست فدا مى کند،فلسفه ژرف و بلند خویش را یادآور مى شود و خطاب به بازمانده یارانش مى گوید:
مقاومت ! اى بزرگ زادگان ، مرگ ، پلى است که از رنج و سختى به سوى بهشت هاى گسترده و نعمتهاى پایدار، عبورتان مى دهد. از پیامبر است این سخن که : دنیا زندان مؤ من است و بهشت کافر، و مرگ پل آنان است به سوى بهشت هاشان وپل اینان به سوى جهنم هاشان ....
اصحاب امام ، با حمله اى برق آسا به قلب سپاه دشمن ، معرکه را حساستر مى کنند. حمله اى که از عقیده سرچشمه و مدد مى گیرد و قطره هاى خونشان که از زره ، بر زمین مىچکد، زمین کربلا را بوسه مى زند. اینان خویشتن را چنان ساخته اند که در قاموس زندگیشان واژه ترس یافت نمى شود. شناگر دریاى شهادت اند و شیفته شیوه شیعه ، در رکاب امام و پیش روى او مى جنگند و از او و آرمان عدالت خواهش ، الهام مى گیرند.
حیات را در شهادت مى جویند.
بقا، را در فنا مى طلبند.
ماندن را در رفتن مى بینند.
تجسّم جاودانگى و تبلور خلود و ابدیت اند.
بر سفره رزق الهى مهمانند.
آنانکه حلق تشنه به خنجر سپرده اند.
آب حیات ، از لب شمشیر، خورده اند.
امام حسین علیه السّلام وقتى که حقیقت و هدفش و آنچه بدان معتقد است به خطر مى افتد،به سادگى از هرچه که انسان در زندگى با آن خو گرفته و پیوند دارد، مى گذرد وخود را از بندهاى بندگى آفرین رها کرده و مى گسلد و در راه مکتب و عقیده اش ،بزرگترین فداکاریها را مى کند و این است معناى زهد در فرهنگ شیعه و قرآن .
چرا که : زهد، نداشتن نیست ، بلکه در بند داشته ها نبودن است .
و... حسینى چنین ، هم رزمانى چنان لازم دارد.
سلحشوران تپنده و توفنده جبهه حسین ، با عمل سخن مى گویند و با خون ، اعلامیه مى نویسند و به درستى ، زندگیشان و
نحوه عملشان به آنان وجهه و معنى مى دهد، نه گفتارشان و حرفهاشان و شعارهاشان و ادعاهاشان ... بدون پشتوانه صدقى ازعمل سپاه اندک ولى پرتوان امام ، با حمله هاى خویش ، دشمن را مى پراکنند و در یورشها وحمله هاى خود مانند هر جنگجوى دیگر اشعار حماسى و سرودهاى انقلابى رجز مى خوانند که عموماً در معرفى خود و والایى عقیده و نمایاندن موضع و جبهه خویش است وبیانگر آنچه به آن وابسته و معتقدند و از آن موضع عقیدتى ، دفاع مى کنند و در راه آن به جهاد و فداکارى و از خود گذشتگى و بذل جان و نام و نان مى پردازند و نشان دهندهآنچه رجزخوان بر ضد آن دست به عمل تهاجمى زده و علیه آن شوریده و پاى در رکاب مبارزه نهاده است . و غالب مردم نیز با دقت ، به حماسه هاى شعرى رزم آور، گوش مى دهند، چرا که جالب توجه است و قابل بررسى و در آن نکته هاست .
بدین گونه همرزمان امام ، پیکار را مى آغازند و زمین زیر گام استوارشان مى لرزد، مى جنگند و مجروح مى شوند.
بر زمین مى غلتند، مى کشند، کشته مى شوند...
و بدینگونه ، زیباترین و پرشکوه ترین حماسه ها را مى آفرینند و بدیعترین نمونه هاى فداکارى در راه حق و دفاع از ارزش
هاى جاوید را خلق مى کنند. معراج را از خاک خونین کربلا شروع مى کنند. و پرواز در ملکوت را، با بال سرخ شهادت ، طى مى نمایند. و... بر خاک مى غلتند و گل مى روید از خاک .
حسین علیه السّلام سر سلسله این عشّاق وارسته است و مى داند که قطرات خون پاک خود و یارانش ، آنقدر خواهد جوشید و
گسترش خواهد یافت که دریایى عظیم گردد.
و اوّلین چیزى را که امواج این دریاى خون ، به کام خواهد کشید، همان کسانى خواهند بودکه این قطره ها را بر زمین مى ریزند.