شب عاشورا
شب عاشوراست .
و... لحظه ها آبستن حوادثى که صبح فردا به وقوع خواهد پیوست . شب ، ابهام دارد،یاران امام ، در این شب قدر، به باارزش ترین کارها مى پردازند. شب درحال پایان گرفتن و جان دادن است .
مگر نه اینکه پایان شب سیه سفید است ؟
مگر نه اینکه از دل ظلمت ظلم ، درخشش عدل بیرون مى جهد و دامن سفید فلق ، گسترده م ىشود و تیغ سحر، خیمه سیاه شب را مى درد و فجر، انفجارى ناگهانى از نور پدیدمى آورد؟
و این فجر، پیش درآمد روز روشن است ، فجرى که پس از سلطه قاهر تاریکى وسکون شب ، اشعه بااقتدار خورشیدش ، پرده هاى تاریک را پى درپى مى شکافد وسرچشمه نور را از میان افق منفجر مى کند و بندهایى که بر حرکت و حیات زده شده بازمى کند و خفتگان را برمى انگیزد و سراسر زندگى را دگرگون مى کند که شب ، پایدار و ماندنى نیست ، به پایان مى رسد، شب همچون کفى است بر چهره لحظه هایى که در بستر زمان جاریست و کف از میان مى رود و نابود مى شود و آنچه سودبخش است و مردم را فایده مى بخشد، باقى است و ماندگار.
و طراوت بهارى ،پس از زمهریر سرد زمستان ،بر چهره طبیعت مى شکفد و ... میلاد،فصل خجسته اى است که پس از دشواریهاى طاقت فرسا، رخ مى دهد.
فجر و فلق ،همیشه خود را از شکم تاریکى به سینه افق مى زنند.وحیات ،از مرگ پدیدار مى گرددو خدا،زنده را از مرده بیرون مى آورد و روز رااز شب .
و در پایان شب شب عاشورا صبح در حالى که در جاده اى از شب حرکت مى کند،آرام آرام نزدیک مى شود.
و اینک دمیدن فلق و انفجار فجر.
و اینک صبح عاشورا!
بى جهت نیست که امام صادق علیه السّلام سوره فجر را سوره حسین مى نامد وبه خواندنش در نمازهاى واجب و مستحب ، سفارش مى کند.
چرا که در این دوران اختناق ظلم و خفقان سیاه حاکم بر سرنوشت امت که شب بیداد وتاریکى طغیان ، تیره تر از هر وقت دیگر، همه جا را در کام خود گرفته و چشمه هاىنور را خشکانده است ، انفجارى از نور لازم است تا بر طور اندیشه ها تجلى کند وموسى خواهان را بیدار سازد، بارقه اش دردل دشمن ترس ریزد و در دل دوست ، امید بیافریند، خفته ها را بیدار سازد و به هوش آردو شب را تا پشت دروازه هاى شهر بتاراند... قیام حسین علیه السّلام ، فجرى است که پایان سلطه سیاه شب شوم کفر را که در نقاب اسلام ، رخ مى نمایاند، اعلام مى کند،سپیده صبح مى دمد، سپیده آشنا، که این گروه شب زنده دار، بارهاقبل از فجر، بیدار بوده اند و دمیدن صبح را دیده اند.
بامداد عاشوراست . یاران امام ، رو به کعبه ، نماز صبح مى گزارند و دست دعا به سوى آسمان ... با چشمانى که اشک شوق ، میان دو پلک آنان مى غلتد و بر گونه ها مى افتد،شوق از سعادت بزرگ و والایى که نصیبشان خواهد شد، سعادتى که رسیدن به بلندترین قله اوج بشرى است و تبلور جوهر ناشناخته انسان مرگ در راه خدا و...شهادت .
حسین بن على علیهماالسّلام پس از نماز صبح ، یارانش را آماده نبرد مى کند.
همراه او سى ودو سواره و چهل پیاده هستند. زهیر بن قین را فرمانده جناح راست نیروهاقرارمى دهدوحبیب بن مظاهرراهم ،به فرماندهى جناح چپ مى گمارد.
پرچم را هم به برادرش عباس مى سپارد.
در حالى که خیمه ها را پشت سر خویش قرار داده اند، آرایش نیرو مى دهند، در پشت خیمه هاهم کانالى کنده اند و در آن ، هیزم و نى ریخته اند.
امام دستور مى دهد که آن هیمه ها و نى ها را آتش بزنند تا دشمن از پشت سر حمله نکند