انهار
انهار
مطالب خواندنی

امر به معروف و نهى از منکر در پیام امام حسین بن على علیه السلام

بزرگ نمایی کوچک نمایی

 

امر به معروف و نهى از منکر در پیام امام حسین بن على  علیه السلام

مساله امر به معروف و نهى از منکر بعنوان یکى از مهمترین برنامه هاى شریعت وزیربناى نظام اسلامى و عامل اجرایى قوانین این آیین مقدس به شمار مى آید و در قرآن مجید با عناوین و تعبیرات مختلف از جمله به صورت ارائه یک وظیفه حتمى و تکلیف موکدآمده است :

ولتکن منکم امة یدعون الى الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون

و گاهى به عنوان بیان اوصاف و نشانه هاى مومنان راستین از آن یاد شده است چنانچه مىفرماید:

و المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر...

و در کلمات پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم و ائمه معصومین علیه السلام هم در این موردتاکیدات فراوان وجود دارد؛ از جمله امام باقر علیه السلام مى فرماید:

امر به معروف و نهى از منکر، دو فریضه بزرگ الهى است که بقیه واجبات با آنهابرپا مى شوند و به وسیله این دو، راهها امن مى گردد و کسب و کار مردم حلال مى شود، حقوق افراد تاءمین مى گردد و در سایه آنها زمینها آباد و از دشمنها انتقام گرفته مى شود و در پرتو آنها، همه کارها روبه راه مى گردد.

با توجه به این اهمیت است که عده اى از فقهاى بزرگ شیعه ، جهاد را با تمام عظمتش وبا تمام ابعاد و احکامش ، بخشى از امر به معروف و نهى از منکر مى دانند و گوشه اى ازاین وظیفه اسلامى به حساب مى آورند و جمله :
اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر .

که در زیارت حسین بن على علیه السلام آمده است ، گواه این حقیقت است . و این معنا راتفهیم مى کند که آن حضرت با قیام و جهاد خود، وظیفه امر به معروف را به انجام رسانیده است .

به هر حال ، این موضوع با توجه به اهمیتى که داراست ، در کلام و پیام حسین بن على علیه السلام در سه محور و سه بخش مختلف ، مورد توجه قرار گرفته است :

الف - اهمیت امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى .

ب - نکوهش سستى کنندگان در امر به معروف و نهى از منکر.

ج - امر به معروف و نهى از منکر، عنصر اصلى وعامل مهم در قیام حسین بن على علیه السلام است .

اینک بخش اول :

الف - اهمیت امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى

الف) ایها الناس ! ان رسول الله صل الله علیه و آله وسلم قال : من راءى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناکثا هده مخالفا لسنةرسول الله یعمل فى عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا على الله ان یدخله مدخله .

مردم ! پیامبر خدا فرمود هر کس سلطان جائر و زور گویى را ببیند که حرام خدا راحلال نموده و پیمان او را در هم شکسته ، با سنت پیامبر، مخالفت مى ورزد، در میان بندگان خدا راه گناه و مخالفت با قانون الهى را در پیش مى گیرد و با چنین فردى باعمل و گفتارش مخالفت نکند، بر خداوند است که چنین فرد ساکت را به محل همان طغیانگر آتش جهنم داخل کند.

این فراز، بخش اول از سخنرانى حسین بن على علیه السلام است که درمنزل بیضه خطاب به سپاهیان حر ایراد فرمود.
ب) اعتبروا ایها الناس بما وعظ الله به اولیاء من سوء ثنانه على الاخبار اذیقول : لو لا ینهاهم الربانیون و الاخبار عن قولهم الاثم ...وقال : لعن الذین کفروا من بنى اسرائیل - الى قوله - لبئس ما کانوا یفعلون .

اى مردم ! از پندى که خدا به اولیا و دوستانش به صورت نکوهش از علماى یهود داده ،عبرت بگیرید، آنجا که مى فرماید: چرا دانشمندان نصارى علماى یهود، آنان را از سخنان گناه آمیز و خوردن مال حرام ، نهى نمى کنند. و باز مى فرماید:از بنى اسرائیل آن عده که کافر شدند، مورد لعن و نفرین قرار گرفتند؛ زیرا آنان همدیگر را ازاعمال زشتى که انجام مى دادند، نهى نمى کردند و چه بدکارى که مرتکب مى شدند.

این فراز و فرازهاى نه گانه از فرازهاى خطبهمفصل و تاریخى حسین بن على علیه السلام است که دوسال قبل از مرگ معاویه ، در سرزمین منى آن را ایراد فرموده است .

ج) و انما عاب الله ذلک علیهم لانهم کانوا یرون من الظلمة الذین بین اظهر هم المنکر و الفساد فلا ینهونهم عن ذلک رغبة فیما کانوا ینالون منهم و رهبة مما یحذرون والله یقول : فلا تخشوا الناس و اخشون و قال : و المومنون و المومنات بعضهم اولیاءبعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر....

در حقیقت خدا سکوت آنان را از این جهت عیب مى شمارد که آنان با چشم خود مى دیدند که ستمکاران به زشتکارى و فساد پرداخته اند و باز منعشان نمى کردند و این سکوت به خاطر علاقه به چیزهایى بود که از آن دریافت مى کردند و به خاطر ترسى بود که ازآزار و تعقیب آنان به دل راه مى دادند، در حالى که خداوند مى فرماید:از مردم نترسید و ازمن بترسید. و مى فرماید:مردان و زنان مومن ، ولى یار و یاور یکدیگرند، همدیگر را امربه معروف و نهى از منکر مى کنند.

د) فبدا الله بالامر بالمعروف و النهى عن المنکر فریضة منه لعمه بانها اذاادیت و اقیمت استقامت الفرائض کلها هینها وصعبها و ذلک ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر دعاء الى الاسلام مع رد المظالم و مخالفة الظالم و قسمة الفى ء و الغنائم و اخذالصدقات من مواضعها و وضعها فى حقها .

خداوند در این آیه که فراز قبلى آورده شد در شمردن صفات مومنان که مظهر دوستى و همکارى هستند، از امر به معروف و نهى از منکر شروع مى کند و نخست آن را موجب مى شمارد؛ زیرا مى داند اگر این دو امر در جامعه برقرار شود، همه واجبات از آسان گرفته تا مشکل ، برقرار خواهد شد؛ چون امر به معروف و نهى از منکر، دعوت به اسلام ، بازگرداندن حقوق به ناحق گرفته شده ، ستیز با ستمگر و تقسیم ثروتهاى عمومى وغنایم جنگى است بر موازین اسلام و اخذ جمع آورى صدقات زکات و مالیاتهاى الزامى از موارد صحیح و واجب آن و به مصرف صحیح و شرعى رسانیدن آن است.

مهم ترین بعد در امر به معروف و نهى از منکر

آنچه در این فراز از پیام و سخن امام علیه السلام قابل توجه و حائز اهمیت است ، بیان ابعاد وسیع و مفهوم گسترده امر به معروف و نهى ازمنکر و اشاره به مهمترین بعد و جنبه عملى در این مساله اساسى و حیاتى است ؛ زیرا آن حضرت با استناد به دو آیه از قرآن مجید، مى فرماید: اگر امر به معروف و نهى ازمنکر در جامعه برقرار شود، همه واجبات از کوچک و بزرگ ، عملى و همه مشکلات اجتماعى ،حل خواهد شد.

آنگاه به عنوان نمونه و مثال ، پنج مورد از این امور را بدین صورت بیان مى کند.

1)  - و ذلک ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر دعاء الى الاسلام .

امر به معروف و نهى از منکر دعوت به اسلام است.

2)  مع رد المظالم.

و باز گرداندن حقوق به ناحق گرفته شده است.

3)  و مخالفة الظالم.

مبارزه با ستمگران است.

4)  و قسمة الفى ء و الغنائم.

توزیع عادلانه ثروتهاى عمومى و غنایم است.

5) و اخذ الصدقات من مواضعها و وضعها فى حقها.

و جمع آورى صدقات زکات و مالیاتهاى الزامى بجا و صحیح و صرف کردن آنهادر موارد شرعى استو پر واضح است که قیام به امر به معروف و نهى از منکر در این سطح وسیع مبارزه باستمگران و گرفتن حقوق ستمدیدگان و ریشه کن نمودن جور و فساد و اقامهعدل و داد در جامعه نمى تواند به صورت فردى و یا با امر به معروف قولى و بدون تشکیل حکومت اسلامى و ایجاد نیروى اجرایى ، امکان پذیر باشد

ب - نکوهش سستى کنندگان در امر به معروف و نهى از منکر

اینک بخش دوم پیام آن حضرت که در این قسمت از پیامش ‍ کسانى که وظیفه خود را درمقابل فریضه بزرگ  امر به معروف و نهى از منکر نادیده گرفته و در انجام اینواجب ، سستى به خرج داده اند، مورد نکوهش و ملامت قرار داده ، آنگاه آثار شوم این سهل انگارى و عواقب تلخ و ثمرات ناگوار این ترک مسوولیت را که پیش از همه متوجه خود آنان گردیده است ، تذکر مى دهد و مى فرماید:

الف) ثم انتم ایتها العصابة عصابة بالعلم مشهورة ، و بالخبر مذکورة ، وبالنصیحة معروفة ، و بالله فى انفس الناس ‍ مهابة ، یهابکم الشریف ، و یکرمکم الضعیف ، و یؤ ثروکم من لا فضل لکم علیه و لا یدکم عنده ، تشفعون فى الحوائج اذاامتنعت من طلابها، وتمشون فى الطریق بهیبة الملوک و کرامة الاکابر .

شما اى گروه حاضر! اى گروهى که به علم و دانش شهرت دارید! و از شما به نیکى یاد مى شود و به خیر خواهى و راهنمایى در جامعه ، معروف شده اید و به خاطر خدا دردل مردم شکوه و مهابت دارید، به طورى که افراد مقتدر از شما بیم دارند، شما را بر خودمقدم مى شمارند و نعمتهاى خدا را برخود دریغ و بر شما ارزانى مى دارند، مردم در حوائجو نیازهایشان ، شما را واسطه قرار مى دهند و در کوچه و خیابان با مهابت پادشاهان وشکوه بزرگان ، قدم بر مى دارند.

ب) الیس کل ذلک انما نلتموه بما یرجى عندکم من القیام بحق الله و ان کنتم عناکثر حقه تقصرون ، فاستختففتم بحق الائمة ، فاما حق الضعفاء فضیعتم ، واما حقکم بزعمکم فطلبتم ، فلا مالا یذلتموه ، و لا نفسا خاطرتم بها للذى خلقها، و لا عشیرةعادیتموها فى ذات الله .

آیا بر همه این احترامات و قدرتهاى معنوى از این جهت نایل نگشته اید که از شما امید مى رود تا به اجراى قانون خدا کمر ببندید گرچه درموارد زیادى از قوانین خدا، کوتاهى کرده اید، بیشتر حقوق الهى را که به عهده دارید،فرو گذاشته ، حق ائمه را خوار و خفیف و حق افراد ناتوان را ضایع کرده اید، اما در همانحال به دنبال آنچه حق خویش مى پندارند برخاسته اید، نه پولى خرج کرده اید و نه جان را در راه کسى که آن را آفریده به خطر انداخته اید. و نه با قبیله و گروهى به خاطر خدا در افتاده اید.

ج) انتم تتمنون على الله جنته و مجاورة رسله و امانا من عذابه ، لقد خشیت علیکم ایها المتمنون على الله ان تحل بکم نقمة من نقمانه ، لانکم بلغتم من کرامة الله منزلةفضلتم بها، و من یعرف الله لا تکرمون و انتم بالله فى عباده تکرمون

 شما آرزو دارید و حق خود مى دانید که خداوند بهشتش و همنشینى پیامبرانش را ایمنى ازعذابش را به شما ارزانى دارد، اى کسانى که چنین انتظارهایى از خدا دارید! من از این بیمناکم که عذابى از عذابهایش بر شما فرود آید؛ زیرا در سایه عزت و عظمت خدا به منزلتى بلند رسیده اید، ولى خدا شناسایى را که مبلغ خداشناسى هستند، احترام نمىکنید حال آنکه شما به خاطر خدا در میان بندگانش احترام دارید.

د) و قد ترون عهود الله منقوضة فلا تفزعون ، و انتم لبعض ذمم آبائکم تفزعون ، و ذمة رسول الله مخفورة محفورة و العمى و البکم و الزمنى فى المدائن مهملة ،لا نرحمون و لا فى منزلتکم تعملون ، ولا من عمل فیها تعینون و بالادهان و المصانعة عند تاءمنون ،کل ذلک مما امرکم الله به من النهى و التناهى و انتم غافلون .

و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود مى بینید تعهدات و پیمانهاى دربرابر خداوند گسسته ، اما نگران نمى شوید در حالى که براى پاره اى از تعهدات پدرانتان آشفته مى شوید و اینک تعهداتى که در برابر پیامبر انجام گرفته تعهداطاعت از او و جانشینش مورد بى اعتنایى است ، نابینایان و اشخاص کر ولال و زمینگیر و ناتوان در همه شهرها بى سرپرست مانده اند، بر آنان ترحم نمى شودو نه مطابق شان و منزلتتان عمل مى کنید و نه به کسى که بدین سان عمل کند، مدد مى رسانید. با چرب و چاپلوسى ، خود را در برابر ستمکاران ایمن مى سازید، تمام اینها دستورهاى خداست به صورت نهى یا تناهى باز داشتن یکدیگر ازمنکر، که شما از آن غفلت مى ورزید.

ه) و انتم اعظم الناس مصیبة لما غلبتم علیه منمنازل العلماء لو کنتم تشعرون ، ذلک بان مجارى الامور و الاحکام على ایدى العلماء بالله، الامناء على حلاله و حرامه ، فانتم المسلوبون تلک المنزلة ، و ما سلبتم ذلک الا بتفرقکم عن الحق و اختلافکم فلى السنة بعد البینة الواضحة .

و مصیبت شما را از مصایب همه مردم سهمگین تر است ؛ زیرا منزلت و مقامى که باید علماداشته باشند از شما باز گرفته اند؛ چون امور ادارى کشور و صدور احکام قضایى وتصویب برنامه هاى اجرایى به دست دانشمندان روحانى که امین حقوق الهى و به حلال و حرام آگاهند، اجرا شود، اما اینک این مقام را از دست شما ربوده اند و از دست دادن چنین مقامى ، هیچ علتى ندارد جز اینکه از پیرامون حق قانون اسلام و حکم خدا پراکنده اید ودرباره سنت پس از آنکه دلایل روشن بر حقیقت آن وجود دارد، اختلاف کرده اید.

و) و لو صبرتم على الارض و تحملتم المؤ ونة فى ذات الله کانت امور الله علیکم ترد و عنکم تصدور و الیکم ترجع ، و لکنکم مکنتم الظلمة من منزلتکم ، و استسلمتم امور الله فلى ایدیهم ، یعملون بالشبهات ویسیرون فى الشهوات ، سلطهم على ذلک فرار کم من الموت ، واعجابک بالحیاة التى هى مفارقتکم ، فاسلمتم الظعفاء فى ایدیهم... .
شما اگر بر شکنجه و ناراحتى شکیبایى مى نمودید و در راه خدامتحمل ناگوارى بودید، مقررات براى تصویب ، پیش شما آورده مى شد و به دست شماصادر مى گردید و شما مرجع کارها بودید، اما به ستمکاران مجال دادید تا این مقام را از دست شما بستانند و اجازه دادید حکومت به دست آنان بیفتد تابر اساس سنت حدس و گمان ، به حکومت پردازند و راه خود کامگى و اقناع شهوت پیشه سازند، سبب تسلط آنان بر حکومت ، فرارتان از کشته شدن و دلبستگى شما به زندگى کوتاه دنیا بود، شما با این روحیه و رویه ، توده ناتوان را به چنگال این ستمگران گرفتار کردید.
ج - امر به معروف و نهى از منکر، عنصر اصلىوعامل مهم در قیام حسین بن على  علیه السلام

و اینک پس از نقل پیام حسین بن على علیه السلام در دو بخش از امر به معروف و نهى ازمنکر، به بخش سوم این موضوع که در آن پنج پیام نقل گردیده است ، مى پردازیم :

الف) اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فى سلطان ، و لا التماسا من فضول الحطام ولکن لنرى المعالم من دینک ، ونظهر الاصلاح فى بلادک ، و یاءمن المظلومون من عبادک ، و یعمل بفرائضک ، سننک و احکامک .

خدایا! بى شک تو مى دانى آن چه از ما سر زده و مبارزه اى که بر ضد بنى امیه شروع کرده ایم نه رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسى است و نه جستجوى ثروت ونعمتهاى بیشتر، بلکه براى این است که ارزشهاى درخشان آیینت را ارائه دهیم و در بلاد وشهرها اصلاحات پدید آوریم و بندگان ستمدیده ات را از حقوقشان برخوردار و ایمن سازیم و براى این است که به قوانین و احکام توعمل شود.

ب) اللهم انى احب المعروف و انکر المنکر، و انى اسئلک یاذاالجلال و الاکرام بحق هذا القبر و من فیه الا اخترت لى من امرى ما هو لک رضى ولرسولک رضى .

خدایا من دوستدار معروف و از منکر بیزارم . اى خداى بزرگ و کرامت بخش ! تو را به حق این قبر و به حق کسى که در میان آن است ، سوگندت مى دهم که در این تصمیم و ارادهاى که دارم ، راهى را براى منم بنمایى که موجب رضا و خشنودى تو و پیامبرت باشد.

امام علیه السلام این جمله را در یک برهه حساس و در یک شرایط تاریخى در کنار قبررسول خدا صل الله علیه وآله وسلم ایراد فرمود، آنگاه که تصمیم گرفت مدینه را به سوى مکه ترک گوید و براى آخرین بار به زیارت قبررسول خدا صل الله علیه وآله شتافت و با جد بزرگوارش وداع نمود.

ج) و انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انما خرجت لطلب الاطلاح فى امة جدى  علیه السلام  ارید ان امر بالمعروف و انهى عن المنکر و اسیر بسیرة جدى وابى على بن ابى طالب .

و من نه از روى خود خواهى و یا براى خوشگذرانى و نه براى افساد و ستمگرى ، ازمدینه خارج شدم بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهى از منکر و خواسته ام ازاین حرکت ، اصلاح مفاسد امور است و احیا و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا ص و راه و رسم پدرم على ابن ابیطالب است.

این جمله ها بخشى از متن وصیتنامه حسین بن على علیه السلام است که هنگام حرکت از مدینه خطاب به برادرش محمد بن حنیفه نوشته است .

د) و انا ادعوکم الى کتاب و سنة نبیه ، فان السنة قد امیتت و البدعة قد احییت تسمعوا قولى اهدکم الى سبیل الرشاد

من شما را به کتاب و سنت پیامبرش دعوت مى کنم ، زیرا سنت فراموش شده و بدعت ،جاى آن را گرفته است ، اگر سخن مرا بشنوید، به راه سعادت و خوشبختى رهنمونتان خواهم بود.

این جمله نیز که بیانگر انگیزه قیام و حرکت حسین بن على علیه السلام است ، از فرازهاى نامه اى است که آن حضرت پس از ورود به مکه ، به سران شهر بصره مانند مالک بن مسمع بکرى ، مسعود بن عمرو، منذر بن جارود و... نگاشته است .

ه) الا و ان هولاء قد لزموا طاعة الشیطان ، و ترکوا طاعة الرحمان ، و اظهرواالفساد، و عطلوا الحدود، و استاثروا بالفى ء، واحلوا حرام الله ، و حرموا حلاله ، و انااحق ممن غیر .

مردم آگاه باشید! اینان بنى امیه به پیروى از شیطان گردن نهاده و اطاعت خدا راترک نموده اند، فساد را ترویج و حدود خدا راتعطیل نموده اند و بیت المال را به خود اختصاص داده ، حرام خدا راحلال و حلال خدا را تحریم کرده اند و اینک من سزاوار و شایسته ام بر حکومت مسلمانان نهاینان که اسلام را تغییر داده اند.

این جمله بخشى از سخنرانى مشروح حسین بن على علیه السلام است که درمنزل بیضه در نزدیکى کربلا خطاب به سپاهیان حر ایراد فرمود.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -