انهار
انهار
مطالب خواندنی

درگذشت محمد حنفیه؛ سال 81 هجری قمری

بزرگ نمایی کوچک نمایی

*     روز اول محرم - سال 81 هجرى قمرى 

درگذشت محمد بن حنیفه ، فرزند امیرمؤ منان على بن ابى طالب علیه السلام .

پس از فرزندان حضرت فاطمه زهرا علیه السلام ، محمد حنفیه نخستین فرزند حضرت على علیه السلام از سایر همسرانش مى باشد.

محمد حنفیه از شخصیت هاى برجسته عالم اسلام است . در این جا به طوراجمال گذرى بر زندگى اش مى نماییم :

نام : محمد و محمد اکبر.

 کنیه : ابوالقاسم .

 نسب پدرى : فرزند على بن ابى طالب بن عبدالمطلب علیه السلام .

 نسب مادرى : فرزند خوله بنت جعفر بن قیس بن مسلمه بن عبید بن ثعلبه بن یربوع بن ثعلبه بن دول بن حنیفة بن جیم

چون نسب مادرى محمد، به حنیفه بن جیم مى رسد وى ملقب به این حنیفه و یا محمد بن حنیفه گردید.
درباره ازدواج حضرت على علیه السلام با خوله ، دو روایت ذکر شده است .

بنا به روایت اول ، در عصر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گروهى از مردم یمن و اطراف آن ازدین اسلام روگردان شده و راه ارتداد را در پیش ‍ گرفتند. حضرت على علیه السلام ازجانب پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ماءموریت یافت براى ارشاد و تبلیغ مردم و درصورت لزوم مبارزه با دشمنان و مرتدان ، به این منطقه اعزام گردد.

آن حضرت پس از نبرد با بنى زبید گروهى از آنان را اسیر کرد که خوله نیز درمیان آنان بود و در تقسیم غنایم و اسیران ، وى نصیب حضرت على علیه السلام شد. خوله براى حضرت على علیه السلام پس از شهادت حضرت زهرا علیه السلام ، محمد را به دنیا آورد.

اما بنا به روایت دیگر، در اوائل خلافت ابوبکر، در طایفه بنى اسد و بنى حنیفه به نزاع و نبرد پرداختند و در آن میان ، خوله به اسارت بنى اسد درآمد.

آنان ، وى را به مدینه آورده و در معرض فروش قرار دادند. حضرت على علیه السلام وى را از آنان خریدارى کرد. پس از مدتى ، طایفه خوله از این امر آگاهى یافته و به محضرحضرت على علیه السلام در مدینه آمدند و خواستار آزادى و بازگرداندن خوله شدند.حضرت على علیه السلام وى را آزاد کرد و سپس با پرداخت مهریه ، وى را به ازدواج خویش درآورد.

از آن پس خوله  به عنوان یکى از همسران امام على بن ابى طالب علیه السلام درآمد وبراى آن حضرت ، محمد را به دنیا آورد که هم نام و هم کنیه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بود

*   ولادت : محمد حنیفه در عصر خلافت عمر بن خطاب در حدودسال 16 هجرى قمرى  در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

*  درگذشت : وى در اول ماه محرم سال 81 هجرى قمرى در سن 65 سالگى در خلافت عبدالملک بن مروان بدرود حیات گفت .

پس از درگذشت او، فرزندش ابوهاشم و بنا به روایتى اءبان بن عثمان ، والى مدینه بر وى نمازگزارد.

بلاذرى به نقل از واقدى ، سال وفات محمد حنفیه را، 82 قمرى ذکر کرده است

*  درباره محل وفاتش نیز اختلاف است . برخى ایله ، برخى طائف و گروهى مدینه رامحل درگذشتش مى دانند. ولى ظاهرا همه اتفاق دارند بر این که مدفنش در قبرستان بقیع ،واقع در مدینه منوره مى باشد.

*   فرزندان : محمد حنفیه داراى 24 فرزند است که 14 تن پسر و 10 تن دختر بودند.اعقاب وى از دو پسرش على و جعفر مى باشد

 علاقه امام على علیه السلام به محمد حنفیه : گر چه اغلب والدین نسبت به فرزندان خویش ، علاقه و دوستى نسبى و عاطفى دارند، ولیکن عنایت و محبت معصومین علیه السلام به فرزندان خود با سایر افراد، علاوه برمسائل عاطفى ، به خاطر وجود ارزشى و شخصیتى آنان است .

حضرت على علیه السلام پس از فرزندانش از فاطمه زهرا علیهاالسلام که در انسانیت ،نمونه و بى همتا بوده اند، به برخى از فرزندان خود از سایر همسرانشان نیز به خاطر تقوا، متانت و مجاهدت علاقه ویژه اى داشت . محمد بن حنیفه از جمله این ها بود.

در روایات چندى آمده است که حضرت على علیه السلام پیش از ازدواج با خوله حنیفه ، ازپیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم اذن دخول خواست که اگر خداوند، پسر دیگرى به وى عنایت کند، نام و کنیه اش را نام و کنیه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم یعنى محمد و ابوالقاسم قرار دهد. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نیز چنین اجازه اى به حضرت على علیه السلام داد و به این صورت ،نام محمد حنفیه از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و امیرمؤ منان علیه السلام برگزیده شد

از آن هنگامى که محمد حنفیه از مادرش خوله ، متولد گردید پیوسته مورد تربیت و مراقبت امیرمؤ منان علیه السلام قرار داشت . آن حضرت از وى ، مردى عالم ، شجاع ، نیرومند ومبارز ساخت که در جنگ هاى جمل و صفین رشادت هاى ویژه اى از خود بروز داد که شگفتى دوستان و دشمنان را بر انگیخت .

حضرت على علیه السلام در اواخر عمر شریف خود پس از زخمى شدن در مسجد کوفه به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادى و بسترى شدن در خانه ، سفارش هاى چندى به اطرافیان ،اصحاب و پیروان خود، به ویژه به فرزندانش نمود که برخى از وصایاى آن حضرت، ثبت و ضبط گردیده است . از جمله این که آن حضرت ، سفارش هایى به دو فرزند والامقامش ‍ امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام نمود و آنان را به تقوا، پرهیز ازدنیا، گفتار حق ، ترحم به یتیمان ، دستگیرى از مستمندان ، پشتیبانى از ستم دیدگان ومبارزه با ستم کاران ، عمل به کتاب خدا و موارد دیگر وصیت کرد. سپس به فرزنددیگرش محمد حنفیه فرمود: آیا تو نیز آن چه را به برادرانت سفارش کرده ام ، به گوش گرفته اى ؟ محمد گفت : آرى ، اى پدر.

حضرت فرمود: تو را نیز به مانند آن چه به برادرانت گفته ام ، سفارش مى کنم ودیگر این که نسبت به برادرانت حسن و حسین علیه السلام  تعظیم و توقیر نمایى .زیرا حق آنان بر تو بسیار است و هیچ گاه بدون مصلحت آنان ، اقدام به کارى نکنى .

سپس حضرت على علیه السلام به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: شما را نیزبه محمد سفارش مى کنم که او برادر شما و فرزند پدرتان مى باشد. مى دانید که پدرتان وى را دوست مى دارد و به او علاقمند است.

*  پس از شهادت پدر: محمد حنفیه در ایام امامت برادرانش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام همیشه در کنار آنان بود و فراز و نشیب هاى روزگار ومسائل سیاسى گوناگون پس از شهادت حضرت على علیه السلام او را از برادرانش جدانکرد. او به امامت برادران بزرگوارش ، همیشه واقف و خرسند بود.

از محمد حنیفه نقل شده است که درباره برادرش امام حسین علیه السلام گفت:

ان الحسین اعلمنا علما، و اثقلنا حلما، و اقربنا منرسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و آله رحما، کان اماما فقیها...

همانا حسین علیه السلام از جهت دانش ، از همه ما داناتر و از جهت بردبارى از همه ما سنگینتر است و در انتساب به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از همه ما به وى نزدیکتراست . او امامى است فقیه و...

هنگامى که امام حسین علیه السلام پس از مرگ معاویه ، از بیعت با یزید امتناع کرد و قصدخروج نمود، محمد حنفیه به محضر امام حسین علیه السلام رسید و با او در این کار مشورتکرد. وى ، امام حسین علیه السلام را از قیام بر ضد دستگاه جبار یزید بر حذر نمود وبه آن حضرت تاءکید کرد به مکه رود و در آن جا مدتى بماند و سپس به منطقه اى هجرت کند که مردمش خواهان وى باشند.امام حسین علیه السلام نیز به سوى مکه رهسپار شد و به برادرش محمد گفت : من عازم مکه معظمه گردیده ام و برادران ، فرزندان و شیعیان خود را با خویش مى برم ، تو اگر مى خواهى در مدینه بمان و دیده بان و چشم من باش . هر آن چه در این جاروى مى دهد مرا با خبر گردان .

سپس امام حسین علیه السلام وصیت نامه اى نوشت و به محمد حنفیه سپرد. امام حسین علیهالسلام پس از ورود به مکه خانه خدا، در هشتم ذى حجه سال 60 قمرى عازم کوفه شد و در آن جا نیز محمد حنفیه با امام حسین علیه السلام مشورت کرد و از او خواهش نمود که از این سفر صرف نظر کند و به سوى کوفه نرود،چون مردم کوفه ، اهل وفا نیستند و با آن حضرت همان خواهند کرد که با پدرش کردند.

 اماامام حسین علیه السلام تصمیم خود را گرفته بود و حاضر نبود که از رفتن به عراق صرف نظر کند. آن حضرت با وداع محمد حنفیه عازم عراق گردید.

در واقع کربلا که از بنى هاشم و فرزندان و فرزندزادگان امیرمؤ منان علیه السلام تعداد زیادى کشته و زخمى شده بودند، نامى از محمد حنفیه و فرزندانش ذکر نگردیده است . به نظر مى آید که محمد حنفیه و فرزندانش ، امام حسین علیه السلام را از مکه معظمه به بعد، همراهى نکردند.

*      پس از شهادت امام حسین علیه السلام :

محمد حنفیه پس از شهادت امام حسین علیه السلام واهل بیت او در کربلا، بسیار اندوهگین و سوگوار بود و نفرتى تمام از دستگاه جبارامویان در او پدید آمده بود. به همین جهت قیام هایى که پس از شهادت امام حسین علیهالسلام بر ضد امویان برپا مى شد، مورد تایید محمد حنفیه قرار مى گرفت . نمونه بارز آنها، قیام مردم مدینه به رهبرى عبدالله بن حنظله - معروف به واقعه حره - و قیام مختار در کوفه است .

یکى از فرزندان او، به نام جعفر بن محمد در واقعه حره که مسلم بن عقبه به فرمان یزید بن معاویه ، مردم بى گناه مدینه را قتل عام کرد، در ذى حجه سال 63 قمرى به قتل رسید. هم چنین محمد حنفیه به خاطر پشتیبانى از قیام مختار درکوفه ، سختى ها و فشارهاى زیادى از سوى عبدالله بن زبیر حاکم خود خوانده حجاز وعاملانش تحمل نمود.

*  پیدایش کیسانیه :

برخى از شیعیان ، پس از شهادت امام حسین علیه السلام اعتقاد به امامت محمد حنفیه پیداکرده و به کیسانیه معروف شدند. این مذاهب ، نخستین انشعابى بود که در میان شیعیان امیرمؤ منان علیه السلام و پیروان اهل بیت علیه السلام به وجود آمد.

کیسانیه معتقد بودند که محمد حنفیه ، امام چهارم شیعیان و همان مهدى موعود است که در کوههاى رضوى کوهستانى در یمن  جاى کرده است و روزى ظهور خواهد نمود.

گر چه مدتى براى این مذاهب انحرافى ، پیروانى در عالم اسلام به وجود آمد ولى خوشبختانه هم اکنون ، این مذهب منقرض شده و اثرى از آن نیست .

ناگفته نماند که پس از شهادت امام حسین علیه السلام ، بر محمد حنفیه گمان شده بودکه چون ارشد اولاد امیرمؤ منان علیه السلام پس از حسنین علیه السلام است و امام حسین علیه السلام نیز در ظاهر بر شخصى خاصى سفارش نکرده است ، پس امامت شیعیان به اومنتقل شده است و هموست که جانشین برادر شهیدش امام حسین علیه السلام شده است .

اما پس از مناظره با امام زین العابدین علیه السلام که عهده دار امامت شیعیان بود، و داورى خواهى آن دو از حجرالاسود در خانه خدا و گواهى حجرالاسود بر امامت زین العابدین علیهالسلام ، حقیقت و واقعیت بر محمد حنفیه آشکار گردید و عارف بر امامت آن حضرت شد.

بنا به روایتى ، وى پاى مبارک امام زین العابدین علیه السلام را بوسید و گفت : امامت ،مخصوص تو است .


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -