انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نمونه

بزرگ نمایی کوچک نمایی

آيه و ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم


قل يأ يها الكفرون (1)
لا اءعبد ما تعبدون (2)
و لا اءنتم عبدون ما اءعبد (3)
و لا اءنا عابد ما عبدتم (4)
و لا اءنتم عبدون ما اءعبد (5)
لكم دينكم و لى دين (6)


ترجمه :

بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - بگو اى كافران !
2 - آنچه را شما مى پرستيد من نمى پرستم .
3 - و نه شما آنچه را من پرستش مى كنم مى پرستيد.
4 - و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايد مى پرستم
5 - و نه شما آنچه را كه من مى پرستم عبادت مى كنيد.
6 - (حال كه چنين است ) آئين شما براى خودتان و آئين من براى خودم !
شاءن نزول :
در روايـات آمـده اسـت كـه ايـن سـوره در بـاره گـروهـى از سـران مـشـركـان قـريـش نـازل شـده ، مـانـنـد وليـد بـن مـغـيـره و عاص بن وائل و حارث بن قيس و امية بن خلف و... گفتند: اى محمد! تو بيا از آئين ما پيروى كن ، ما نيز از آئين تو پيروى مى كنيم ، و تو را در تـمـام امـتـيـازات خـود شـريـك مـى سـازيـم ، يـكـسـال تـو خـدايـان مـا را عـبـادت كـن ! و سـال ديـگـر مـا خـداى تـو را عـبـادت مـى كـنيم ، اگر آئين تو بهتر باشد ما در آن با تو شـريـك شـده ايـم ، و بهره خود را گرفته ايم ، و اگر آئين ما بهتر باشد تو در آئين ما شـريـك شـده و بـهـره ات را از آن گـرفـتـه اى ! پـيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فـرمـود: پـنـاه بـر خـدا كـه مـن چـيـزى را هـمـتـاى او قـرار دهـم ! گـفـتـنـد: لا اقـل بـعـضى از خدايان ما را لمس كن و از آنها تبرك بجوى ما تصديق تو مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم !
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم .
در ايـن هـنـگـام سـوره (قـل يـا ايـهـا الكـافـرون ) نـازل شـد، و رسـول الله بـه مسجدالحرام آمد، در حالى كه جمعى از سران قريش در آنجا جـمـع بـودند بالاى سر آنها ايستاد، و اين سوره را تا آخر بر آنها خواند آنها وقتى پيام اين سوره را شنيدند كاملا ماءيوس ‍ شدند، و حضرت و يارانش را آزار دادند.
تفسير:
هرگز با بت پرستان سر سازش ندارم
آيات اين سوره پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را مخاطب ساخته ، مى فرمايد: بگو اى كافران (قل يا ايها الكافرون ).
آنچه را شما مى پرستيد نمى پرستم (لا اعبد ما تعبدون ).
و نه شما آنچه را من پرستش مى كنم مى پرستيد (و لا انتم عابدون ما اعبد).
بـه ايـن تـرتـيب جدائى كامل خط خود را از آنها مشخص مى كند، و با صراحت مى گويد: من هـرگـز بـت پـرسـتـى نـخـواهـم كـرد، و شـمـا نـيـز بـا ايـن لجـاجت كه داريد و با تقليد كوركورانه از نياكان كه روى آن اصرار مى ورزيد و با منافع نامشروع سرشارى كه از بت پرستان عائد شما مى شود هرگز حاضر به خداپرستى خالص از شرك نيستيد.
بـار ديـگـر براى ماءيوس كردن كامل بت پرستان از هر گونه سازش بر سر توحيد و بت پرستى مى افزايد: (و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايد مى پرستم (و لا انا عابد ما عبدتم ).
(و نه شما آنچه را كه من مى پرستم عبادت مى كنيد) (و لا انتم عابدون ما اعبد).
بـنـابـرايـن اصـرار بى جا در مصالحه بر سر مساءله بت پرستى نكنيد كه اين امر غير ممكن است .
حال كه چنين است آئين شما براى خودتان و آئين من براى خودم (لكم دينكم و لى دين ).
بـسـيـارى از مـفـسـران تـصريح كرده اند كه منظور از كافرون در اينجا گروه خاصى از سـران بـت پـرستان مكه اند، بنابر اين الف و لام در الكافرون به اصطلاح براى عهد است ، نه براى جمع .
مـمـكـن اسـت دليـل آنـهـا بـر ايـن مـطـلب عـلاوه بـر آنـچـه در شـاءن نـزول گـفـتـه شـد ايـن بـاشـد كـه بـسـيـارى از بت پرستان مكه سرانجام ايمان آوردند، بـنـابـرايـن اگـر مى گويد نه شما معبود مرا عبادت مى كنيد و نه من معبود شما را حتما در مـورد آن گـروهـى از سـران شـرك و كـفر است كه تا پايان عمر هرگز ايمان نياوردند و گرنه بسيارى از مشركان به هنگام فتح مكه فوج فوج وارد اسلام شدند.
نكته ها
در اينجا چند سؤ ال مطرح است كه بايد به آن پاسخ گفت :
1 - چرا سوره با فرمان قل بگو شروع شده است :
آيـا بـهـتـر ايـن نـبـود گـفـتـه شـود يـا ايـهـا الكـافـرون بـدون ايـنـكـه قـل در آغـاز آن بـاشـد؟ و بـه تـعبير ديگر: پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بايد دسـتـور خـداونـد را اجـرا كـنـد و جمله يا ايها الكافرون را به آنها بگويد: نه اينكه جمله قل را نيز تكرار كند.
پـاسـخ ايـن سـؤ ال بـا تـوجه به محتواى سوره روشن است ، زيرا مشركان عرب پيغمبر اكـرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را دعوت به سازش بر سر بتها كرده بودند. و او مى بايست اين
مـطـلب را از خـود نـفـى كـنـد، و بـگويد: من هرگز تسليم شما نمى شوم ، و عبادتم را با شـرك آلوده نمى كنم اگر كلمه قل در آغاز اين سوره نباشد سخن سخن خدا خواهد شد، و در ايـن صـورت جـمـله لا اعـبـد مـا تـعـبـدون (مـن آنـچـه را شـما عبادت مى كنيد نمى پرستم ) و امثال آن مفهومى نخواهد داشت .
بـعلاوه چون كلمه قل در پيام جبرئيل از سوى خدا بوده ، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مؤ ظف است كه براى حفظ اصالت قرآن آن را عينا بازگو كند، و اين خود نشان مـى دهـد كـه جـبـرئيـل و رسـول اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) در نقل وحى الهى كمترين تغييرى نداده اند، و عملا ثابت كرده اند ماءمورانى هستند گوش بر فـرمـان الهـى ، هـمـانـگـونـه كـه در آيـه 15 سـوره يـونـس ‍ مـى خـوانـيـم : قـل مـا يـكـون لى ان ابدله من تلقاء نفسى ان اتبع الا ما يوحى الى : بگو من حق ندارم كه قرآن را از پيش خود تغيير دهم من فقط از چيزى پيروى مى كنم كه بر من وحى مى شود.
2 - مگر بت پرستان منكر خدا بودند؟
مـى دانـيـم بت پرستان هرگز خدا را انكار نمى كردند، و طبق صريح آيات قرآن اگر از خالق آسمان و زمين از آنها سؤ ال مى شد مى گفتند: خدا است :
و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض ليقولن الله (لقمان 25).
پس چگونه در اين سوره مى گويد: نه من معبود شما را مى پرستم و نه شما معبود مرا؟
پـاسـخ ايـن سـؤ ال نـيـز با توجه به اينكه بحث از مساءله خلقت نيست ، بلكه از مساءله عـبـادت است ، روشن مى شود، بت پرستان خالق جهان را خدا مى دانستند، ولى معتقد بودند بـايـد بتها را عبادت كرد، تا آنها واسطه در درگاه خدا شوند، يا اينكه اصلا ما لايق اين نيستيم كه خدا را پرستش كنيم ، بلكه بايد بتهاى
جسمانى را پرستش كنيم ، اينجاست كه قرآن قلم سرخ بر اوهام و پندارهاى آنها مى كشد، و مى گويد عبادت بايد فقط براى خدا باشد، نه بتها، و نه هر دو!
3 - اين تكرار براى چيست ؟
در ايـنـكـه آيـا تـكرار نفى عبادت بتها از ناحيه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و نفى عبادت خدا از ناحيه مشركان ، براى چيست ؟ گفتگو بسيار است .
جـمـعـى مـعـتـقـدنـد كـه ايـن تـكـرار بـراى تـاءكـيـد و مـاءيـوس كـردن كـامـل مـشـركـان ، و جدا نمودن مسير آنها از مسير اسلام است ، و اثبات عدم امكان سازش ميان تـوحـيد و شرك مى باشد، و به تعبير ديگر چون آنها در دعوت پيغمبر اكرم (صلى الله عـليه و آله و سلم ) به سوى شرك اصرار مى ورزيدند و تكرار مى كردند قرآن نيز رد آنها را تكرار مى كند.
در حديثى آمده است كه ابوشاكر ديصانى (يكى از زنادقه عصر امام صادق (عليه السلام ) از يكى از ياران امام صادق بنام ابوجعفر احول (محمد بن على نعمانى كوفى معروف به مـؤ مـن طـاق ) از دليـل تكرار اين آيات سؤ ال كرد و گفت آيا شخص حكيم ممكن است اين چنين تكرارى در كلامش باشد؟
ابـوجعفر احول چون در اينجا پاسخى نداشت وارد مدينه شد خدمت امام صادق (عليه السلام ) رسـيـد، و در ايـن بـاره سـؤ ال كـرد، امـام (عـليـه السـلام ) فـرمـود: سـبـب نـزول ايـن آيـات و تـكـرار آن ايـن بـود كـه قـريـش بـه رسـول خـدا پـيـشـنـهـاد كـردنـد كـه يـك سـال تـو خـدايـان مـا را بـپـرسـت ، سـال ديـگـر مـا خـداى تـو را مـى پـرسـتـيـم ، و هـمـچـنـيـن سـال بـعـد تـو خـدايـان مـا را بـپـرسـت و سـال ديـگـر (سـال چـهـارم ) مـا خـداى تـو را مـى پـرسـتـيـم ، آيـات فـوق نازل شد و تمام اين پيشنهادها را نفى كرد.
هنگامى كه ابوجعفر (احول ) اين پاسخ را براى (ابوشاكر) بيان كرد
او گفت : هذا ما حمله الابل من الحجاز!: اين بارى است كه شتران از حجاز آورده اند اشاره به اينكه سخن تو نيست و گفتار امام صادق (عليه السلام ) است ).
بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد: ايـن تـكـرار بـه خـاطـر ايـن اسـت كـه يـكـى نـاظـر بـه حـال مـى بـاشـد و ديـگـرى نـاظـر بـه آيـنـده ، يـعـنـى نـه در حال و نه در آينده هرگز معبود شما را پرستش نمى كنم !
ولى ظاهرا شاهدى براى اين تفسير وجود ندارد.
تفسير سومى نيز براى اين تكرار گفته اند كه اولى اختلاف در معبودها را بيان مى كند، و دومى اختلاف در عبادت را، يعنى نه معبودهاى شما را هرگز مى پرستم ، و نه چگونگى عبادت من همچون شما است ، زيرا عبادت من خالصانه و خالى از هر گونه شرك است .
بعلاوه عبادت شما از بتها از روى تقليد كوركورانه نياكان است و عبادت من نسبت به خدا از روى تحقيق و شكر است .
ولى ظـاهر اين است كه اين تكرار براى تاءكيد است ، همانگونه كه در بالا توضيح داده ايم و در حديث امام صادق (عليه السلام ) نيز اشاره به آن شده بود.
در ايـنجا تفسير چهارمى نيز وجود دارد و آن اينكه در آيه دوم مى فرمايد: آنچه را كه شما اكـنـون مـى پـرسـتـيـد من پرستش نمى كنم و در آيه چهارم مى فرمايد: من در گذشته نيز معبودهاى شما را نمى پرستيدم تا چه رسد به امروز.
ايـن تـفـاوت بـا تـوجـه بـه ايـنـكـه در آيـه دوم (تـعـبـدون ) بـه صـورت فعل مضارع
و (عبدتم ) در آيه چهارم به صورت فعل ماضى است بعيد به نظر نمى رسد. هر چند ايـن تـفـسـير فقط تكرار آيه دوم و چهارم را حل مى كند اما تكرار آيه سوم و پنجم همچنان به قوت خود باقى است .
4 - آيا مفهوم آيه لكم دينكم ... جواز بت پرستى است ؟!
گاهى چنين تصور شده كه آخرين آيه اين سوره كه مى گويد: آئين شما براى خودتان ، و آئيـن مـن بـراى خـودم هـمان مفهوم صلح كل را دارد، و به آنها اجازه مى دهد كه بر آئينشان بمانند، چرا كه اصرار بر پذيرش آئين اسلام نمى كند!
ولى اين پندار بسيار سست و بى اساس است ، زيرا لحن آيات به خوبى نشان مى دهد كه ايـن تـعـبـيـر نـوعى تحقير و تهديد است ، يعنى آئين شما به خودتان ارزانى باد! و به زودى عـواقـب نـكـبـت بـار آن را خـواهيد ديد، شبيه آنچه در آيه 55 سوره قصص آمده : و اذا سـمـعـوا اللغـو اعـرضـوا عـنـه و قـالوا لنـا اعمالنا و لكم اعمالكم سلام عليكم لا نبتغى الجـاهـليـن : مـؤ مـنان هر گاه سخن لغوى را بشنوند از آن روى مى گردانند، و مى گويند: اعـمـال مـا بـراى مـا و اعـمـال شـما براى خودتان ، سلام بر شما (سلام وداع و جدائى ) ما طالب جاهلان نيستيم !
شاهد گوياى اين مطلب صدها آيه قرآن مجيد است كه شرك را در تمام اشكالش مى كوبد، و از هر كارى منفورتر مى شمرد، و گناهى نابخشودنى مى داند.
جوابهاى ديگرى از اين سؤ ال نيز داده اند، مانند اينكه آيه محذوفى دارد و در تقدير چنين اسـت : لكـم جزاء دينكم و لى جزاء دينى ، جزاى دين شما براى شما، و جزاى دين من براى من .
ديگر اينكه : دين در اينجا به معنى جزا است ، و آيه نيز هيچ محذوفى ندارد، و مفهومش اين است شما جزاى خودتان را مى گيريد و من هم جزاى خودم را.
ولى تفسير و پاسخ اول مناسب تر به نظر مى رسد.
5 - او هرگز يك لحظه با شرك سازش نكرد
آنـچـه در ايـن سـوره آمـده در واقـع بـيـانگر اين واقعيت است كه توحيد و شرك دو برنامه مـتـضـاد و دو مـسير كاملا جدا مى باشد، و هيچ شباهتى با يكديگر ندارند، توحيد انسان را به خدا مربوط مى سازد، در حالى كه شرك او را از خدا بيگانه مى كند.
تـوحـيـد رمـز وحـدت و يـگـانـگـى در تـمام زمينه ها است در حالى كه شرك مايه تفرقه و پراكندگى در همه شؤ ون است .
تـوحـيد انسان را از عالم ماده و جهان طبيعت بالا مى برد ، و در ما وراى طبيعت به وجود بى انتهاى الهى پيوند مى دهد، در حالى كه شرك انسان را در چاه طبيعت سرنگون مى سازد، و بـه مـوجـودات مـحـدود و ضـعـيـف و فـانـى پـيـونـد مـى دهـد. بـه هـمـيـن دليـل پـيـغـمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و تمام انبياء عظام نه تنها يك لحظه با شرك سازش نكردند، بلكه نخستين و مهمترين برنامه آنها مبارزه با آن بود.
امـروز نيز همه پويندگان راه حق و علماء و مبلغان اين آئين بايد همين خط را ادامه دهند، و در همه جا برائت و بيزارى خود را از هر گونه شرك و سازش با مشركان اعلام دارند.
اين است راه اصيل اسلام .
خداوندا! ما را از هر گونه شرك و افكار و اعمال شرك آلود بر كنار دار
پـروردگـارا! وسوسه هاى مشركين عصر ما نيز خطرناك است ، ما را از گرفتارى دام آنها حفظ كن .
بـارالهـا! بـه مـا آنـچنان شجاعت و صراحت و قاطعيتى مرحمت فرما كه همچون پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر گونه پيشنهاد سازش با كفر و شرك را رد كنيم .
آمين يا رب العالمين


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -