انهار
انهار
مطالب خواندنی

عنایت حضرت معصومه (سلام الله علیها) مرا چادری کرد

بزرگ نمایی کوچک نمایی
عنایت حضرت معصومه (سلام الله علیها) مرا چادری کرد
حجاب
به گزارش گروه اينترنتي رهروان ولايت،  بعد از سه سال چادری شدن انگار سالهاست که چادریم. چطور بگم انگار از اول چادری بودم ؛ من چادرنازمو - به تعبیر زیبای شما تاج بندگیم برا خدا- دوست دارم، خیلی خیلی دوست دارم ...
چند روز پیش که راهی اصفهان شده بودیم تو اصفهان که با خانواده در صف بلیط بنای چهلستون بودیم یه خانوم با داشتن چند برگه ای تو دستشون نزدیک من شدن گفتن چند نفرید؟ اولش نگران شدم فکر کردم چطور شده این سوال رو ازم میپرسه؟ اون برگه ها چیه دستش؟! ولی بعد از دیدن برگه ها متوجه شدم برای حجاب کاملم تموم جاهای دیدنی رو میتونیم نیم بهاء دیدن کنیم و من به یاد چادری شدنم افتادم و خاطرات آن برایم تازه شد و ترغیب به نوشتن خاطره شدم...
سه سال پیش همچین روزی بعد از مسافرت چند روزه عید که از شمال به طرف شیراز عازم بودیم - که بین مسیر این دو شهر، به قم مقدس و اصفهان هم رفتیم- وقتی به زیارت حرم مطهر شاه چراغ رفتم دوست نداشتم دیگه چادرمو بردارم.
به مامانم گفتم چادر ملی (فکر میکردم نسبت به بقیه چادرا راحتتره) بخرم؟
هرچی گشتیم نشد که بخرم، نمیدونم شاید هنوز شک داشتم چون خودم هدفمو- چادری شدن برا همیشه- میدونستم.
برای برگشت یه توقف یه روزه تو قم مقدس داشتیم که بعد زیارت خانم حضرت معصومه(سلام الله علیها)- شاید سومین باری بود که تو عمرم قسمت شده بود ولی حس دیگه ای از این زیارت داشتم- دوست نداشتم چادرمو بردارم، اینو بگم من محجبه بودم و همیشه دوست داشتم چادری بشم- کامل بودن این حجابو نسبت به بقیه حجابا قبول داشتم- حتی وقتی دانشگاه قبول شدم به خونواده گفته بودم که دیگه میتونم چادر سرکنم ولی اونا میگفتن ممکنه دست و پاگیر باشه، سخته، بهت نمیاد و از طرفی خودم هم فکر میکردم حرف مردم که وقتی چادر سرکنم چی میگن و یا فکر میکردم لیاقت خاصی میخواد که من هنوز ندارم(به برکت چادرم بعد سرکردنش خیلی چیزا بدست آوردم این تفکر که باید به مرحله خاصی برسیم و بعد چادر سرکنیم واقعا اشتباهه! و اصلا درست نیست چادر سرکردنو به خاطر این تفکر به تاخیر بندازیم) و ...
و خودمو توجیه میکردم که حجابم کامله! و نیازی به چادر نیست .
بالاخره شیطون اگه بخواد هرطوری با هرفکری و هر حرفی نفوذ میکنه
ولی من مطمئن به کامل بودن این حجاب زیبا و دوست داشتنی(چادر –زیبایی بی نهایت وقار-) بودم و هستم...
بالاخره چادر ملی رو خریدم و رفتم زیارت خانم
و دیگه برنداشتم تو ماشین با همون نشستم وقتی بین راه به شهرای دیگه رفتیم چادر سرم بود
وقتی به شهرمون رسیدیم برا عید دیدنی میرفتیم با چادر نازم رفتم
البته آشناهامون چیزایی میگفتن ولی دیگه مهم نبود راستش قبلش در پی اون بودم حجابم رو با راضی نگه داشتن اونا داشته باشم بعضی هاشون میگفتن با حجابی ولی خوش تیپی!(الان با چادرقشنگم بیشتر احساس خوش تیپی میکنم) ولی بعضی هاشون: نه!
نمیشد! هرطوری مدل روسری و هد و زیرشالی و سنجاقای مختلف ... همه و همه، هیچ بود و اونا حرف خودشونو داشتن مثلا اونا ازم میخواستن شال یا روسریمو شل کنم یا میگفتن اون چیه زیرشالت و ...
البته الحمدلله الان بعضی هاشون باحجاب تر نسبت به قبل شدن ...
خوشحالم امیدوارم خدا باقیشون رو هم به راه راست هدایت کنه و قدرت درکشون نسبت به این موضوع بالا بره
بعد تعطیلاتم تو دانشگاه بعضی دوستام تبریک میگفتن بهت خیلی میاد بعضی میپرسیدن چطور چادری شدی؟! میگفتم از قم خریدم، میگفتن پس عنایت خانومه!
راستی یه سال و نیمه که چادر ملی رو کنار گذاشتم و چادر معمولی سرمی کنم چادر معمولی رو اگه کش دار کنیم و جلوشو -تا جایی که راحت بتونیم کارامونو کنیم - دکمه منگنه ای چادر بذاریم بنظرم حجاب کامل تر میشه، من با حجاب کاملم احساس آرامش و اعتماد بنفس میکنم.
و در آخر خدا رو شکر میکنم و سلام بر حضرت معصومه(س) میدم(السلام علیک یا فاطمه المعصومه سلام الله علیها السلام علیک یا کریمه اهل بیت السلام علیک یا بانوی کرامت) که واسطه این عنایت الهی شدن و از خدا خیر دنیا و آخرت رو برای پدر و مادرم میخوام بخاطر تربیت و رفتار صحیحشون که در شناخت صحیح حجاب و عفاف در این راه موثر بودن .
ببخشید اگه طولانی شد؛ از این عنایات الهی هرچی بگی کمه! در حالی که اونطور هم که باید نمیشه وصفشون کرد!

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -