انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتاوای آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (قدس سره)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال  1135 ـ شخصى چند مرتبه زنا كرده و فعلا دستگير و ثابت شده است، حكم آن و چگونگى اجراى حد درباره او را بيان كنيد

جواب:  بطور كلى اگر مرد يا زن آزادى كه بالغ و عاقل است به اختيار خود زنا كند حد او صد تازيانه است. و اگر سه مرتبه زنا كند و در هر دفعه، تازيانه اش بزنند در مرتبه چهارم حد او كشتن است. ولى مرد محصن، يعنى مردى كه زن دائمى دارد و در حالى كه بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزديكى كرده و هر وقت هم بخواهد مى تواند با او نزديكى كند، اگر چنين مردى به اختيار خود با زنى كه بالغه و عاقله است زنا كند پس اگر پيرمرد است او را صد تازيانه مى زنند و بعد سنگسار مى كنند، و اگر جوان است او را فقط سنگسار مى كنند. و بنابر احتياط واجب تازيانه نمى زنند. و همچنين است زن محصنه، يعنى زن بالغه عاقله آزادى كه شوهر دارد و شوهرش با او نزديكى كرده و فعلا نيز شوهر در اختيار اوست، اگر چنين زنى به اختيار خود زنا دهد همين حكم را دارد. و اگر مردى كه زن گرفته و زن او در اختيار اوست هنوز با او نزديكى نكرده با زنى زنا كند او را صد تازيانه مى زنند و سر او را هم مى تراشند و به مدت يكسال او را از شهرش تبعيد مى كنند. ولى در زن حكم تراشيدن سر و تبعيد جارى نيست.

سؤال  1136 ـ شخصى با خواهر خود زنا كرده است حد آن چگونه است؟ و در حالى كه زنا ثابت -شده ولى پدر و مادر او مانع اجراى حد شده و ممانعت مى كنند وظيفه چيست؟

جواب:  حكم كلى مسأله اين است كه اگر كسى با يكى از محرمهاى خود مثل مادر و خواهر كه با او نسبت دارند زنا كند. به حكم حاكم بايد او را بكشند. و ممانعت پدر و مادر حكم الهى را عوض نمى كند. و در اخبار بسيار وارد شده كه اجراى حدود باعث مى شود كه مردم كار نامشروع نكنند و دنيا و آخرت آنان را حفظ مى كند و منفعتش براى آنان بيشتر است از اينكه چهل روز باران ببارد.

سؤال  1137 ـ شخصى با اجبار، با زن شوهر دار، زنا كرده است حدّ او چيست؟

جواب:  حدّ شرعى زناى به عنف و اجبار، قتل است و فرقى نيست كه زانى محصن باشد يا غير محصن ولى زن كه مكرهه بوده است حدّ ندارد.

سؤال  1138 ـ در زناى به عنف، آيا زانى علاوه بر حد قتل، لازم است مهرالمثل و ارش البكاره را بدهد؟

جواب:  بلى بر زانى علاوه بر حد، مهرالمثل نيز ثابت است. ولى در باكره مهرالمثل شامل ارش البكاره نيز مى شود.

سؤال  1139 ـ شخصى زنا و لواط كرده و مى گويد نمى دانسته ام كه حد آن قتل است، آيا جهل به حد مسقط حد است؟

جواب:  جهل به حد مسقط حد نيست و همين كه علم داشته كه آن عمل شنيع حرام است و در عين حال مرتكب شده، پس از ثبوت حد جارى مى شود.

سؤال  1140 ـ اگر براى حاكم شرع ثابت شود كه زنا واقع شده ولى محصنه يا غير محصنه بودن آن مشكوك و نامعلوم است وظيفه چيست؟

جواب:  چنانچه اصل زنا شرعاً ثابت شده و احصان ثابت نشده است فقط صد تازيانه بر او مى زنند و سنگسار نمى شود.

سؤال  1141 ـ اگر كسى بخواهد با زنى زنا كند يا با پسرى لواط كند و بدون اينكه او را بكشند جلوگيرى ممكن نباشد آيا كشتن او جايز است؟

جواب:  بلى اگر جلوگيرى چنين افرادى از ارتكاب اين دو گناه بزرگ، ممكن نباشد، كشتن آنها منع شرعى ندارد و مهدورالدم هستند، ولى بايد اثبات كنند و الاّ قصاص مى شوند هر چند عقوبت اخروى ندارند.

سؤال  1142 ـ آيا حاكم شرع در باب حد زنا مى تواند به علم خود عمل كند و اجراى حد كند؟

جواب:  بلى حاكم جامع الشرائط مى تواند به علم خود عمل كند و حكم كند و در عين حال توجّه دارد كه « الحدود تدرأ بالشبهات».

سؤال  1143 ـ در مورد حدّ زنا گفته شده است كه اگر زانى چهار بار اقرار به زنا كند حدّ ثابت است ولى اگر سه بار اقرار كرد تعزير مى شود و در مورد اقرار به زناى موجب رجم فتوا چنين است كه اگر بعد از چهار بار اقرار، زانى انكار كند حدّ ساقط مى شود، آيا در مورد اخير مى توان او را تعزير كرد يا علاوه بر سقوط حد، تعزير هم ندارد؟ و در صورت جواز تعزير آيا تعزير تنها تازيانه دون الحدّ است يا شامل حبس هم مى شود؟

جواب:  در فرض سؤال اگر شخص مقر، سالخورده باشد رجم ساقط است ولى حدّ كه صد ضربه شلاق است ساقط نيست. و اگر مقرّ، سالمند نباشد به نظر اينجانب رجم و حد هر دو ساقط است ولى تعزير ثابت است (لكذبه) و تعزير منوط به نظر و صلاحديد حاكم شرع است و شامل حبس نيز مى شود همانگونه كه در تفصيل الشريعه فى شرح تحريرالوسيله كتاب الحدود، ص 84 و 130 و 338 توضيح داده شده است.

سؤال  1145 ـ سه نفر مدّعى هستند كه شخصى زنا كرده است و يك نفر هم مى گويد، آن شخص را ديده كه وارد منزل آن زن شده است ولى بيش از آن نمى داند، آيا حد جارى مى شود؟

جواب:  زنا به يكى از دو راه ثابت مى شود:

اول اينكه خود زنا كننده اگر بالغ و عاقل و آزاد باشد به اختيار خود چهار مرتبه اقرار كند، و بنابر احتياط بايد اقرار او در چهار جلسه باشد.

دوم اينكه چهار مرد عادل شهادت دهند به رؤيت زنا، و اگر سه مرد و دو زن نيز شهادت دهند بنابر اقوى كافى است.بنابر اين در فرض سؤال، به صرف گفته آن چند نفر، زنا ثابت نشده و ظاهراً اقرارى هم در كار نبوده است لذا حد جارى نمى شود.

سؤال  1146 ـ زن شوهردارى متهم به زنا شده و بچه اى به دنيا آورده، آيا براى كشف واقعيّت مى توان از راه تجزيه خون بچه استفاده كرد؟

جواب:  بطور كلى طُرُق اثبات زنا، لواط و ساير جرمها، همان امورى است كه در كتب فقهى بيان شده و تجزيه خون و امثال آن، حجّت شرعى نيسـتند. بلى، اگر قاضى شرع از هر طريقى علم به جرم پيدا كرد، علم او حجّت است و طبق آن عمل مى كند.

سؤال  1147 ـ با توجه به اينكه در زناى محصنه هنگام اثبات جرم با بيّنه، در صورت فرار مجرم از حفره مى توان وى را برگرداند و حكم را اجرا كرد ولى در صورت اقرار، اين كار را نمى توان انجام داد. بفرمائيد: آيا حكم رجم را مى توان به انواع ديگرى از قتل تبديل كرد؟

جواب:  وجهى براى تبديل رجم به نظر نمى رسد.

سؤال  1149 ـ شخصى اقرار به زناى محصنه كرده و محكوم به رجم شده است، بعد از اجراى حكم و سنگسار شدن معلوم شده كه هنوز زنده است، آيا بايد دو مرتبه او را سنگسار كرد؟ يا بايد او را رها كرد؟

جواب:  در فرض سؤال بايد مجدداً او را سنگسار كنند تا بميرد، بلى چنانچه زنا با اقرار ثابت شود و پس از مقدارى سنگسار شدن از حفره فرار كند طبق نصّ و فتوا تعقيب نمى شود و او را رها مى كنند و قدر متيقّن، موردى است كه درد عذاب را گرچه به مقدار كم بچشد و پس از آن، فرار كند.

جواب:  بلى چنانچه ثابت شود و شوهر مطالبه كند حاكم شرع حد قذف را جارى مى كند و شوهر هم اگر نسبت زنا به همسرش بدهد، همين حكم را دارد..

سؤال  1173 ـ مرد مسلمانى مرتكب زناى محصنه با زن شوهردار شده و اين امر براى دادگاه اثبات شده و دادگاه حكم رجم در مورد زانى را صادر كرده است، آيا همسر شرعى زانى مى تواند به كذب ادعا كند كه در موقع انجام عمل از همسرش جدا بوده تا حدّ رجم ساقط شود؟

جواب:  اين ادعا بايد در دادگاه رسيدگى شود و صحت و سقم آن بررسى شود. ولى شرعاً جلوگيرى از اجراى حدود الهى به واسطه دروغ گناه مى باشد


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -