انهار
انهار
مطالب خواندنی

وفات راضى عباسى (329 هجری قمری)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

احمد بن مقتدر معروف به "الراضى باللّه (بيستمين خليفه عباسى)" در سال 297 قمرى ديده به جهان گشود و در سال 301 پدرش مقتدر عباسى وى را مقام ولايت‌عهدى بخشيد و در حالى كه از عمرش بيش از چهار سال نگذشته بود، امارت مصر و مغرب را به وى واگذارد و كارهاى او را بدست مونس خادم سپرد.[۱] ولى در آن روزگار عبيدالله مهدى و سپاهيانش در شمال افريقا، دردسرها و درگيرى‌ هاى فراوانى براى لشكريان "مقتدر عباسى" به فرماندهى "مونس خادم" به وجود آوردند.

مونس خادم كه در خلافت عباسى، داراى مقام و جايگاهى مستحكم شده بود به تدريج با مقتدر عباسى به مخالفت پرداخت و با گردآورى نيرو و ايجاد درگيرى خونين با سپاهيان خليفه سرانجام در سال 320 قمرى وى را در ميدان نبرد به قتل آورد و با محمد بن معتضد عباسى بيعت نمود و وى را به «القاهر بالله» ملقب ساخت.[۲]

از آن زمان رخنه اى ژرف در خلافت عباسیان پديد آمد و خلفاى وقت، از سوى وزرا و سردمداران نظامى و فرماندهان عالى رتبه سپاهى عزل و نصب مى‌ شدند. با قدرت گرفتن برخى از فرماندهان نظامى، مونس خادم خود اسير دسيسه‌ هاى آنان گشت و از سوى نيروهاى خليفه زندانى و سپس كشته شد. قاهر عباسى براى كم‌كردن قدرت فرماندهان عالى رتبه سپاه، در تعقيب برخى از آنان برآمد ولى آنان به قصد او آگاهى يافته و خود دست بكار شده و او را مهلت ندادند و در طى يك عملياتى، وى را دستگير و زندانى نمودند و هنوز يك سال و نيم از خلافتش نگذشته بود كه عزلش كرده و به جاى وى "ابوالعباس، احمد بن مقتدر عباسى" را به خلافت برگزيدند و وى را به "الراضى بالله" ملقب ساختند.

قاهر عباسى از عزل خويش و بيعت با الراضى بالله، سر بر تافت و به شدت مخالفت نمود. بدين جهت وى را آزار و شكنجه كرده و در نتيجه چشمانش را به ميل كشيدند.[۳]

در سال 323 قمرى راضى بالله، پسران خود ابوجعفر و ابوالفضل را منشور حكومت مشرق و مغرب داد.[۴] سرانجام در نيمه ربيع الاول سال 329 قمرى راضى بالله عباسى پس از شش سال و يازده ماه خلافت وفات يافت. پس از او خلافت به برادرش ابراهيم بن مقتدر عباسى معروف به "متقى لله" رسيد.[۵]


1- تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 570.

2- همان، ص 605.

3- همان، ص 616.

4- همان، 633.

5- همان، ص 635؛ البداية والنهاية، ج 11، ص 222.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -