انهار
انهار
مطالب خواندنی

زندگینامه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
ولادت
در سال ۱۲۹۵ هـ . ق. کودکی در سعید آباد گلپایگان، در یک خانواده روحانی متولد شد که اسم او را «جمال الدین» گذاشتند. جمال الدین خواندن و نوشتن را در روستای خود فراگرفت و دروس حوزوی را در پیش برادران خود آموخت. سپس برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه اصفهان شد.
پدرش، آیت الله سید حسین گلپایگانی (متوفا: ۱۳۰۴ هـ . ق.) فرزند فقیه بزرگوار گلپایگان، سید محمد علی گلپایگانی (متوفا: ۱۲۸۰ هـ . ق.) است.
تحصیلات
سید جمال الدین گلپایگانی دوران کودکی را در سعید آباد سپری کرد. بیش از ۹ سال از عمر پربرکتش نمی‌گذشت که پدر بزرگوارش دار فانی را وداع گفت. وی چند سالی در سعیدآباد به چوپانی مشغول بوده؛ ولی روح بلندی که از پدر خود به ارث برده بود، او را بر آن داشت تا به اجداد بزرگ خود اقتدا کند.
او در دوازده سالگی، در همان سامان نزد برادران بزرگوارش درس را آغاز کرد و مقداری از دروس مقدماتی را در وطن خود فراگرفت و برای ادامه تحصیل راهی گلپایگان شد. وی بیش‌تر علوم عربی، بلاغت و منطق را از علمای گلپایگان آموخت. می‌گویند: هر روز مسافت بین سعید آباد و گلپایگان را برای آموختن علم پیاده می‌پیمود. او چند سالی را در گلپایگان به تحصیل اشتغال داشت. در سال ۱۳۱۱ هـ . ق. در حالی که ۱۶ سال بیشتر نداشت،‌ برای ادامه تحصیل عازم اصفهان گردید.
در حوزه علمیه اصفهان
سید جمال الدین که عزم اصفهان نمود، در مدرسه علمیه الماسیه ثبت نام نمود و در همان جا به کسب علم پرداخت. مدتی گذشت تا این که به مدرسه شیخ محمد علی ثقة الاسلام منتقل گردید[1] و سطوح عالی حوزوی را آغاز نمود و «قوانین» را پیش مرحوم حاجی میرزا بدیع آموخت و سپس «رسائل» و «مکاسب» را نزد بزرگانی هم چون شیخ عبدالکریم گزی، سید محمد خاتون آبادی، شیخ محمد علی ثقة الاسلام، شیخ محمد تقی مدرسی و آیت الله سید محمد باقر دُرچه‌ای فرا گرفت.[2] همچنین علم درایه، رجال و علوم دیگر را از علمای اصفهان آموخت.
وی علم معقول و اخلاق را پیش بزرگانی همچون [[|آخوند ملا محمد کاشی]] که خود حکیم و عارفی بزرگ و از نوادر عصر خویش بود و جهانگیر خان قشقایی که از بزرگ‌ترین حکیمان و فیلسوفان اسلامی به شمار می‌رفت، آموخت.
او در دورانی که در اصفهان مشغول تحصیل بود، با آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی هم درس و هم مباحثه بود. آیت الله بروجردی چه هنگامی که در بروجرد بودند و چه اوقاتی که به قم هجرت نمود، نامه‌هایی به ایشان می‌نوشتند و درباره بعضی از مسائل مشکل و حوادث که واقع می‌شد، از او استمداد می‌نمود.[3]
در حوزه نجف و سامرا
سید جمال الدین در جمادی الاخر ۱۳۱۹ هـ . ق. آهنگ نجف اشرف کرد. وی زمانی که در اصفهان بوده احتمالاً به درجه اجتهاد رسیده بود.
او هنگامی که عازم نجف بوده در مسیر خود از گلپایگان گذشت و مورد استقبال علمای آن دیار قرار گرفت و در اوایل ماه مبارک رمضان سال ۱۳۱۹ هـ . ق. وارد نجف اشرف گردید. وی در نخستین روزهای ورود به نجف، در درس آخوند ملا محمد کاظم خراسانی حاضر شد و خارج فقه و اصول را در حوزه درس او فراگرفت. وی دو دوره خارج اصول را پیش آخوند خراسانی گذراند که یک دوره آن را تقریر نمود و هنگامی که دولت بعث عراق در اوایل انقلاب اسلامی ایرانیان را از عراق بیرون کرد، آن نوشته‌ها مفقود گردید. ولی هم اکنون بعضی از تقریرات او در دست بستگان نزدیک وی موجود است.
او علاوه بر شرکت در درس آخوند خراسانی، از درس حاج آقا رضا همدانی و سید محمد کاظم یزدی نیز بهره جست.[4]
هم چنین از انفاس ملکوتی آقای شیخ هادی طهرانی، آخوند ملاعلی نهاوندی، شیخ محمد بهاری و سید ابوتراب خوانساری نیز استفاده کرد. مدتی هم در سامرا، در درس آیت الله محمد تقی شیرازی شرکت نمود و بخش زیادی از تقریرات او را به رشته تحریر در آورد و سپس به نجف بازگشت.
سرانجام در سال ۱۳۲۹ هـ . ق. آخوند خراسانی دار فانی را وداع گفت و سید جمال الدین که مدت ۱۰ سال در درس او شرکت کرده بود و در درس هیچ کس حاضر نشد تا آن هنگام که متوجه آیت الله میرزا حسین غروی نائینی گردید. شرکت سید جمال الدین در درس آیت الله نائینی، عامل بزرگی برای شرکت علما و فضلای حوزه علمیه نجف در درس ایشان شد. شرکت او در درس آیت الله نائینی باعث تعجب خیلی از علمای نجف شد، چون او، خود یکی از استوانه‌های حوزه نجف بود. در واقع، او به عنوان مشاور علمی نائینی بوده است یعنی مرحوم نائینی از وجود ایشان استفاده می‌نمود، آنچه مؤید این مطلب است اجازه اجتهادی است که مرحوم نائینی به ایشان داده و از ایشان به عنوان حجت الاسلام یاد کرده و این در حالی است که مرحوم نائینی چنین عنوانی را برای کمتر کسی به کار برده و شاید برای هیچ کدام از شاگردانش به کار نبرده است.
چنانچه در اجازه‌ای که به آیت الله سید ابوالقاسم خویی داده است و در ابتدای کتاب اجود التقریرات آمده و هم چنین اجازه‌ای که به شیخ محمد علی کاظمی خراسانی داده است که در ابتدای کتاب فوائد الاصول آمده، عنوان ثقه الاسلام را به کار برده است. نائینی در پایان اجازه‌ای که به سید جمال الدین داده، از او استمداد می‌کند که برایش دعا کند.
سید جمال الدین حدود ۳۰ سال در درس میرزای نائینی شرکت نمود و تقریرات زیادی از درس‌های او را به رشته تحریر درآورد. آقا جمال می‌فرمود: «من یک طاقچه تقریرات درس آقای نائینی را دارم.».[5]
وی هیچ گاه از تهذیب نفس غافل نبود و در این وادی از انفاس قدسیه آیت الله سید مرتضی کشمیری و آیت الحق سید احمد کربلایی بهره‌ها برد و از اشارت عارف کامل، حاج شیخ علی محمد نجف آبادی همواره بهره‌مند بود تا این که حائز رتبه‌ای از کرامات گردید.[6]
شاگردان
پس از رحلت آیت الله نائینی، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی به تدریس دروس خارج فقه و اصول پرداخت. تعداد زیادی از فضلای ایرانی، نجفی و لبنانی در درس او شرکت می‌کردند که اکثر آنها به درجه اجتهاد رسیدند. اینک به معرفی شماری از شاگردان او می‌پردازیم:
۱. آیت الله احمد فیاض: (متولد ۱۳۲۴ هـ.)
وی که از مدرسین پرصلابت و استوار حوزه علمیه اصفهان و از معدود باقی مانده‌های دوران شکوه اصفهان است و مدت‌ها از محضر حاج آقا جمال بهره‌ها برد، او درباره استادش چنین می‌فرماید:
«ایشان (حاج آقا جمال) درس خارج می‌گفت، اهل ریاضت نفس و اخلاق بوده لذا تأثیر نفسش فوق العاده بود و شاگردانش از ایشان بهره‌ها می‌بردند. وقتی می‌خواستم از نجف برگردم، فرمود: می‌روی، ولی پشیمان می‌شوی. گفتم: بر می‌گردم. فرمود:‌ معلوم نیست. اتفاقاً همین جوری شد و پشیمان شدم، زیرا فقه و اصول نجف قوی‌تر بود و به درس و بحث بهتر می‌رسیدیم، اما چون مادرم با من بود، اصرار داشت که آب و هوای نجف به من نمی‌سازد، لذا مجبور شدم که برگردم.»[7]
۲. آیت الله حاج شیخ حیدر علی محقق (۱۳۲۶ ـ ۱۴۲۱ هـ . ق) که از بزرگان معاصر و از اساتید حوزه اصفهان بودند.
۳. آیت الله سید محمد جمال هاشمی گلپایگانی.
۴. آیت الله حاج سید احمد گلپایگانی (۱۳۳۴ ـ ۱۴۱۲ هـ . ق.).
۵. علامه محمد حسین حسینی طهرانی (۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۴ هـ. ش.).
۶. آیت الله شیخ حسن صافی اصفهانی (۱۲۹۸ ـ ۱۳۷۴ هـ. ش.).
۷. آیت الله سید علی گلپایگانی.
۸. آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی.
۹. آیت الله ریحان الله نخعی.
۱۰. شیخ محمد تقی بن شیخ صالح بن شیخ عبدالحسن بن الشیخ راضی.
۱۱. آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی که اخلاق و عرفان را نزد آیت الله سید جمال گلپایگانی کسب کرد.
۱۲. آیت الله شیخ محمد حسین کلباسی اصفهانی (۱۳۲۳ ـ ۱۴۱۸ هـ . ق).
۱۳. آیت الله حاج شیخ محمد علی احمدیان نجف آبادی (متوفا: ۱۴۱۷ هـ . ق).
۱۴. آیت الله شیخ عباس خالصی خراسانی (۱۲۸۹ ـ ۱۳۷۸ هـ. ش).
۱۵. آیت الله شیخ عبدالله مجد فقیهی بروجردی (۱۳۰۲ ـ ۱۳۷۹ هـ. ش).
۱۶. آیت الله شیخ مهدی حائری تهرانی (۱۳۰۴ ـ ۱۳۷۹ هـ. ش).
تألیفات
۱. کتاب اجتهاد و تقلید.
۲. اجتماع امر و نهی.
۳. الغیبه و چند مسئله فقهی.
این سه کتاب در یک مجلد، تحت عنوان کتاب رسائل در سال ۱۳۷۰ هـ . ق. توسط المطبعه الحیدریه، در نجف به چاپ رسیده است.
۴. الترتب.
۵. جواز بقاء تقلید بر میت.
۶. دیوان اشعار که حاوی اشعار فارسی و عربی است.
۷. رساله عملیه.
۸. رساله لاضرر و لاضرار.
۹. رساله منجزات المریض.
۱۰. کتاب صلوة که هم اکنون توسط مؤسسه آل البیت برای چاپ آماده می‌شود.
۱۱. حاشیه بر مکاسب که توسط مؤسسه آل البیت برای چاپ آماده می‌شود.
۱۲. یک دوره اصول فقه که یک جلد آن که از اول اصول فقه تا واجب نفسی می‌باشد، چاپ شده است. و نسخه اصلی دوره ‌اصول حاج آقا جمال گم شده و نسخه دومی که توسط حاج آقا محمد جمال هاشمی، فرزند ایشان از آن نوشته شده است، موجود می‌باشد.
۱۳. قاعده فراغ و التجاوز.
۱۴. حدیث رفع.
۱۵. جعل طرق.
حاج آقا جمال وصیت کرده که شش کتاب ذیل که از آثارش می‌باشد، حتماً به چاپ برسد:
۱. قاعده فراغ و التجاوز.
۲. حدیث رفع.
۳. جعل طرق.
۴. حدیث لاضرر و لاضرار.
۵. المکاسب.
۶. کتاب الصلاة.
هم چنین تقریرات درس خارج آخوند خراسانی، میرزای نائینی و محمد تقی شیرازی از دیگر آثار اوست.
در وادی سیر و سلوک
حاج آقا جمال گلپایگانی در دوران جوانی که در اصفهان مشغول تحصیل علوم دینی بود، از محضر جهانگیرخان و آخوند کاشی درس سیر و سلوک آموخت و از آنها دستورهای اخلاقی و تهذیب نفس گرفت.
وی پس از این که به نجف عزیمت نمود، به تحصیل دروس سیر و سلوک و اخلاق نزد اساتیدی هم‌چون سید مرتضی کشمیری، شیخ محمد علی نجف آبادی و سید احمد کربلایی پرداخت، تا این که از جهت عظمت و مقام و تهذیب نفس از افراد انگشت شمار معاصر به حساب آمد. از وی حالات عجیبی در وادی السلام و مسجد کوفه و مسجد سهله مشاهده شده است.
آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی درباره او چنین می‌گوید:
«از صدای مناجات و گریه ایشان همسایگان حکایاتی دارند. دائماً صحیفه مبارکه سجادیه در مقابل ایشان در اطاق خلوت بود و همین که از مطالعه فارغ می‌شد، به خواندن آن مشغول می‌گشت، آهش سوزان و اشکش روان و سخنش مؤثر و دلی سوخته داشت ... هفته‌ای یکی ـ دو بار به منزلشان می‌رفتم و یک ساعتی می‌نشستم، با آن که بسیار اهل تقیه و کتمان بود، ولی از حالات خود مطالبی برایم نقل می‌کرد. همین که متوجه می‌شد کسی وارد اتاق می‌شود ولو این که از اخص خواص او بود، جمله را قطع می‌کرد و به بحث علمی و فقهی مشغول می‌شد، تا شخص چنین پندارد که ما در این مدت مشغول مباحثه علمی بوده‌ایم.»[8]
ایشان اهل نماز شب و مناجات و راز و نیاز با پروردگار خویش بود. همسایگان وی از صدای گریه‌های نیمه شب و مناجات او حکایاتی دارند، او در تهذیب به مرتبه‌ای رسیده بود که نقل شده وقتی از شهر اصفهان به نجف رهسپار شد، مردم را به صورت‌های برزخی آنان می‌دید و خودش فرموده است:
مردم را به صورت وحوش و حیوانات آن قدر دیدم که ملول شدم. وقتی به حرم مطهر علی ـ علیه السلام ـ مشرف شدم، از حضرت خواستم که این حالت را از من بگیرد. حضرت هم آن حال را از من گرفت. از آن به بعد مردم را به صورت‌های عادی می‌دیدم.»[9]
حاج آقا جمال خیلی به خواندن دعا ها اهمیت می‌داد، به طوری که بیشتر اوقات به مطالعه صحیفه سجادیه، مناجات خمسه عشر و به خواندن «مناجات المریدین» می‌پرداخت.[10]
مواضع سیاسی
شرکت در جنگ جهانی اول
در سال ۱۹۱۴ م، آتش جنگ جهانی اول توسط کشورهای قدرتمند اروپایی برافروخته گردید که نتیجه این جنگ تخریب و کشته شدن چندین میلیون انسان و متلاشی شدن دو امپراتور بزرگ آن زمان یعنی امپراطوری اطریش و امپراطوری عثمانی بود.[11]
در این جنگ وقتی کفار به سرزمین‌های اسلامی هجوم آوردند، علمای بزرگ شیعه در نجف و ایران علیه کفار به مبارزه برخاستند و خودشان هم در جلوی صفوف مسلمانان به جبهه‌های جنگ اعزام شدند. در عراق، وقتی که آیت الله میرزا محمد تقی شیرازیفتوا به وجوب جهاد علیه کفار داد و همه اقشار مردم و علما را به مبارزه با دشمنان اسلام فرا می‌خواند، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی همگام با سایر علما از بلاد اسلامی دفاع می‌نماید.[12]
انقلاب مشروطیت ایران
در عصر قاجار، سلطه مطلقه شاهان قاجار و استبداد آنها سخت مردم را تحت فشار قرار داده بود؛ به طوری که کسی را توان مخالفت نبود. در دوران سلطنت ناصرالدین شاه یک سری تحولات سیاسی ـ اجتماعی، از ناحیه شکست از روسیه، جنبش تنباکو و ضعف دولتمردان باعث شد تا اقتدار شاهانه سلاطین قاجار شکسته شود. پس از مرگ ناصرالدین شاه، مظفرالدین میرزا به سلطنت رسید. در این دوره، مردم خواهان آزادی و محدود شدن قدرت شاه به وسیله قانون بودند. سرانجام مبارزات مردم به رهبری علما باعث پیروزی انقلاب مشروطه شد و در سال ۱۲۸۵ هـ. ش. مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را صادر نمود و پس از چند روز از دنیا رفت و محمد علی شاه حکومت را در دست گرفت که به مخالفت با مشروطه طلبان برخاست و مجلس را به توپ بست. امّا قیام مردم، باعث شد تا محمد علی شاه به سفارت روسیه پناهنده شود. سران مشروطه پس از فتح تهران، او را از سلطنت خلع و احمدشاه را به سلطنت منصوب کردند، امّا انقلاب مشروطه پس از مدتی به انحراف کشیده شد[13] و مرحوم آخوند خراسانی که در نجف بود، تصمیم گرفت به ایران عزیمت کند تا اقدامات لازم را برای جلوگیری از انحراف مشروطه انجام دهد. قرار شد حدود ۱۵ نفر از علمای نجف، آخوند را همراهی کنند که آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی از جمله آنها بود، امّا شب قبل از حرکت علما از نجف، آخوند خراسانی به وسیله ایادی انگلیس مسموم شد و دار فانی را وداع گفت.[14]
مخالفت با ملک فیصل
پس از انقلاب ۱۹۲۰ م. عراق، دولت انگلیس تلاش فراوانی نمود تا ملک فیصل که یک مهره وابسته به انگلیس بود، در عراق حکومت را به دست بگیرد. تا به وسیله او علاوه بر حفظ سلطه خود بر عراق، به ملک حسین شریف، حاکم حجاز فشار بیاورد تا او را وادار به همکاری با انگلیس نماید. قرار شد انتخابات در عراق برقرار گردد و نامزد آن ملک فیصل بود. اعمال خشونت انگلیس ها در عراق به حمایت از ملک فیصل، باعث شد تا علمای بزرگ شیعه عراق، از جمله محمد مهدی خالصی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی و سید حسن صدر فتوا به تحریم انتخابات در عراق را بدهند. ملک فیصل هم در قبال آن، دستور تبعید علمای ایران را صادر کرد.[15]
وفات
سرانجام آیت الله العظمی حاج سید جمال الدین گلپایگانی در عصر روز دوشنبه ۲۹ محرم الحرام ۱۳۷۷ هـ . ق در ۸۲ سالگی چشم از جهان فانی فرو بست.[16]
وی وصیت کرده بودند که مرا در مقبرة العلما دفن کنید. اگر نشد در وادی السلام. وقتی جنازه را به عللی نتوانستند در مقبرة العلما دفن کنند، آن را به قبرستان وادی السلام آوردند، امّا جای مناسبی پیدا نکردند که او را دفن کنند، غیر از مکانی که در زمان حیاتش همیشه می‌آمد و در آنجا می‌نشست و فاتحه و دعا می‌خواند. از این رو، ‌ایشان را همان جا دفن کردند.[17]

[1] پیام حوزه ش۸، ص۷۷.
[2] اعیان الشیعه ج۴، ص۲۰۶.
[3] زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، مهدی قرقانی چ اول، ۱۳۷۱، گلهای اصفهان، ص ۱۶۳ ـ ۱۶۴.
[4] میرزا محمد تقی شیرازی، سروش استقلال، محمد اصغری نژاد، چ اول، ص۴۳.
[5] مجله حوزه، شماره ۳۰، ص۴۲.
[6] پیام حوزه، ش ۸، ص۸۱.
[7] مجله حوزه، شماره ۱۸، دی ۱۳۶۵، ص۲۹.
[8] معادشناسی، سید محمد حسین حسینی طهرانی ج۱، ص۱۳۸.
[9] معادشناسی، سید محمد حسین حسینی طهرانی ج۱، ص۱۴۲.
[10] معادشناسی، سید محمد حسین حسینی طهرانی ج۹، ص۱۰۴.
[11] تحولات روابط بین الملل از کنگره وین تا امروز، احمد نقیب زاده، ص۱۳۳.
[12] پیام حوزه، شماره ۸، ص۸۱.
[13] اقتباس از تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، جلال الدین مدنی، ‌فصل هفتم، ص ۱۰۹ و مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران...، جان فوران).
[14] مجله حوزه، شماره ۵۳، ص۵۱.
[15] مسائل مرزی ایران و عراق وتأثیر آن در مناسبات دو کشور، دکتر آزر میدخت، مشایخ فریدون، ص۱۳۴.
[16] پیام حوزه، شماره ۸، ص۸۱.
[17] مجله حوزه، شماره ۶۵، ص۴۴.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -