چرا زن نمیتواند مرجع تقلید باشد؟ (مرجع تقلید آیةالله صافی گلپایگانی)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال سلام. حكمت اينكه بايد مرجع تقليد مرد باشد تا ديگران از او تقليد كنند و زن نمیتواند مرجع تقلید باشد چيست؟
مرجع تقلید: حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(مدظله)
 
جواب: سلام علیکم؛ قبل از پاسـخ باید بدانیم که در نظام الهی زن و مرد از حقوق معنوی و شخصیت مساوی برخوردارند ولی در اینکه اسلام بعضی از وظایف را به عهده مردان و بعضی را به عهده زنان گذاشته نه به خاطر تفاوت شخصیتی آنهاست بلکه بخاطر تفاوت در نظام خلقت آنها هست و همین تفاوت موجب نقسیم وظایف به آنها گردیده است.
بین زنان و مردان چند تفاوت وجود دارد:
1- تفاوت جسمی و روحی؛
2- تفاوت اجتماعی؛
3- تفاوت شرعی.
البته هرچند زنان و مردان در سه مورد مذکور با یکدیگر متفاوت هستند ولی برخی از کارها را میتوانند به طور مشترک انجام بدهند. ولی مقام و منصب رفیع مرجعیت مقامی بس بلند و سنگین هست که حتی از میان هزاران نفر از مردان فقط چند نفر انگشت شمار و معدود به این مقام میرسند. البته میتوانید بگویید که زن هم میتواند جز همان افراد معدود باشد که میتواند به مقام رفیع مرجعیت برسد ولی پاسـخ این است که حتما زنان بدلیل تفاوت شرعی که ناشی از احکام دین است و نمی توانند کاملا آزاد باشند و مسؤولیت شوهرداری به عهده آنها هست و بدون رضایت شوهر حتی نذرشان که منافات با حقوق همسران است صحیح نمی باشد و بیرون رفتن از منزلشان که باید با اجازه همسر باشد و ... به همین دلیل مرجیعت آنها برای مؤمنین مشکل میشود زیرا نمیتوانند در معرض رجوع مؤمنین قرار بگیرند البته دلایل دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که لازم هست به کتابهای مفصل فقهی مراجعه کنید. (هرچند نظریه های معدودی نیز وجود دارد که مرجیعت زن را بلامانع می دانند).
مرجعیت حقی نیست که زنان از آن محروم شده باشند بلکه تکلیف و مسؤولیتی است که بسیاری از بزرگان فقاهت، با زحمت و اصرار دیگران آن را می پذیرفته اند.
آیةالله جوادی آملی (مدظله) در کتاب زن در آیینه جلال و جمال، صفحه 399، مینویسند: «با نگاهی به سیره علمای دین روشن خواهد شد که بسیاری از بزرگان فقاهت، به زحمت مرجعیت را قبول می نمودند، و تا آنجا که ممکن بود آن را نمی پذیرفتند، در عین حال شبانه روز در جهت فقاهت تلاش می کردند و در مسیر اجتهاد جدیت داشتند، از طرفی مجاهده داشتند تا مجتهد شوند، و از سویی مجاهد بودند که مرجع نشوند، این نشانه آن است که آنچه فضیلت است چیز دیگر است و مقام های اجرایی صرفا وظیفه است که اگر کسی قیام کرد باید او را تایید و کمک نمود.
بنابراین، اگر پذیرفتن مسؤولیتهای اجرایی واجب عبادی یا حتی مستحب تعبدی می بود و لازم بود که انسان برای دسترسی به آن تلاش و کوشش نماید، حتی بزرگانی نظیر شیخ انصاری ها تلاش میکردند که به این بارگاه بار یابند. اینکه ما میبینیم هر فقیهی که زاهدتر است می کوشد مرجعیت را نپذیرد، یا هر فقیهی که وارسته تر است میکوشد مسائل مالی را قبول نکند یا کمتر قبول کند، -مگر اینکه برای او واجب عینی شود- سرّش آن است که این امور وظیفه است نه مقام. اما اجتهاد، فقاهت، وارث علوم انبیا شدن، فهم کتاب و سنت، مقام است. و همان که با تلاش، از مسائل مالی گریزان است، با کوشش به مسائل علمی گرایش دارد. این پرهیز و گریز از مال و کشش به طرف فقاهت دو کار است نه یک کار، یکی تبری و دیگری تولی است. لذا چنانکه در سخنان اولیاء الهی (علیهم السلام) تبیین شده، درجات بهشت به عدد آیات قرآن و به اندازه فهم و اعتقاد و ظاهر و باطن، قرآن دسته بندی شده است، اما در هیچ موردی دیده نشده است که درجات بهشت بر معیارهای اجرایی تقسیم شده باشد تا در نتیجه گفته شود، به زن سهم کمتری می دهند. بلکه تقسیم، بر اساس معنویات و اصول ارزشی است، به این معنا که هرکه اعلم یا افقه است، و یا هر که اتقی است مقامات را به ترتیب سیر میکند.
باید این مسائل برای معتقدان به مبانی ارزشی اسلام حل شود و نقد آنها از صحنه ذهن و فکرشان پاک گردد. تا جای سوال نماند که چرا، زن نمیتواند کار اجرایی قبول کند، و مرد میتواند عهده دار کار اجرایی بشود؟ ما باید آن زیربنای نظام ارزشی را در انسانیتمان جستجو کنیم، نه در ذکورت، و نه در انوثت.
اما در مقام پاسـخ به دیگران و کسانیکه به این مسائل عمیق راه نیافته اند باید از طریق عادی سیر کرد، و با زبان خود آنان پاسـخ گفت و توضیح داد که اولا همانگونه که در آغاز فصل اشاره شد، بسیاری از کارهای اجرایی برای زن جایز است. بویژه اگر کارهای اجرایی مخصوص بخش زنان، به عهده آنان باشد نه تنها ممنوع نیست بلکه اولی است. همچنانکه اگر زن به مقام فقاهت بار یابد، راه حضور در مسائل مشورتی، نظیر شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی برای او باز است. اگر احیانا برای شورای نگهبان شش نفر فقیه از رجال قرار داده شده اند، برای آن است که دشواریهای برخورد را آنها بهتر میتوانند تحمل کنند وگرنه اگر حضور زنان و حشر آنان با مردان، موجب محذور نباشد، بعید نیست که فقهایی از زنان نظر و قتوا بدهند و مورد مشورت واقع شوند.
ممکن است زنی در اوج فقاهت به حد مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری رسیده باشد، اما به دلیل محذور و حشر و نشر با نامحرم، مرجع تقلید نشود ولی شاگردان او مرجع تقلید باشند، این هیچ نقصی برای زن نیست.»
البته این پاسـخ، پاسـخی اجمالی و کوتاه است در حالیکه برای این سوال کتابها نوشته شده است. میتوانید به آن کتابها مراجعه کنید. یاحق

  

پاسخ به احکام شرعی