انهار
انهار
مطالب خواندنی

ارث كسانى كه تقديم و تأخير فوت آنها معلوم نيست

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال: زيد به همراه مادر و همسر خود در سانحه رانندگى فوت مى كنند. و معلوم نيست فوت كداميك مقدم است. با توجه به اين كه مادر زيد داراى دو پسر و يك دختر ديگر مى باشد، و همسر او نيز داراى پدر و مادر است، و از زيد و همسرش نيز يك دختر باقى مانده است، كيفيت ارث بردن آنها را بيان فرماييد:

پاسخ: تركه مادر بين چهار فرزندش تقسيم شده و سهم زيد به دخترش مى رسد. و اموال زيد بين مادر و همسر و فرزندش تقسيم مى شود. و سهم مادر به سه فرزندش مى رسد. و سهم همسر نيز به دختر و پدر و مادرش مى رسد. و نيز اموالى كه همسر قبل از سانحه داشته، بين شوهر و دختر و پدر و مادرش تقسيم مى شود.

سؤال: اينجانب فرزندى داشتم كه صاحب زن و سه فرزند بود كه در اثر سانحه از بين رفتند و هيچكس نماند. از ايشان يك منزل مسكونى و اثاثيه منزل و مبلغ دوازده ميليون ريال كه بابت بيمه عمرش كه در شركت كار مى كرد مانده است. از اين مبلغ ده ميليون ريال خرج گرديده، كه از جمله مقدارى بدهى داشته كه از اموال مرحوم پرداخت كردم. حال بفرماييد پدر و مادر زن مرحوم از اموال مرحوم ارث مى برند يا خير؟

پاسخ: هشت يك از قيمت هوايى منزل مزبور و پول بيمه عمر، از طريق زن به پدر و مادر او مى رسد و همينطور 3617 مهريه زن و جهيزيه اى كه پدر به او داده به پدر و مادر زن مى رسد.

سؤال: اگر كودكى دو ساله (پسر) به همراه پدر، مادر، پدربزرگ و مادر بزرگ پدرى در جنايت آمريكا در هواپيماى ايرباس كشته شده باشد، و اجداد مادرى و عموها و عمه ها زنده باشند، و از متوفى 150 تومان باقى مانده باشد، نحوه تقسيم آن بين ورثه كودك به چه نسبتى است؟

پاسخ: در فرض سؤال، اموال كودك كه در حال حيات داشته است، سه قسمت مى شود. يك قسمت كه سهم الارث مادر او مى شده به اجداد مادرى او مى رسد. و دو قسمت آن كه سهم الارث پدر است به عمو و عمه هاى پدرى مى رسد. و نيز آنچه كه در اين حادثه به عنوان خون بها به كودك تعلق مى گيرد، سه قسمت مى شود. و به همان نسبت تقسيم، و سهم مادر به اجداد مادرى و سهم پدر به عمو و عمه هاى پدرى مى رسد. بلى سهم الارث كودك كه از اموال و خونبهاى پدر و مادرش به او تعلق مى گيرد، تماماً به اجداد مادرى او مى رسد. چون بايد فرض شود كه پدر و مادر او قبل از او فوت شده اند. و ارث به طبقه دوم مى رسد كه اجداد هستند. و با وجود اجداد مادرى نوبت به عمو و عمه كه طبقه سوم هستند، نمى رسد.

سؤال: در يك تصادف سه عضو يك خانواده، يعنى زن و شوهر و تنها فرزند آنها در آنِ واحد از دنيا مى روند. حال پدر و مادر زن و برادران شوهر در قيد حيات هستند، بيان بفرماييد سهم الارث اين افراد را؟

پاسخ: اگر يقين دارند كه افراد مذكور در آنِ واحد و در يك لحظه فوت شده اند و احتمال تقدم و تأخر نمى دهند، در اين فرض وارث شوهر برادران او هستند. و وارث خانم متوفاة و بچه، پدر و مادر خانم هستند. كه پدر و مادر علاوه بر مهريه دخترشان، تمام دارايى و اموال دختر و نوه دخترى خود را نيز به ارث مى برند. ولى يقين پيدا كردن به اينكه فوت افراد در چنين حوادثى همزمان و در يك لحظه واقع شده، مشكل است. و در صورتى كه علم و يقين به تقارن و همزمان بودن فوت حاصل نشود، حكم غرقى و مهدوم عليهم را پيدا مى كنند.

سؤال: شخصى همراه زن و سه فرزندش در يك تصادف فوت مى كند. هم خود مرد و هم همسر او پدر و مادر دارند و فرزند ديگرى هم ندارند، حكم تقسيم ارث را بين والدين اينها بيان فرماييد؟

پاسخ: در فرض سؤال كه تقدم و تأخر فوت معلوم نيست و وارث آنها منحصر به پدر و مادر زوج و پدر و مادر زوجه است، اموالى كه زوج در حال حيات داشته، كه بيمه عمر نيز از اموال زوج محسوب مى شود، پس از اداى ديون او و مهريه زوجه اش 81 از عين منقولات و 81 از قيمت بنا را به پدر و مادر زوجه مى دهند، و زوجه از زمين ارث نمى برد، و 31 اموال زوج به پدر و مادر خود زوج مى رسد. و بقيه اموال زوج بين پدر و مادر زوج و زوجه، اثلاثاً تقسيم مى شود. يعنى 31 آن به پدر و مادر زوجه و 32 آن به پدر و مادر زوج مى رسد. و اموالى كه زوجه در حال حيات داشته، از جهيزيه و مهريه و غيره، 41 به پدر و مادر زوج و 31 به پدر و مادر خود زوجه مى رسد. و بقيه آن اثلاثاً بين پدر و مادر زوج و زوجه تقسيم مى شود. يعنى 31 به پدر و مادر زوجه و 32 به پدر و مادر زوج مى رسد. و مجموع آنچه به پدر و مادر زوج مى رسد، با عدم حاجب(1) سه قسمت مى شود. 31 به مادر زوج و 32 به پدر زوج مى رسد. و با وجود حاجب شش قسمت مى شود، 61 به مادر زوج و 65 به پدر زوج مى رسد. و آنچه به پدر و مادر زوجه رسيده، بين آنها بطور مساوى قسمت مى شود. و فرض اين است كه بچه ها مال ندارند. والاّ براى آنها هم به همين شيوه عمل مى شود.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -