انهار
انهار
مطالب خواندنی

تقسیم ارث

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال: ميت داراى چند فرزند صغير و مادر مى باشد، آيا مى شود سهم الارث مادر را با تقسيم، از سهم الارث كودكان صغير جدا كرد؟

پاسخ: تقسيم بايد با موافقت ولىّ صِغار كه جد پدرى آنها است انجام گيرد. و اگر جد پدرى ندارند با دخالت حاكم شرع يا نماينده وى صورت گيرد.

سؤال: :آيا با وجود صغار مى توان اموال ميّت را تقسيم كرد؟

پاسخ: با اذن حاكم شرع و نظارت او يا مأذون از طرف او مانعى ندارد.

سؤال: ورثه شخصى چندين سال در زمين موروثى به صورت شراكت كار كرده اند و هركس هركار كه قدرت داشته انجام مى داده است. مثلا يكى درخت كاشته و يكى آبيارى كرده است و... و حالا تصميم به تقسيم زمين دارند، برادرى كه درختها را كاشته مى گويد آنها مال من است و نبايد تقسيم شود، ساير ورثه مى گويند چون كل كار مشترك بوده بايد مثل اصل زمين تقسيم شود. حكم مسأله را بفرماييد؟

پاسخ: اگر نهال درخت را از پول مشترك خريده باشند و در زمين مشترك كاشته باشند متعلق به همه است. ولى اگر آن را از پول شخصى خريده باشد; مال خود او است، و شركاى زمين حق دارند اجرت زمين را بگيرند، يا او را وادار كنند درخت ها را ريشه كن كند و از زمين خارج كند.

سؤال: برادر و خواهرى از پدر املاكى به آنان ارث رسيده، و هردوى آنها از دنيا رفته اند، و هيچگونه مدركى از آنان در دست نيست كه خواهر حق خود را بخشيده يا نه، حالا اولاد آن خواهر مى توانند از اولاد برادر مطالبه حق مادرشان را بنمايند يا نه؟ در صورتى كه فعلا تمام املاك موروثى در تصرف اولاد برادر است.

پاسخ: در فرض سؤال كه علم دارند املاك مزبوره بعنوان ارث بوده، اولاد خواهر حقّ مطالبه دارند. مگر اينكه شرعاً ثابت شود كه خواهر سهم خود را به برادر تمليك كرده است.

سؤال: :شخصى فوت كرده، يك برادر ابوينى دارد و يك خواهر ابى، تقسيم ارث چگونه است؟

پاسخ: ماترك او به برادر پدرومادرى مى رسد. وخواهرپدرى از او ارث نمى برد.

سؤال: شخصى فوت كرده يك دخترزاده دارد و يك برادر، ارث متوفّى به كدام يك مى رسد؟

پاسخ: در فرض سؤال، ارث متوفّى به دختر زاده متوفّى مى رسد. و به برادر متوفّى چيزى نمى رسد.

سؤال: ميت، پسر، دختر و دو نوه اى كه پدرشان قبل از او مرحوم شده دارد، آيا نوه ها از جدّشان ارث مى برند يا وجود عمو و عمه مانع مى شود؟

پاسخ: در فرض مسأله نوه ها از تركه جدشان ارث نمى برند. بلكه از تركه پدر خودشان ارث مى برند.

سؤال: يكى از اقوام فوت كرده كه من هم شرعاً وارث او محسوب مى شدم و بقيه وراث بدون حضور من اموال را تقسيم كرده اند و من نسبت به تقسيم اعتراض دارم. آيا تقسيم بدون حضور من صحيح بوده يا من حق اعتراض دارم؟

پاسخ: تقسيم بايد با رضايت و حضور همه شركا انجام شود. مگر اينكه بعضى از شركاء غايب باشند يا از حضور امتناع ورزند. كه در اين صورت بقيه با مراجعه به حاكم شرع و مراجع ذى صلاح و با نظر او اموال را تقسيم مى كنند. كه در اين صورت حق اعتراض ندارد.

سؤال: :زمين موروثى از شخصى به ورثه اش منتقل شده است. ورثه آن را بين خودشان تقسيم كرده اند. بعداً ثابت شده كه حصّه يكى از ورثه غصبى بوده، آيا اين وارث يا ورثه هاى او حقّ به هم زدن آن تقسيم اوّلى زمين موروثى مذكور را دارند يا خير؟

پاسخ: در صورتى كه ساير ورثه غصبى بودن آن را تأييد كنند، تقسيم مزبور باطل است.

سؤال: ارثى بيش از ده سال است ميان ورثه تقسيم شده و همه ورّاث در آن تصرف كرده اند، حال يكى از ورثه مدعى است كه بايد اموال موروثى دوباره از نو تقسيم شود. آيا چنين ادعايى وجه شرعى دارد يا خير؟

پاسخ: اگر تقسيم با توافق همه ورثه كه بالغ و عاقل بوده اند انجام شده و با رضايت تصرف كرده اند، ادعاى فعلى بعضى از آنها وجهى ندارد. خصوصاً اگر با قرعه تقسيم شده باشد. بلى اگر يكى از آنها ادعاى اشتباه و غلط بودن تقسيم را بكند، و بينه بر دعواى خود اقامه كند، تقسيم سابق نقض مى شود. و اگر بينه ندارد مى تواند ساير شركا را كه منكر اشتباه هستند، قسم بدهد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -