انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیت الله العظمی نوری همدانی (مدظله)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال:  شخصى فوت نموده و براى زوجه اش در حال حيات خود لباس و اشياء ديگرى خريده، اگر انسان نداند كه ميت تمليك به زوجه كرده يا نه، آيا آن لباس ها و اشياء قيمتى را بايد به زن داد يا اينكه جزء اصل مال است؟ و همچنين لباس هاى نو كه تا به حال نپوشيده و اشيائى كه استاده نكرده چه حكمى دارد؟

پاسخ: آن چه را معلوم است كه به زن خود بخشيده مال زن است و آن چه را كه معلوم نباشد به زن بخشيده جزء تركه ميت است و كما فرض الله تقسيم مى شود و فرقى بين استفاده شده و غيره نيست.

سؤال:  اگر مردى همسر و فرزند دارد و مجدداً با خانمى ازدواج كند و نمى خواهد به غير از خانم كسى بداند، بنابراين در مورد ارث مى توانند با يكديگر قرار بگذارند كه از همديگر ارث ببرند يا نه؟ و اگر نتوانند آيا بايد وصيت كنند كه فلان آقا يا فلان خانم اين مبلغ را از من طلب دارد كه بجاى ارث او باشد؟

پاسخ: كلمه «طلب دارد» بيم مورد است، ولى مى تواند وصيت كند از اموالش به او بدهند يا به كسى بدهد كه به او برساند البته وصيت تا ثلث مال صحيح است.

سؤال:  ارث پدر و مادر پس از فوت بين دختر و پسر چگونه تقسيم مى شود؟

پاسخ: در ارث فرزندان از پدر يا مادر، پسر دو برابر دختر ارث مى برد.

سؤال:  پدرى سى سال قبل فوت نموده چهار پسر و يك دختر بعنوان وارث دارد، بعد از فوت، ملك موروثى را به ده هزار تومان مى فروشند و به خواهر اطلاع مى دهند، سهم خودت را بردار، خواهر مى گويد فلعلاً نمى خواهم، حالا خواهر ارث و سهم خودش را مى خواهد، آيا سهم وارث خواهر در موقع فروش كه ده هزار تومان بوده، بايد داد و يا قيمت امروز كه ارزش بيشترى دارد؟

پاسخ: اينكه مرقوم داشته ايد كه خواهر گفته است: «فعلاً نمى خواهم»، يعنى فروختن ملك موروثى به آن قيمت را قبول كرده است، اگر قبول كرده باشد همان ده هزار تومان را بايد داد.

سؤال:   بعد از فوت شخصى، يكى از فرزندان او در خانه مسكونى او ساكن شده است. آيا ساير ورثه از اين خانه ارث مى برند؟ و آيا مى توانند اجاره چند ماه سكونت او را از وى بگيرند؟

پاسخ: از آن ارث مى برند و اگر بدون اذن ورثه سكونت كرده، حق مطالبه مال الاجاره را نسبت به سهم خود دارند.

سؤال:  شخصى همراه زن و فرزندانش در يك سانحه تصادف رانندگى فوت مى كنند، هم خود مرد و هم همسر او، پدر و مادرى دارند و فرزند ديگرى هم ندارند، حكم تقسيم ارث را بين والدين زوج و زوجه ايشان بيان فرماييد:

پاسخ: در مسأله فوق نخست زن از مال شوهر خود و شوهر از مال همسر خود ارث مى برد، و پس از اخراج اين دوتا، مال هر يك از زن و شوهر به پدر و مادر خود منتقل مى شود و از آن مال، يك سوم به مادر و بقيه به پدر داده مى شود.

سؤال:  حبوه كه در ميراث، براى پسر بزرگ است، آيا توسعه دارد كه امروز ماشين سوارى را نيز شامل گردد يا خير؟

پاسخ: ماشين جزء حبوه نيست و توضيح حبوه در رساله ذكر شده است.

سؤال:  اين جانب اهل كنگاور ولى ساكن قم هستم آيا مادر و يا خواهران و برادرانم سهم الارث كه از فوت پدرم به من مى رسد را به علت ينكه در شهر مذهبى قم سكونت دارم محروم و يا به تصرف خود و يا به هر نحو از انحأ با وجود حيات خود و فرزندانم به ديگران واگذار نموده و مسترد ندارند؟

پاسخ: هيچيك از وراث حق محروم كردن وارث ديگر از سهم الارث را ندارد.

سؤال:  شوهر و دو فرزند اينجانب در سانحه اتومبيل فوت نموده اند چون لحظه دقيق فوت مشخص نيست و تقدم و تأخر وت مرحومين معلوم نمى باشد. با توجه به ماده 873 قانون مدنى در باب امور جسمى كه تصريح مى دارد «اگر تاريخ فوت اشخاصى كه از يكديگر ارث مى برند مجهول و تقدم و تأخر هيچيك معلوم نباشد اشخاص مزبور از يكديگر ارث نمى برند مگر آنكه فوت به سبب غرق يا هدم واقع شود.» سؤال اين است آيا كلمه هدم شامل سانحه اتومبيل نيز مى باشد يا خير؟ و در صورتى كه سانحه اتومبيل هدم تلقى مى گردد از يكديگر ارث مى برند يا خير؟

پاسخ: كلمه هدم شامل سانحه اتومبيل نمى شود ولى در كليه جريانهائى كه اين قبيل مرگ و مير پيش مى آيد و تقدم و تأخر معلوم نباشد و احتمال تقارن در بين باشد از يكديگر ارث مى برند.

سؤال:  آيا وارثى كه در منزل زندگى مى كند تا قبل از تعيين تكليف سهم شريك ديگر حق تصرف در خانه موروثى را دارد يا خير؟

پاسخ: در فرض مسأله تصرف در آن خانه بهيچ وجه و بهر نحو بدون رضايت شريك صحيح نيست.

سؤال:  فردى از دنيا مى رود بعد از مدتى پدر او نيز از دنيا مى رود آن شخص اولى داراى پسرى است، آيا آن پسر از پدر بزرگش با توجه به اينكه آن شخص داراى خواهرانى نيز هست ارث مى برد يا خير؟

پاسخ: در فرض مذكور چون خواهران آن فرد اولاد بدون واسطه پدر هستند پسرش از پدر آن فرد (از جد خود) ارث نمى برد.

سؤال:  آيا فرزندى كه در طول مدت طولانى از املاك پدر نگهدارى كرده و كتك خورده و مانع تلف شدن و تصرف ديگران شده حق يا طلب حق اضافه اى نسبت به ساير فرزندان در سهم الارث ندارد؟

پاسخ: اگر نگهدارى از اموال مذكور با اجازه صاحبان آن بوده و در مدت نگهدارى قصد تبرع و مجانى بودن نداشته و به قصد اجرت حفاظت كرده است مى تواند اجرت مثل مطالبه كند وگرنه حقى نخواهد داشت.

سؤال:  : اولاً خواهشمندم از نظر شرعى معلوم بفرماييد كه در زمينى اوقافى كه عرصه اوقافى و اعيانى نسد مالكيت دارد آيا در هنگام ارزش گذارى فقط متراژ اعيانى در سند بايد قيمت گذارى شود يا حق اعيانى در عرصه هم قابل ارزش گذارى مى باشد؟ ثانياً: اساساً تصور حق اعيان در عرصه هاى اوقافى اعتبار شرعى دارد يا خير؟

پاسخ: در صورتى كه صاحب اعيانى كه مى فرماييد سند مالكيت دارد در اصل قبل از وقف زمين حق تأسيس اعيانى و ابقاى آن در آن زمين را داشته و بعد از آن صاحب زمين، زمين خود را وقف كرده است، اكنون در هنگام ارزش گزارى حق ابقاى اعيانى در عرصه بايد مورد نظر باشد. اما اگر چنين حقى نداشته است اساساً تأسيس اعيانى در آنجا مشروع نيست و بايد زمين را تخليه كند و او فقط مالك مصالح ساختمانى است. و از اين جواب، جواب سؤال دوم روشن گرديد.

سؤال:  : شخصى ملك مسكونى خود را به شرط عمرى به يكى از سازمانهاى عام المنفعه دوتى به صورت رايگان «مصالحه» مى نمايد تا پس از فوت در جهت ارائه خدمات عمومى سازمان مذكور مورد استفاده قرار گيرد در ثبت و انتقال سند قصد و شرط «مصالح» قيد نگرديده ولى در وصيت نامه عادى شرط و قصد «مصالح» به وصى خود بيان گرديده است.

1 - آيا «متصالح» برابر مفاد سند رسمى در «مورد مصالحه» اختيار كامل داشته و بر حسب نظر خود به هر نحو مقتضى عمل خواهد نمود يا اختيار و عمل «متصالح» مقيد به شرط و قصد «مصالح» مذكور در وصيّت نامه عادى مى باشد؟

2 - آيا وصيت نامه عادى به عنوان «وصى» جهت اجراى قصد «موصى» مشروط به تنفيذ توسط مراجع قضايى مى باشد يا متن وصيّت نامه عادى كفايت مى كند؟

3 - با فرض اينكه «متصالح» بعد از فوت «مصالح» برابر سند رسمى داراى اختيار بوده و بر حسب نظر خود در «مورد مصالحه» تصرف نمايد، آيا تكليف شرعى از «وصى» ساقط مى گردد؟

پاسخ: 1 - عمرى يكنوع وقف است كه محدود به مادام العمر واقف و يا موقوف عليه است و تعيين هر يك احتياج به قيد از طرف واقف و قبول از طرف ديگر دارد و پس از انقضاى مدت به واقف يا ورثه او برمى گردد.

پاسخ: 2 - قيد و شرط هر عقدى در صورتى اعتبار دارد كه در ضمن عقد ذكر شود و چون در فرض سؤال در ضمن عقد صلح قيدى ذكر شده است صلح بدون قيد و شرط نافذ است و شرطى كه در وصيّت نامه ذكر شده است صلح را مقيد نمى كند

پاسخ: 3 - وصيّت اگر با مدرك معتبر ثابت شود عادى هم باشد كاى است و احتياج به تنفيذ ندارد.

پاسخ: 4 - در فرض مسأله تكليف شرعى از وصى ساقط است.

پاسخ: 5 - در عقد مصالحه در فوق اگر قصد مصالح براى متصالح روشن بوده است بطورى كه عقد صلح بر اساس آن واقع شده باشد كه هر دو طرف آن شرط را در نظر داشته اند در اين صورت عقد صلح مشروط مى شود.

سؤال:  اگر يك اثر علمى و هنرى در مسابقات علمى و ادبى مشمول دريافت جايزه گردد و مولف آن فوت نمايد يا دسترسى به آن ممكن نباشد اولاً جايزه متعلق به چه كسى است؟ و ثانياً آيا ناشرى كه امتياز نشر كتاب به او داده شده است در اين جايزه سهيم است؟

پاسخ: در صورتى كه دسترسى به ورثه آن شخص نيز ممكن نيست حكم مجهول المالك بر آن مترتب مى شود حق داشتن ناشر تابع قرارداد با مؤلف است.

سؤال:  مردى عيالش را در حال مرض طلاق داده و آن مرد بعد از چند ماه مى ميرد؟ اگر آن مرد در مرضى كه در همان مرض عيالش را طلاق داده بميرد، از او ارث مى برد يا خير؟

پاسخ: بلى در اين صورت آن زن از مرد ارث مى برد ولى اگر شوهر از آن مرض خوب شود و به جهت ديگرى از دنيا برود، زن از او ارث نمى برد. و بايد زن در اين مدت شوهر ديگر نكرده باشد و به واسطه بى ميلى به شوهر هم به طلاق راضى نباشد حال چه به شوهر مالى داده باشد تا او را طلاق دهد يا خير.

 

سؤال:  شخصى به نام محمد فاقد اولاد مى باشد و فوت كرده اموال او به همسر تعلق گرفته پس از آن همسر او نيز فوت كرده است كه يك خواهر كه از پدر و مادر يكى هستند دارد و خواهر و برادرانى كه از پدر يكى و از مادر جدا هستند دارد، نحوه تعلق ارث به ايشان چگونه است؟

پاسخ: با بودن برادر و خواهر پدرى و مادرى به برادر و خواهر پدرى قط، ارث نمى رسد


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -