انهار
انهار
مطالب خواندنی

طلاق خلع

بزرگ نمایی کوچک نمایی

(مسأله 2528) طلاق زني را كه به شوهرش مايل نيست1 و مهر يا مال ديگر خود را به او مي بخشد كه طلاقش دهد «طلاق خلع» گويند2.

1- سيستاني: و از او كراهت دارد...

اراكي: طلاق زني كه از شوهرش بسيار بدش مي آيد به نحوي كه ترس از ارتكاب گناه و نافرماني خداوند دارد...

2- سيستاني: [و] در طلاق خلع معتبر است كه كراهت زن از شوهرش به حدّي باشد كه او را به مراعات ننمودن حقوق زناشويي تهديد نمايد.

مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 2522.

*****

وحید: مسأله ۲۵۹۲- طلاق زنى را كه از شوهر كراهت دارد و ترس آن باشد كه حقوق واجبه شوهر را مراعات نكند و در حرام بیفتد و مهر یا مال دیگر خود را به او مى بخشد كه طلاقش دهد ، طلاق خلع گویند.

مكارم: مسأله 2162 - زني كه مايل نيست با شوهرش زندگي كند و بيم آن می رود كه ادامه همسري آنها باعث گناه شود مي تواند مهر خود، يا مال ديگري را به او ببخشد كه طلاقش دهد، اين را «طلاق خلع» گويند.

فاضل: مسأله ۲۶۵۳- طلاق خلع آن است كه زن به هر علّتي نخواهد با شوهرش به  زندگي ادامه دهد و شوهر هم مايل به طلاق دادن او نباشد، ولي زن براي راضي كردن او به طلاق مقداري مال به او بدهد تا راضي شود او راطلاق دهد. آنچه زن به شوهر مي دهد تا او را راضي به طلاق كند، بذل مي گويند و بذل در اين نوع طلاق مي تواند به مقدار مهريه زن يا كمتر يا بيشتر از آن باشد، ولي بايد با توافق دو طرف باشد.

(مسأله 2529) اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد مي گويد1: «زَوْجَتي فاطمةُ خالَعْتُها عَلي ما بَذَلَتْ هِيَ طالِق2» يعني زنم فاطمه را طلاق خلع دادم، او رها است.

این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.

1- وحید: پس از بذل مى گوید: «زَوْجَتِی فاطِمَةُ ، خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ» یعنى (زنم فاطمه را در مقابل چیزى كه بذل نموده ، طلاق خلع دادم).و بنابر احتیاط مستحبّ بعد از جمله مشتمل بر خلع «هِی طالِقٌ» هم بگوید و در صورتى كه زن معین باشد ، بردن نامش لازم نیست

نوري: پس از آن كه مهر خود را به شوهر بخشيد بدون فاصله شوهر مي گويد:...

2- اراكي: بگويد: «زوجتي فاطمة خلعتها علي ما بذلت» و بنابراحتياط مي تواند «هي طالق» را هم اضافه كند. [پايان مسأله]

گلپايگاني، صافي: پس از بذل مي گويد: «زَوْجَتي فاطمةُ خالَعْتُها عَلي ما بَذَلَتْ هِيَ طالقٌ»، يعني زنم فاطمه را در مقابل چيزي كه بذل نموده طلاق خلع دادم او رها است.

خوئي، تبريزي، سيستاني: پس از بذل مي گويد: «زَوْجَتي فاطمةُ خالَعْتُها (سيستاني: خَلَعْتُها) علي ما بذلت» و بنابراحتياط مستحبّ نيز بگويد: هي طالق (سيستاني: فَهِيَ طالق) يعني زنم فاطمه را درمقابل چيزي كه بذل نموده طلاق خلع دادم، او رها است. و در صورتي كه زن معين باشد، بردن نامش در اينجا و در طلاق مبارات نيز لازم نيست.

*****

فاضل: مسأله ۲۶۵۴- در طلاق خلع، زن و مرد اگر بخواهند خودشان صيغه طلاق را بخوانند، اوّل بايد زن بگويد: «بَذَلتُ لَكَ كَذا عُلي أن تَطلقَني» يعني اين مقدار را به تو مي دهم تا مرا طلاق دهی. و بعد، مرد بگويد: «أنتِ مُخْتَلِعَة عَلَي كَذا فَأنْتِ طالِقٌ» يعني تو را در مقابل چيزي كه داده اي طلاق دادم. در اين طلاق، تمام شرايطي كه در طلاق رجعي گفته شد، لازم است رعايت شود.

مكارم: مسأله 2163 - احتياط واجب آن است كه صيغه طلاق خلع به صورت زير باشد:

اگر خود شوهر مي خواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن مثلاً «فاطمه» است مي گويد: «زَوجَتي فاطمةُ خَلَعْتُها علي ما بَذَلَتْ هِيَ طالقٌ»، يعني (همسرم فاطمه را در برابر چيزي كه بخشيده است طلاق دادم، او رها است). و اگر وكيل او بخواهد صيغه را بخواند احتياط واجب آن است كه يك نفر از طرف زن وكيل شود و ديگري از طرف مرد، چنانچه مثلاً اسم شوهر «محمّد» و اسم زن «فاطمه» است، وكيل زن مي گويد: «عَنْ مُوَكّلتي فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهرَها لِمُوكِّلِكَ مُحمّد لِيَخْلَعَها عَلَيه»، پس از آن وكيل مرد بدون فاصله مي گويد: «زَوجةُ مُوَكِّلي خَلَعْتُها عَلَي ما بَذَلَتْ هِيَ طالقٌ» (و اگر زن چيز ديگري غير از مهر را به شوهر ببخشد بايد نام همان را در موقع خواندن صيغه ببرد).

زنجاني: مسأله ۲۵۳۸- اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند، بايد زن را به گونه اي مشخّص كند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، مي گويد: «زَوْجَتي فاطِمَة خَلَعْتُها عَلي ما بَذَلَتْ » و احتیاط مستحب آن است که پس از این عبارت صیغه طلاق را نیز ضمیمه کند مثلا بگوید: «هِيَ طالقٌ»  یا «فهی طالق» يعني زنم فاطمه را در مقابل چيزي كه بذل نموده طلاق خلع دادم، او رهاست.

(مسأله 2530) اگر زني را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان كس را وكيل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد، وكيل صيغه طلاق را اين طور مي خواند: «عَنْ مُوَكِّلَتي فاطمةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَكِّلي مُحمّدٍ لِيَخْلَعَها عَلَيهِ» پس از آن بدون فاصله مي گويد: «زَوْجَةُ مُوَكِّلي خالَعْتُها1 عَلي ما بَذَلَتْ هِيَ طالقٌ2» و اگر زني كسي را وكيل كند كه غير از مهر، چيز ديگري را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد، وكيل بايد به جاي كلمه «مهرها» آن چيز را بگويد: مثلاً اگر صد تومان داده بايد بگويد: «بَذَلْتُ مِأةَ تُومان».3

این مساله در رساله آیت الله مظاهری نیست.

1- اراكي: خَلَعْتُها...

2- سيستاني،: پس از آن مي گويد: «زَوجَةُ مَوكِّلي خَلَعُتها عَلي ما بَذَلتْ فَهِيَ طالقٌ» ...

زنجانی:پس از آن بدون فاصله بگوید«زَوجَةُ مَوكِّلي خَلَعُتها عَلي ما بَذَلتْ » و احتیاط  مستحب آن است که پس از ان صیغه طلاق را نیزبیفزاید مثلا بگوید: «هی طالق» یا «فهی طالق»...

وحید:بدون آنکه-بنا براحتیاط-موالات عرفا به هم بخورد می گوید: «زَوجَةُ مَوكِّلي خَلَعُتها عَلي ما بَذَلتْ »...

3- نوري: و در صورتي كه زن معين باشد بردن نامش در اينجا و در طلاق مبارات لازم نيست و همين قدر كه او را درنظر بگيرد، كافي است.

زنجاني: مثلاً اگر يك زمين داده، بايد بگويد: بَذَلْتُ الأرْضَ.

سبحانی: سپس از طرف شوهر قبول كند و بگويد قبلت ذلك بعداً بگويد زوجة موكّلى خلعتها على ما بذلت هي طالق.

مكارم: رجوع كنيد به ذيل مسأله 2529.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -