انهار
انهار
مطالب خواندنی

5شؤال ؛ ورود مسلم بن عقيل عليه السلام به كوفه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
.
 
5شؤال ؛ ورود مسلم بن عقيل عليه السلام  به كوفه
 
پس از دعوت كوفيان از امام حسين عليه السلام  و ارسال نامههاى بى شمار براى وى و درخواست از آن حضرت جهت رفتن به كوفه و بر عهده گرفتن رهبرىقيام بر ضد يزيد بن معاويه، آن حضرت، پسرعمويش مسلم بن عقيل عليه السلام  را با نامه اى بهسوى كوفيان اعزام كرد.
مسلم بن عقيل عليه السلام  در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال 60 قمرى از مكه معظمه خارجگرديد و از آن جا به مدينه منوره رفت و پس از تجديد ديدار با خانواده خويش و زيارتقبر شريف پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم  و وداع با آن مضجع مطهر، به سوى كوفه حركت كرد و در روز پنجمشوال همان سال وارد شهر عظيم كوفه گرديد(1) و در خانه مختار بن ابى عبيده ثقفى، كهاز شيعيان مبارز و از مخالفان سرسخت بنى اميه بود، سكونت گزيد. شيعيان مخلص وانقلابيون كوفه، كه از حضور مسلم بن عقيل عليه السلام ، به عنوان نماينده و سفير امام حسين عليه السلام  در اين شهر آگاه شدند، دسته دسته به سوى وى شتافته و به وى خير مقدم گفتند.
هنگامى كه گروهى از آنان در حضور مسلم عليه السلام  اجتماع مى كردند، وى نامه امامحسين عليه السلام  را براى آنان مى خواند و مردم به خوبى گوش فرا داده و از شوق ديدار قريبالوقوع آن حضرت، گريه مى كردند.
پس از آمادگى نسبى مردم، مسلم بن عقيل عليه السلام  از آنان براى امام حسين عليه السلام  بيعتگرفت و تعداد هيجده هزار تن از انقلابيون كوفه، در نخستين روزهاى ورود مسلم، با وىبيعت كردند. مسلم بن عقيل عليه السلام ، نامه اى به محضر امام حسين عليه السلام  نوشت و آن حضرت را ازوضعيت كوفه و بيعت مردم با وى، با خبر گردانيد و از امام حسين عليه السلام  درخواست نمود، كهبه سوى كوفه حركت كند، تا شخصاً رهبرى مردم را بر عهده گيرد.
از آن سو، هواداران بنى اميه و طرفداران يزيد بن معاويه، همانند عبدالله بن مسلم حضرمى، عمارﺓ بن عقبه و عمر بن سعد، كه از صاحب نفوذان كوفه بودند، براى يزيدبن معاويه، نامه هايى به شام ارسال كرده و او را از وضعيت كوفه و بيعت شيعيان بامسلم بن عقيل عليه السلام  آگاه نمودند و از وى درخواست كردند كه به جاى نعمان بن بشير، عاملوى در كوفه، كه با قيام مسلم بن عقيل عليه السلام  برخورد جدى نمى كند، شخص ديگرى بفرستد كهداراى عزمى قوى و اراده اى راسخ باشد و در برخورد با مخالفان حكومت، شدت و خشونت بهخرج دهد.
يزيد بن معاويه، پس از مطالعه نامه هواداران خود در كوفه و مشورت با سرجونمسيحى، تصميم گرفت عبيدالله بن زياد، عامل خويش در بصره را با حفظ سمت، به حكومتكوفه نيز منصوب كند، تا با قساوت و شدتى كه در وى وجود دارد، قيام مسلم بن عقيل عليه السلام  و شيعيان و محبان اهل البيت عليه السلام  را در كوفه سركوب كند.(2)
_________________________________
1- وقايع الأيام (شيخ عباس قمى)، ص 69
2- ارشاد (شيخ مفيد)، ص 381

تاریخ تهیه مطلب: 1389/6/23

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -