انهار
انهار
مطالب خواندنی

4 رمضان: مرگ زياد بن ابيه لعنة الله

بزرگ نمایی کوچک نمایی

.

4 رمضان: مرگ زياد بن ابيه لعنة الله
زياد بن ابيه در سال 53 هجري در كوفه به هلاكت رسيد. او مشهور به زياد بن ابيه ، زياد بن امه، زياد بن عبيدو زياد بن سميه است، و چون پدر زياد از كثرت معلوم نبود به او زياد بن ابيه مي گقتند.
[مادرش] سميه كنيز حارث بن كلده طبيب بود حارث او را به چراندن گوسفندان وادار كرده بود ولي طبع زشت و شهواني سميه آنقدر در صحرا ننگ به بار آورد كه حارث او را از خود راند. از آن پس سميه اسماً خود را به عبيد چوبان ثقفي چسباند و رسماً جز فواحش طائف درآمد و حيثيت خاندان عبيد را هم لكه دار كرد.
زياد هنگام كه به معاويه پيوست به او زياد بن ابي سفيان گفتند و برادر معاويه شد و زناي مادر خود را قبول كرد.
برادري او با معاويه يكي از راه هايي بود كه معاويه براي جلب زياد به طرف خود به كار گرفت او مجلسي ترتيب داد و از عده اي به عنوان شاهد در آنجا استفاده كرد كه از جمله ابو مريم مشروب فروش طائف بود. او برخاست و به زياد گفت: شبي ابوسفيان به طائف آمد و از من فاحشه اي خواست. در آن شب كسي جز سميه نبود. صبر كرديم تا رفت و آمدها كم شد سميه را براي او فرستادم. زياد زناي مادر خود را قبول كرد و برادر معويه شد و معاويه هم براي باوراندن اين نسب به او، خواهرش را به خانه او فرستاد و دستور داد چادر از سر برارد چرا كه محرم اوست!!!
زياد بعد از برادري با معاويه برائت از حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام و قتل شيعيان حضرت و غارت اموال آنان را شروع كرد. دست بريدن ، شكم پاره كردن؛ به دار آويختن، زنده به گور كردن، ميل سرخ شده به چشمان شيعيان كشيدن، فرزندان را سر بريدن، خانه خراب كردن و آتش زدن از جمله كارهاي او بود. او عبدالرحمان بن حسان را به جرم محبت علي بن ابي طالب زندن به گور كرد.
در بصره و كوفه سيزده هزار نفر را به جرم شيعه بودن يا احتمال شيعه بودن كشت، و بعد به معاويه نوشت: من تا اين حد خواسته تو را انجام دادم و اين كارها با دست چپم بود. اگر حكومت حجاز به من واگذار شود با دست راستم كه بيكار است همين عمل را انجام مي دهم و تصميم دارم از مردم عراق در مسجد بخواهم كه برائت از علي و مدح خاندان اميه را علني نمايند و هر كس قبول نكند او را بكشم و خانه اور ار خراب كنم.
چون اين خبر منتشر شد امام حسن عليه السلام و شيعيان نفرين كردند و بعضي اميرالمومنين عليه السلام را در خواب ديدند كه او را نفرين كرد و آن ملعون قبل از عملي كردن تصميمش به مرض طاعــون مبتلا شد و به دركات جحيم واصل گرديد.
«لعنة الله علي القوم الظالمين»
منبع: تقويم شيعه، ص269

تاریخ تهیه مطلب: 1389/5/24

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -