انهار
انهار
مطالب خواندنی

13 محرم: ورود اسراي كربلا به مجلس ابن زياددر كوفه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
.   13 محرم: ورود اسراي كربلا به مجلس ابن زياد؛ انتشارخبرشهادت امام حسين عليه السلام در مدينه و شام؛ شهادت عبدالله بن عفيف

1) اسراي اهل بيت عليهم السلام در مجلس ابن زياد

پس از آنكه اسرا و سرهاي مقدس شهدا را در كوفه گردانيدند، ابن زياد در كاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسين عليه السلام را در برابرش گذاشتند، آنگاه زنان و كودكان آن حضرت را به همراه امام سجاد عليه السلام در حالي كه به طناب بسته بودند وارد مجلس نموده، در برابر تخت آن ملعون ايستاده نگاه داشتند. در اين حال درباريان آن ملعون به تماشا ايستاده بودند.

پس از ورود اسرا نزد عبیدالله، وی با اشاره به حضرت زینب گفت: «این زن کیست؟» گفتند: «زینب دختر علی بن ابی طالب (عليه السلام) است». لذا خطاب به او گفت: «رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟» حضرت زینب پاسخ داد: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم. خداوند شهادت را برایشان نوشته بود و آنان به سوی آرامگاه ابدی خود شتافتند و به زودی خدا میان ما و تو و آنان را جمع خواهد کرد». ابن زیاد گفت: «شکر خدای را که شما را کشت و دروغ شما را ثابت کرد».

زینب گفت: «شکر خدای را که ما را به وسیلۀ محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) گرامی داشت و ما را پاک و پاکیزه قرار داد».

سپس عبیدالله بن زیاد رو کرد به امام سجاد (عليه السلام) و گفت «اسم تو چیست؟» پاسخ داد: «علی بن الحسین (عليه السلام)». گفت: «مگر خدا علی را نکشت؟» آن حضرت پاسخ داد: «من برادر بزرگتری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند».

عبیدالله گفت: «بلکه خدا او را کشت». پاسخ داد: «خداوند جان ها را هنگام مرگ، می گیرد».

عبیدالله از پاسخ آن حضرت عصبانی شد و دستور داد او را بکشند، اما حضرت زینب شجاعانه بر عبیدالله فریاد زد: «خون هایی که از ما ریختی کافی نیست، اگر می خواهی او را به قتل برسانی، مرا نیز همراه او بکش. پس دستور رهایی او را داد. سپس عبیدالله با چوب دستی خود بر لبان مبارک امام حسین (عليه السلام) زد. زَید بن أَرقم و أنس بن مالک دو صحابی رسول الله (صلي الله عليه و آله ) به وی اعتراض کردند و هر کدام به وی گفتند: «من خودم شاهد بودم که رسول الله (صلي الله عليه و آله) بر موضع چوب دستی تو بوسه می زد .

پس از چند روز عبیدالله دستور داد اسرا را به همراه علی بن الحسین (عليه السلام) که به زنجیر کشیده شده بود، روانه شام کنند.

 2) اسراي اهل بيت عليهم السلام در زندان كوفه

عبیدالله بن زیاد پس از پایان دیدارش از اسرای کربلا، دستور داد امام سجاد علیه السلام و اهل بیت او را در خانه‌ای جنب مسجد اعظم کوفه حبس کنند. خبررسانان به دستور عبید الله خبر قتل امام حسین علیه السلام را در مدينه و شام  منتشر کردند.

خود عبید الله هم نامه‌ای به یزید نوشت و اخبار تازه را به او داد و پرسید اکنون چه کند؟ یزید نیز دستور داد عبید الله اسرا را با سرهای شهدا به شام بفرستد.

‹‹اما در تاریخ درباره‌ی اینکه این مدت چقدر طول کشیده و بر حضرت سجاد علیه السلام و بقیه‌ی اسرا و خاندان اهل بیت چه گذشته، چیزی ثبت نشده است. تنها واقعه‌ای که شاید در اوایل ورود به این زندان به صورت اعجاز رخ داده است، همان بازگشت حضرت سجاد علیه السلام به صحرای کربلا برای خواندن نماز و دفن اجساد پدر و سایر شهدا است. ››

اللهوف ، سید ابن طاوس ، ص 68

3) شهادت عبدالله بن عفيف

عبدالله بن عفيف ازدي بزرگواري از اصحاب اميرالمومنين عليه السلام بود و در جنگ هاي جمل و صفين دو چشم خويش را از دست داده بود، لذامشغول عبادت بود.

او هنگامي كه شنيد پسر زياد ملعون به اميرالمؤمنين عليه السلام و امام حسين عليه السلام نسبت كذب مي دهد، از ميان جمعيت برخاست و گفت: ساكت باش اي پسر مرجانه، دروغگو تويي و پدر تو كه به تو اين مقام را داد. اي دشمن خدا! فرزندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را مي كشي و در منابر مؤمنين اين چنين سخن مي گويي؟

مأموران خواستند متعرض او شوند كه با كمك قبيله اش به خانه رفت، ولي بعد آمدند و خانه او را محاصره كردند. پس از رشادت هاي او و دخترش، دستگير شد و همانطور كه از خدا خواسته بود به دست بدترين خلق يعني ابن زياد به شهادت رسيد.

تقويم شيعه،ص37


تاریخ تهیه مطلب: 1388/10/12

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -