انهار
انهار
مطالب خواندنی

وفات آیةالله «اسماعیل صالحی مازندرانی» (1422 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
ولادت
حضرت آیة الله حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی در سال 1312 ش. در یكی از روستاهای قائم شهر در خانواده ای روحانی متولد شد.(1)
وی فرزند ملّا رحمت الله، فرزند ملّا صدوق، فرزند ملّا صالح، فرزند ملّا محمد، فرزند عالم متّقی ملّا صالح است واجداد بزرگوارش، همه از علمای وارسته و فرهیختگان پرهیزكار بودند.(2)
پدر بزرگوارشان، مرحوم ملّا رحمت الله، یكی از روحانیون شریف و مورد احترام اهالی بود كه برای امرار معاش به كشاورزی هم مشغول بود. او در سال 1358 ش. در سن 72 سالگی دار فانی را وداع گفت و در زادگاهش «لَفُور» مدفون گردید.(3)
مادر مكرّمه وی، عمّه خانم كجوری، زنی باتقوا و وارسته بود كه در تاریخ 6 / 2 / 1377 ش. به رحمت ایزدی پیوست و در زادگاهش به خك سپرده شد.(4)
نوجوانی
در سن پنج سالگی، با هدایت پدرش با كتاب عزیر خدا «قرآن مجید» آشنا شد و قسمتی از قرآن را نزد وی آموخت و قسمت عمده آن را بدون معلّم فرا گرفت و حتی بخش هایی از كلام الهی را حفظ نمود.
ایشان در این باره می گوید:
«به خاطر دارم كه در همان دوران كودكی، آیاتی از قرآن كریم را برای بعضی از روستاییان از حفظ می خواندم و مورد تشویق آن ها قرار می گرفتم.»(5)
تحصیل
پس از آموختن قرآن مجید و بعضی از كتب مذهبی و تاریخی و مقداری از جامع المقدّمات از محضر پدر بزرگوارشان، برای ادامه تحصیل علوم اسلامی با اشتیاقی وصف ناپذیر، عازم «بابل»، یكی از شهرهای مازندران، شد و صرف و نحو و منطق را از اساتید بزرگوار مدرسه «صدر» آموخت.
خود در این باره چنین فرموده است:
«هنگامی كه به سنّ ده سالگی رسیدم، در خود احساس عجیبی یافتم كه هر طور شده به مناطق بزرگ تری رفته و به فراگیری علوم اسلامی بپردازم. و خود را در راهِ رسیدن به علم مشتعل یافتم و به همین مقصود به اصرار، از پدرم خواستم كه مرا به بابل، شهری كه در آن زمان در حدّ خودش دارای حوزه علمیه نسبتاً بزرگی بود، ببرد. پدرم وقتی دید كه تمام وجودم از عشق به تحصیل شعله ور شده است و حتی یك لحظه تاب توقف ندارم، مرا به بابل برده و نزد مرحوم آیة الله شیخ امان الله كریمی(قدس سره)، كه عالمی زاهد و وارسته بودند، سپرد. مرحوم آیة الله كریمی(قدس سره) چون عالمی عامل بودند، در تربیت من نقش مهمّی ایفا كردند و بسیاری از احكام اسلامی و دینی كه مورد نیازم بود، به من یاد دادند.»(6)
آن گاه به تهران عزیمت كرد و حدود دو سال در تهران مشغول تحصیل بود. سپس عازم قم شد و حدود هفت ماه در مدرسه فیضیّه اقامت داشت. عشق به تحصیل چنان او را فراگرفته بود كه فقر و سختی های طاقت فرسای آن روزها را به راحتی تحمّل می كرد.
در این باره می گوید:
«ایّامی بر ما گذشت كه امكان به دست آوردن نان، حتّی به اندازه رفع گرسنگی هم، فراهم نبود؛ امّا تحمّل آن برای كسانی كه شیدای تحصیل علوم و معارف دینی بودند، چندان مشكل نبود.»(7)
تلاش و جدّیت در تحصیل و مطالعه مداوم، غالب اوقاتش را پر كرده بود؛ به گونه ای كه زمان تحصیل و تدریس در شبانه روز به بیست ساعت می رسید.
استعداد سرشار و روح كنجكاوش به حدّی بود كه از محضر استادی به محضر استادی دیگر حاضر می شد تا مراحل كمال و معرفت را با اخلاص طی كند.
دقّت نظر وی به گونه ای بود كه یكی از مدرّسان بزرگ حوزه، فرموده است: «من در عمرم طلبه ای دقیق النّظر مانند ایشان ندیدم.» این زمانی بود كه به تحصیل درس منطق مشغول بود و با سؤال های پی در پی استاد را به اعجاب وامی داشت.(8)
پوشیدن لباس روحانیّت
آیة الله صالحی مازندرانی(قدس سره)، به مناسبت های مختلف بارها اظهار می داشت كه اگر علما و روحانیّون عذری ندارند، خود را با پوشیدن لباس مقدّس روحانیّت مزیّن كنند؛ زیرا این لباس و عمامه، خود به خود اثر دارد و دیگران را به مسیر حق هدایت می كند. از این رو، خود وی در سال 1332 ش. در حالی كه كمتر از بیست سال داشت، لباس مقدّس روحانیت را پوشید و به كسوت عالمان دین در آمد.(9)
عزیمت به مشهد مقدّس
اوایل سال تحصیلی 1333 ش. عازم مشهد مقدّس شد و سطح عالی و مقداری از دروس خارج فقه و اصول را از محضر اساتید و بزرگان حوزه علمیه مشهد فرا گرفت؛ از جمله اساتید وی، استاد عالی قدر و صاحب فضائل، حضرت آیة الله حاج شیخ هاشم قزوینی(قدس سره) بود. مرحوم آیة الله قزوینی علاوه بر این كه در فقه و اصول، استادی ماهر و خبیر بود، در تربیت و تزكیه شاگردان نیز نقش به سزایی داشت.(10)
هجرت به قم
پس از حدود شش سال تحصیل و اقامت در جوار بارگاه حضرت علی بن موسی الرّضا(علیه آلاف التحیّة والثناء) در سال 1339 ش. برای ادامه تحصیل عازم قم شد و در حوزه مقدس آن جا در جوار مرقد مطهّر حضرت فاطمه معصومه(س) تحصیل و تدریس را پی گرفت.(11)
تشكیل خانواده
در سال 1338 ش. در حالی كه كمتر از 26 بهار از عمر شریفش می گذشت، با خانواده ای نجیب، متدین و اهل علم از اقوام نزدیك خود وصلت كرد.
همسرش زنی مؤمن، فدكار، متدین، صبور و عاشق اهل بیت(ع) است؛ به گونه ای كه وی بارها می فرمود: «من به عشقی كه او به اهل بیت عصمت و طهارت دارد، رشك می برم.»(12)
آنچه شایان ذكر است، همراهی دلسوزانه همسرش در مراحل مختلف زندگی با او است؛ چه در دوره ستم شاهی كه ایشان گاهی در زندان و گاهی در تعقیب بود؛ چون علاوه بر وظیفه مهم خانه داری و دفاع از هجوم دژخیمان ساوك، نگهداری و تربیت فرزندان را در آن برهه حساس بر عهده داشت و در برابر مشكلات ایستادگی می كرد؛ و چه در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی كه همواره یار و مددكار همسر خود بود.(13)
حضرت آیة الله صالحی مازندرانی پس از ازدواج، با این كه مدّت زیادی در منزل استیجاری زندگی می كرد و برای امرار معاش در مضیقه بود، با جدّیت بیشتری به ادامه تحصیل پرداخت و هیچ مشكلی او را از هدف باز نداشت.
اساتید
ایشان علاوه بر اساتیدی كه در بابل و تهران و مشهد مقدس داشت، در حوزه علمیه قم نیز از محضر حضرات آیات و اساتید گرانقدر بهره مند شد كه بعضی از آن بزرگان عبارتند از:
1- حضرت آیة الله العظمی بروجردی(قدس سره)؛
2- مجاهد بزرگ، حضرت آیة الله العظمی امام خمینی(قدس سره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران؛
3- حضرت آیة الله حاج میرزا هاشم آملی(قدس سره)؛
4- حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی(قدس سره)؛
5- علّامه بزرگوار حضرت آیة الله حاج سید محمد حسین طباطبائی(قدس سره)؛
6- حضرت آیة الله محقّق داماد(قدس سره).
تدریس
ایشان حدود 40 سال در حوزه علمیه قم به تدریس فقه و اصول و دیگر علوم اسلامی مشغول بود.
بعضی از كتاب ها یا علومی كه تدریس نمود، عبارتند از:
1- كفایة الاصول، از آخوند خراسانی(قدس سره)؛
2- شرح تجرید الاعتقاد(كشف المراد علّامه حلی(قدس سره))؛
3- دو دوره كتاب حكمت شرح منظومه ملا هادی سبزواری(قدس سره)؛
4- نهایة الحكمة، از علامه طباطبائی(قدس سره)؛
5- برخی از مجلّدات اسفار ملّا صدرا(قدس سره)؛
6- یك دوره خارج قضا، خمس، وكالت و كفایت، از كتاب «تحریرالوسیله» تألیف امام خمینی(قدس سره)؛
7- و از سال 1358 ش. تا آخر عمر شریفشان به تدریس «خارج فقه و اصول» اشتغال داشت و بعضی از روزها را به تدریس «تفسیر قرآن» و «اخلاق» اختصاص داده بود.(14)
آموزه های چهارشنبه
استاد آیة الله صالحی مازندرانی طبق معمول حوزه علمیه قم، هر چهارشنبه، در پایان درس خارج فقه و اصول با بیان آیه ای از قرآن مجید یا روایتی از امامان معصوم(ع)، نكات بسیار آموزنده اخلاقی را متذكر می شد و راه تهذیب و تزكیه نفس را در كنار تحصیل دانش، به شاگردان می آموخت.
بعضی از این نكات اخلاقی چنین است:
بسیج؛ لشكر مخلص خدا
روز چهارشنبه 5 / 9 / 1370 به مناسبت سالگرد صدور پیام تاریخی امام خمینی برای تشكیل بسیج، این حدیث را بیان فرمود:
«عن ابی الحسن الاوّل(ع) قالَ: رَجُلٌ مِنْ اُهْلِ قُمْ یَدْعُوا النَّاسَ ِالَی الْحَقّ، یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كزُبُرِ الْحَدیدِ. لاتَزِلّهُمْ الرِّیاحُ الْعَواصِفُ وَ لایملّون مِنَ الْحَرْبِ، وَ لایَجْبُنُونَ، وَ عَلَی اللهِ یَتَوَكلون، وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ.»(15)
امام كاظم(ع) فرمود: «مردی از اهل قم(قیام خواهد كرد و) مردم را به سوی حق دعوت می كند. گروهی(محكم و استوار) چون پاره های آهن دور او جمع می شوند، بادهای تند(حوادث) آن ها را متزلزل نمی كند و از جنگ هراسی ندارند و خسته نمی شوند و بر خداوند توكل می كنند و عاقبت (پیروزی) از آنِ پرهیزكاران است.»
آن گاه آیة الله صالحی، این حدیث را بر امام خمینی(قدس سره) و بسیجیان و یاران امام منطبق كرده، كلماتی از امام خمینی را درباره بسیجیان این گونه نقل می نمود:
«امام خمینی فرمودند: «بسیج» شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است كه شكوفه های آن، بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهیدان گمنامی است كه پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند... بسیج، لشكر مخلص خدا است كه دفتر تشكیل آن را همه مجاهدان از اوّلین تا آخرین امضاء نموده اند...»(16)
قیام برای خدا
چهارشنبه 18 / 8 / 1373 در آخر درس اصول چنین فرمودند:
«خیلی از مطالب كه در منابر و مجالس مطرح می كنیم، جنبه خطابی دارد؛ عصاره و چكیده همه مسائل، یك كلمه است كه خداوند متعال در قرآن شریف به آن اشاره فرموده است: قل انّما اعظكم بواحدة أن تقوموا لله....(17) اگر حركات و قیام های ما برای خدا باشد و بوی حق به مشام مردم برساند، همین كافی است. خداوند خود مدافع مردم و ملّتی است كه قیامشان برای خدا باشد.»
جوانی
روز چهارشنبه 22 / 9 / 74 این حدیث را بیان فرمودند:
«قالَ رَسُولُ اللهِ(ص): یا عَلِیّ! بادِرْ بِاَرْبَعَ قَبْلَ اَرْبَع: شَبابَك قَبْلَ هِرَمِك، وَ صِحَّتِك قَبْلَ سُقْمِك، وَ غِنك قَبْلَ فَقْرِك، وَ حَیاتِك قَبْلَ مَوْتِك.»(18)
پیامبر گرامی اسلام(ص) در وصیتی به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: یا علی! چهار چیز را قبل از چهار چیز دریاب: جوانی را قبل از پیری، سلامتی را قبل از بیماری، بی نیازی را قبل از تنگدستی و زندگی را قبل از مردنت.»
و در توضیح این روایت بسیار روی ارزش جوانی تكید نمود و سپس فرمود: «در مشهد مقدس در مدرسه باقریّه، كه الآن جزو اطراف حرم و فضای سبز شده - همان جا كه باغ نادری است و خیابان شهدا نام گرفته است - در طبقه بالای آن مَدْرسی بود. نزد شیخ كاظم دامغانی، كه پیرمردی پرحافظه بود، درس می خواندم. وی در یكی از توصیه هایش با یك سوزی می فرمود: جوانی را قدر بدانید كه اگر از دست رفت، هرگز برنمی گردد. تا می توانی از نیروی جوانی در راه كسب علم و تقوا بهره ببرید و ملكات عالی اسلامی را در وجود خود ذخیره نمایید.»
ارتباط معنوی با امام زمان(علیه السلام)
چهارشنبه 3 / 2 / 1374 مطابق با 24 ذیحجه 1415 به مناسبتی از حضرت ولی عصر(ع) یاد كردند و فرمودند: «باید سعی كنیم با آن حضرت ارتباط معنوی داشته باشیم. طوری نباشد كه حتی در مجالس هیچ سخنی از آن حضرت هم نباشد؛ بلكه علاوه بر این كه هر روز و در هر مجلس باید به یاد امام زمان(عج) باشیم، باید سیره و روش آن حضرت را در زندگی مان پیاده كنیم و تا حدّ توان در عمل، با آن حضرت همگام شویم.»
سپس با بیان حدیثی از امام صادق(ع) درباره سیره عملی حضرت بقیة الله الاعظم(عج)، توضیح داد كه:
«شیخ مفید از علی بن عقبه از پدرش چنین نقل كردند: «قال: اِذا قامَ القائم - (عجل الله تعالی فرجه) - حَكمَ بِالْعَدْلِ وَارْتَفَعَ فی اَیَّامِهِ الْجَوْرُ وَ آمَنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَ اَخْرَجَتِ الْأرْضُ بَرَكاتِها، وَ رُدَّ كلّ حَقٍّ اِلی اَهْلِهِ...؛(19) زمانی كه حضرت ولیّ عصر(عجّ) قیام كند، به عدل حكم می كند. در آن روز بساط ستم ها برچیده می شود، راه ها أمن می شود، زمین بركاتش را آشكار می سازد و هر حقّی به اهل آن برگردانده می شود.»
آن گاه در توضیح این حدیث فرمودند: «آن گونه كه در بعضی روایات آمده، وقتی حضرت ظهور كند، دین جدیدی می آورد. مقصود این نیست كه دینی غیر از دین پیامبر خاتم(ص) می آورد؛ بلكه چیزهایی كه از دین به فراموشی سپرده شده، احیا می كند. به عدل حكم می كند، مدینه فاضله تشكیل می دهد. در آن جامعه دیگر شخص مطرح نیست؛ شخصیّت مطرح است؛ شخصیتی كه خواهان عدالت باشد. در آن موقع ستم ها از بین می رود، ستمگران نابود می شوند، راه ها امن و امان می گردد. انبیاء، پیامبر خاتم(ص)، قیام عاشورا، همه برای اقامه عدل و از بین بردن ستم بود. باید سعی كنیم در انقلاب ما نیز این مسائل پیاده بشود.»
انتظار
چهارشنبه، 13 / 10 / 74، نیز چند جمله ای در معنی «انتظار» بیان نمودند:
«انتظار از ریشه «نَظَر» است كه معنی دیدن با دقّت و مراقب بودن می دهد. همان گونه كه گاهی وقتی كسی برای خود وصیّ معیّن می كند، «ناظر» نیز برای وی قرار می دهد. ناظر كسی است كه با دقّت و توجّه و محاسبه، نظاره گر است تا این وصیّ در وظیفه اش كوتاهی نكند. انتظار نیز یك نوع عمق نگری است. این كه انسان گوشه ای بنشیند و الغوث الغوث بخواند و منتظر فرج باشد، كافی نیست؛ بلكه باید لحظه به لحظه چشم دوخته باشد و تجسّس كند و آمادگی حاصل كند تا حضرت ولی عصر(عجّل الله فرجه) بیایند. باید به گونه ای باشد كه اگر الآن آن حضرت ظاهر شود و اعلان كند باید همراه من به جنگ با جبّاران بیایید، آماده باشد.»
اهمیّت تبلیغ
چهارشنبه 23 / 2 / 1375 مطابق با 23 ذیحجه 1416، در آستانه ماه محرّم فرمودند: «امر تبلیغ مهم است. اگر روحانیت این امر مهم را توجه نكند، خطرات جبران ناپذیری دارد. در همین انتخابات معلوم شد كه هر جا روحانی متعهّد حضور داشته، انتخابات خوبی انجام شده و افراد بهتری به مجلس راه یافتند. در طول تاریخ همین روحانیّت باعث نجات مردم شدند. امثال سید جمال الدّین اسدآبادی، میرزای شیرازی و... و در صدر همه، امام خمینی(قدس سره) بودند كه مردم را از ستم های جبّاران رهایی بخشیدند.»
شاگردان
وی در مدت تدریس، شاگردان زیادی پرورش داد كه بیشتر آن ها در قید حیات هستند و در مسئولیت های مهمّ دینی و كشوری مشغول به خدمتند.
بعضی از شاگردان وی عبارتند از:
1- حجة الاسلام و المسلمین محمّدی گلپایگانی، مسئول دفتر مقام معظّم رهبری؛
2- حجة الاسلام و المسلمین محسن قرائتی؛
3- حجة الاسلام و المسلمین مروی؛
4- حجة الاسلام و المسلمین ناطق نوری.
5- حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی، مؤلّف محترم كتاب «نهضت امام خمینی(قدس سره).»(20)
تألیفات
آیة الله صالحی مازندرانی، با تلاش مجدّانه در تحصیل و تدریس، به تألیف هم مشغول بود و یافته های علمی دقیق خود را در موضوعات گوناگون با قلمی روان به رشته تحریر درآورد؛ ولی بیشتر آثار قلمی ایشان هنوز به چاپ نرسیده است.
الف) برخی از آثار ایشان كه تكنون چاپ شده بدین قرار است:
1- رساله توضیح المسائل؛
2- مفتاح البصیرة فی فقه الشریعة(شرح عروة الوثقی)، جلد اوّل و سوم در موضوع طهارت؛
3- مناسك حج؛
4- استفتاءات، دو جلد؛
5- احكام جوانان و نوجوانان.
ب) بعضی از تألیفاتی كه هنوز چاپ نشده:
1- یك دوره خارج طهارت؛
2- یك دوره كامل خارج اصول فقه؛
3- رساله ای در «ولایت فقیه» كه قبل از پیروزی انقلاب تألیف شده است؛
4- حواشی و تعلیقه بر كتاب اسفار و شرح منظومه؛
5- رساله ای مبسوط و استدلالی در «انفال و ثروت های عمومی»؛
6- رساله ای در «ولایت جدّ و پدر بر دختر بالغ»؛
7- یك دوره خارج قضا، خمس، وكالت و كفالت از كتاب تحریر الوسیلة؛
8- یك دوره خارج بیع و خیارات از كتاب مكاسب.(21)
ویژگی های اخلاقی
آیة الله صالحی مازندرانی از همان ابتدا، همگام با تحصیل، در تهذیب و تزكیه نفس نیز كوشا بود و از اساتید برجسته اخلاق كسب معنویت می كرد و بر ملكات خوب نفسانی خود می افزود.
وی به گونه ای خود را با ادب اسلامی مزیّن نموده بود كه هر كس با او همنشین می شد، به یاد خدا می افتاد و رنگ الهی می گرفت.
بعضی از سیره عملی و اخلاقی وی از این قرار است:
الف) توكل به خدا و توسل به اولیای خدا
ایشان در تمام مراحل زندگی، بویژه در ایامی كه در زندان های رژیم منحوس پهلوی بود، به خدا توكل داشت. همچنین در امر مهم تبلیغ و ارشاد مردم نیز، كه سیره طلّاب علوم دینی است، از تكیه و توسّل به خدا و اولیای او غافل نبود.
در یكی از سفرها با این كه چند روزی از ماه محرّم سپری شده بود، به قرآن كریم تفأّل می زند كه این آیه می آید: اتی امر الله فلا تستعجلوه...ینزل الملائكة بالروح من امره علی من یشاء من عباده؛(22) «بدون تردید فرمان خدا انجام می پذیرد، پس تعجیل مكنید...ملائكه همراه با ملك مقرّب الهی به نام روح به فرمان خدا بر هر بنده ای كه خداوند اراده كند، نازل می شود.»
لذا وی رهسپار ناحیه شمال می شود. با این كه اعلام شده بود كه راه پر خطر است، وی به راه خود ادامه می دهد؛ اما بر اثر شدّت برف و طوفان راننده از ادامه مسیر اظهار عجز می كند. آیة الله صالحی در این هنگام متوسّل به باب الحوائج، حضرت اباالفضل العباس(ع)، می شود و نذر می كند كه در صورت نجات از این ورطه، در منبر وعظ و ارشاد اوّلین ذكر مصیبت به یاد آن سرور باشد. پس از زمانی كوتاه، به طور غیر منتظره هوا آرام می شود و ماشین به راحتی راهش را ادامه می دهد. نیمه شب به روستایی در آن نزدیكی می رسند و در آن جا متوقف می شوند. صبحدم به مسیرشان ادامه می دهند. تا این كه دوباره ماشین در برف و یخبندان متوقف می شود و تلاش راننده برای حركت دادن ماشین به جایی نمی رسد. در حالی كه ناامیدی همه را فرا گرفته، بارقه امید در دل استاد می درخشد به طوری كه در آینه صاف و روشن سیمای نورانی اش منعكس می شود و زبان به نام ولی الله الاعظم حجّة بن الحسن(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می گشاید كه: ای آقا و ای مولای ما! مپسند كه ما اهل ولاء در این بلا درمانیم.» كه ناگهان وسیله نجاتی می رسد و آن ها را از این گرفتاری نجات می بخشد.
سرانجام در غیر مقصدی كه اراده نموده بود و در محلّی كه نیاز فراوان به ارشاد و ترویج دین داشتند، رحل اقامت گزید و به نحو احسن نذر خود را ادا كرد.(23)
ب) برپایی مجالس مذهبی
ایشان به سبب باورهای دینی كه در عمق جانش ریشه داشت و عشق وافرش به اهل بیت(ع)، در ایّام شهادت هر كدام از ائمه بویژه ایّام شهادت حضرت زهرا(س) در منزل خود مجلس عزا برپا می نمود و خطبا و مرثیه خوانان به سخنرانی و مرثیه خوانی می پرداختند. استاد برای مظلومیت اهل بیت به گونه ای می گریست كه شانه هایش حركت می كرد و گونه ها و محاسن مباركش از اشك خیس می شد.
در اعیاد و روزهای تولد ائمه(ع) نیز مراسم جشن و شادی برپا بود و با پخش شیرینی و اعطای هدیه، دل مؤمنین شركت كننده را به یاد آن امامان شاد می نمود.
ج) عطوفت و مهربانی
ایشان با همه مردم مهربان بود، امّا با كودكان عطوفت خاصی داشت.
بارها نگارنده شاهد بود كه وقتی ایشان در مجلسی حضور داشت و كودك و نونهالی به ایشان نزدیك می شد، با احترام و مهربانی از وی احوالپرسی می كرد و دست محبّت بر سر و روی وی می كشید و اغلب با هدایایی، نهال محبّت دین و روحانیّت را در دل وی غرس می نمود.
احترام به همسایه
او برای همسایه ها احترام ویژه ای قائل بود و همیشه با گرمی از آن ها استقبال می كرد و در شادی و غم آن ها حتی الامكان شركت می نمود. اگر مصیبتی برای یكی از همسایگان پیش می آمد، برای عرض تسلیت به منزلشان می رفت و در مجلس ختم آن ها شركت می نمود.
در مراسم شادی آن ها نیز شركت می جست. در این اواخر كه یكی از همسایگان ایشان از سفر كربلا باز گشته بود، برای دیدار وی همراه با استاد و اعضای دفتر و بعضی از فرزندان و داماد بزرگوارشان به منزل او رفتیم و استاد با احوالپرسی گرم و خوش آمد گوئی، از وی تفقّد نمود. خلاصه، این گونه نبود كه مشغله های زیاد درسی و مقام افتا، ایشان را از این برنامه ها باز دارد.
احترام به روحانیّت
استاد آیة الله صالحی، برای همه مردم بویژه برای محصّلین علوم دینی و طلّاب احترام زیادی قائل بود.
یكی از فرزندانشان می گوید: به یاد دارم در یكی از سفرهای ایشان به مناطق مختلف شهری و روستایی، كه با او همراه بودم، در یكی از مناطق هنگام نماز، ایشان از امام جماعت مسجد - كه یك طلبه جوانی بود - با اصرار خواست كه امامت جماعت را بر عهده بگیرد و او به همان طلبه اقتدا كرد و با این عمل، موقعیّت آن روحانی را در آن محل بالا برد؛ و بدین وسیله به دیگران فهماند كه روحانی محلّ، عزیز و مورد احترام است.(24)
آیة الله صالحی در عین تواضع، بسیار با وقار بود؛ به طوری كه نه در دام هزل و شوخی های ناروا گرفتار آمد، نه در ورطه خودپسندی و كبر سقوط كرد
از نهایت تواضع و فروتنی ایشان این كه، با همه عظمت و بزرگی كه بر اثر علم و تقوا كسب نموده بود، هرگز از آموختن حتی از شاگردش، اِبا نداشت.
خود در این باره می گوید:
«بنده اگر وقت كنم در همین حال اگر در علمی باید خدمت استاد دیگری زانو بزنم و درس بیاموزم، هیچ ابایی ندارم؛ چه این كه در ایّامی كه در صحن مطهّر حضرت معصومه(س) بعضی از دروس را تدریس می كردم، با یكی از فرزندان مرحوم صدر در سن 16 - 17 سالگی كه در درس من شركت می كرد، آشنا شدم و با وی انس گرفتم. دیدم كه در علم ریاضی خیلی تسلط دارد. در همان ایّام كه ایشان شاگرد من بود، حدود 15 جلسه از ایشان درس ریاضی آموختم.»(25)
اعتدال در غذا و استراحت
ایشان در خوردن و خوابیدن بسیار كم مؤونه بود؛ همیشه كم غذا می خورد؛ با این كه هیچ بیماری نداشت. معتقد بود كه بسیاری از بیماری ها از زیاده روی در خوردن پیدا می شود.
در خوابیدن هم بسیار ساده بود. این طور نبود كه در اتاق و بساط ویژه ای استراحت كند. بسیاری از اوقات ایشان دست مباركش را زیر سر می گذاشت و بدون این كه بستری بگستراند، در گوشه ای از اتاق می خوابید و به راحتی قبل از اذان صبح بیدار شده، به تهجّد و عبادت و راز و نیاز با خدا می پرداخت.(26)
وارستگی
تمام سعی و كوشش ایشان این بود كه به تمام احكام نورانی اسلام، عمل كند و لذا همیشه بهداشت و نظافت فردی را به خوبی مراعات می كرد. همیشه لباس های وی تمیز و آراسته بود؛ نه تنها ظاهر او، بلكه دل و جان خود را نیز از كدورت ها و كینه ها پیراسته و پك كرده بود؛ به گونه ای كه مسئول دفتر ایشان اظهار می داشت: در یكی از روزهای آخر عمرش وقتی در محضر ایشان بودم، این جمله را از ایشان شنیدم كه: «در دل من كدورت و كینه هیچ مؤمنی نیست و اگر در سراسر عالم بفهمم به یكی از بندگان مؤمن ظلمی روا داشته شود، بسیار ناراحت و رنجیده می شوم.»(27)
مبارزات و فعالیت های سیاسی
از آن جا كه «دیانت عین سیاست و سیاست عین دیانت است»، ایشان در كنار تحصیل و تدریس و تألیف، در فعالیت های سیاسی نیز حضور داشت؛ بلكه آن را وظیفه شرعی خود می دانست و از همان دوران جوانی، یعنی در سال های 1331 - 1332 ش. با رفت و آمد به منزل مرحوم آیة الله كاشانی در تهران، با مسائل سیاسی كشور آشنا شد.
در بعضی از جلسات مخفی، كه شهید بزرگوار نوّاب صفوی(قدس سره) سخنرانی می كرد، حاضر بود و نیز در متن مبارزات مردمی علیه رژیم ستم شاهی پهلوی قرار گرفت. خاطرات خوبی از كودتای ننگین آمریكایی 28 مرداد و خیانت ملّی گرایان را در ذهن داشت. با شروع نهضت امام خمینی در سال 1342 در صف مبارزان و روحانیان وفادار امام خمینی قرار می گیرد و در این راه رنج ها و تلخی های فراوانی را به جان می خرد؛ امّا هرگز خستگی به خود راه نمی دهد.(28)
زندانی شدن در رژیم پهلوی
با شركت فعّال در حركت های سیاسی و مبارزاتی و حضور در بعضی از جلسات مخفی علمای آن زمان، بسیاری از اعلامیه هایی را كه بر ضد رژیم ظالمانه پهلوی بود، امضا كرد.(29)
سال 1353 ش. هم زمان با دستگیری و تبعید عدّه ای از مدرّسان عالی قدر، ایشان نیز دستگیر و راهی زندان شد. در سال های 1353 و 1354 ش. در زندان های مختلف، از جمله: زندان ساوك و شهربانی قم، قزل قلعه(انفرادی و عمومی)، اوین و قصر، زندانی می شود.(30)
حمایت بی دریغ از نهضت امام خمینی(قدس سره)
با شروع مجدّد و اوج گیری نهضت امام خمینی(قدس سره) در سال 1356، ایشان نیز با صدور اطلاعیه ای در همان ایّام به مناسبت حمله ددمنشانه رژیم منحوس پهلوی به حوزه علمیه قم، حمایت بی دریغ خود را از انقلاب بی نظیر امام خمینی و عشق سوزانی كه به شخصیت والا و بی بدیل امام داشت، آشكار نمود.
در این پیام آمده است: «... ای فقیه عالیقدر(خمینی) كه عزم آهنین و اراده پولادینت در راه مبارزه با باطل و مدافعه از ساحت با جبروت اسلام خلل ناپذیر می باشد...
مرجعا! دوستان و شیفتگان كویت را همچون ابوذران صدر اسلام به دیار دور و نامساعد تبعید كردند و گروهی دیگر را همانند بلال و مجاهدان صدر اسلام شكنجه كردند و گروه سومی را یاسروار كشتند؛ همه این اعمال ناروا برای محو اسم تو و محو كردن شكوه و جلال تو و به فراموشی سپردن اعمال تو انجام دادند؛ لكن خدای تو، مكر آنان را به خودشان برگرداند و نقشه های شومشان را نقش بر آب كرد. آری و اللهُ خَیْرُ الْمكرین....
... این تیره دلان و كج اندیشان هنگامی كه در مقابل سیل خروشان احساسات مردم برای خاطر دفاع از تو قرار می گیرند، چون پاسخ مثبتی ندارند و نمی توانند این همه عواطف پك و احساسات پرشور را ببینند، دست به حملات وحشیانه و جنایات ننگین می زنند تا بدین وسیله آتش حقد و عنادشان را خاموش كنند. مگر مردم بی دفاع و طلّاب حوزه علمیه قم در روز 19 دی ماه چه كردند كه آنان را بی رحمانه به خك و خون كشیدند؟ كثیری را كشتند و عدّه زیادی را مجروح كردند...
خوشبختانه مردم داخل كشور و جهان خوب فهمیدند و آگاه شدند كه جنایات 19 دی و اعمال وحشیانه كماندوها، صد در صد اهریمنی و ضدّ انسانی بوده است. لذا به دنبال آن، سیل اعتراضات شروع شد. این مراجع عظام تقلید هستند كه همه یك صدا نسبت به جنایات 19 دی و توهین به مقام شامخ مرجع عالیقدر شیعه اعتراض كردند...
روحانیت واقعی از بزرگ مرجع تقلید شیعیان جهان زعیم عالیقدر حضرت آیة الله العظمی خمینی(مدّظله العالی) جدإ؛ّّ نیست، مراجع عظام ما همگان مانند یك روحند در چندین تن...
در خاتمه، سلام ما بر تو ای وارث انبیاء و ای نائب راستین حضرت بقیة الله حجة ابن الحسن العسكری(ارواحنا الفدا). درود فراوان ما بر تو ای مرجع بزرگ شیعه، ای زعیم عالیقدر اسلام حضرت آیة الله العظمی خمینی(مدّ ظلّه العالی). حوزه علمیه قم. اسماعیل صالحی مازندرانی. 1356.»(31)
در سال 1357 ش. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، برای آگاهی بخشیدن به مردم در مورد این انقلاب بزرگ، در مناطق مختلف كشور، بویژه در استان های یزد و كرمان، سخنرانی های حساسی ایراد نمود و راهپیمایی های بزرگی علیه رژیم منحوس پهلوی به راه انداخت. به این ترتیب او سعی داشت تا نهضت امام خمینی با شتاب بیشتری به پیروزی نایل شود.(32)
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
حضرت آیة الله صالحی مازندرانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سمت های مختلفی، چون: دو دوره نمایندگی مجلس خبرگان رهبری از استان مازندران و حضور در مسئولیت قضاوت در برهه ای از زمان، در خدمت نظام جمهوری اسلامی بودند. علاوه بر این، هیچ گاه از تعلیم و تربیت و هدایت مردم در مسیر انقلاب غافل نبود و در مناسبت های مختلف با صدور اطلاعیّه و یا به حضور پذیرفتن اقشار مختلف مردم و بیانات و رهنمودهای سازنده، نقش مهمّی در رشد و تعالی و هدایت آن ها در این راه ایفا نمود. به دو نمونه از بیانات وی اشاره می كنیم:
1- در قسمتی از پیام وی در مورد حضور مردم در انتخابات خبرگان سال 1377 ش. آمده است:
«... انتخابات مجلس خبرگان از مهم ترین انتخاب ها در این كشور است كه انقلاب و نظام اسلامی با حضور آگاهانه ملّت عزیزمان در این صحنه حساس، بیش از پیش امیدوار خواهد شد...»(33)
2- بیانات و رهنمود وی در دیدار با جمعی از مربّیان تربیتی آموزش و پرورش شهرستان قائم شهر در خرداد سال 1379 ش:
«... كار فرهنگی، كار بسیار مشكل، سنگین، دشوار و پرمسئولیّت است... كار انبیا و اولیا و علما و صلحا است. این ها هستند كه معمولاً كار فرهنگی می كنند... از مرحوم آیة الله سید محسن جبل عاملی(كه قبرش نزدیك مرقد منوّر حضرت زینب(س) است) شنیده شد كه فرمود: شاگردانی را تربیت كردم، جوانانی را ساختم كه اگر در قلب كفر و دریای كفر وارد شوند، كف پایشان نم بر نمی دارد. این جور محكم و مستحكم و شكست ناپذیر هستند، این ساختن، كار مشكلی است. این كار، ایمان و عشق و فدكاری می خواهد... شما عزیزان باید جوانان و نوجوانانی تربیت كنید كه با ایمانشان با شیطانِ درون و بیرون مبارزه كنند، هوا و هوسِ نفس را مهار كنند، رو به سوی خدا بروند....»(34)
پشتیبان ولایت
ایشان در طول بیش از بیست سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هرگز خود را از نظام مقدس جمهوری اسلامی جدا ندانست؛ بلكه با حمایت های خود و پشتیبانی از ولایت فقیه، موجب تقویت نظام بود.
وی در چهارم آذر 16)1376 رجب 1418) به مناسبت این كه عده ای به تضعیف ولایت فقیه می پرداختند، در پایان درس خارج اصول حدود نیم ساعت به سخنرانی در این زمینه پرداخت.
ایشان در آن سخنرانی اظهار داشتند: «روح نظام، همین ولایت فقیه است؛ در قانون اساسی این را به عنوان اصلِ اصیل و ركنِ ركین گذاشتند. خیلی از افراد قبلاً تلاش می كردند كه این یكی نباشد؛ چون می دانستند این یكی برای آن ها خطرآفرین است... تلاش های زیادی بوده و هست، برای این كه این روح از نظام برود. وقتی روح برود؛ جسد خالی و بی روح دیگر تأثیری ندارد...»(35)
رحلت
آیة الله صالحی مازندرانی پس از عمری تلاش و كوشش در راه تعلیم، تربیت، تهذیب و تزكیه نفس، احیای دین و قرآن و فقاهت، سرانجام صبح جمعه 9 شهریور 1380 ش. در سن 68 سالگی در زادگاهش دعوت حق را لبّیك گفت و به ملكوت اعلی پیوست. فقدان او شكافی در عالم اسلام و روحانیّت پدید آورد كه پر شدن آن آسان نیست.
پیكر مطهّر وی روز یك شنبه، 11 شهریور 1380 (13 جمادی الثانی 1422 ق.) با حضور هزاران تن از مردم مسلمان ساری تشییع شد.
در مراسم تشییع، نمایندگان رهبر معظّم انقلاب در مازندران و نهضت سوادآموزی، نمایندگان چند تن از مراجع تقلید، نمایندگان مردم مازندران در مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی، امامان جمعه و جماعت و مسئولان استان همراه با مردم سوگوار شركت داشتند.
تشییع كنندگان با شعار «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، خامنه ای رهبر صاحب عزاست امروز» پیكر مطهر وی را از مسجد جامع ساری تا میدان امام این شهر با شكوه خاصی تشییع كردند. سپس برای خكسپاری به شهر مقدّس قم انتقال دادند.(36)
در قم نیز پیكر پك آن عالم ربّانی و فقیه صمدانی در میان جمع زیادی از علما و فضلا و طلّاب و مردم اندوهگین قم با عظمت و احترام زیادی از مسجد امام حسن(ع) تا حرم مطهّر حضرت معصومه(س) تشییع و در صحن مطهّر با حضور انبوهی از علما و مردم به امامت آیة الله جوادی آملی بر پیكر پكش نماز خوانده شد و در سمت قبله مسجد طباطبائی نزدیك در ورودی به خك سپرده شد.
پیام های تسلیت
پس از درگذشت آن عالم متّقی، شخصیّت های برجسته دینی و كشوری و سازمان ها و ارگان ها با صدور اطلاعیه ای جداگانه، این ضایعه غم انگیز را تسلیت گفتند كه چند نمونه آن را یادآور می شویم:
پیام تسلیت رهبر معظّم انقلاب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم. درگذشت عالم و فقیه بزرگوار آیة الله آقای صالحی مازندرانی را به حوزه های علمیه قم و مراجع و علمای اعلام آن همچنین به مردم شریف و انقلابی مازندران و به خصوص به بازماندگان و فرزندان مكرّم آن مرحوم تسلیت عرض می كنم.
این عالم جلیل از جمله ذخایر حوزه علمیه و از حامیان و مدافعان صادق و صمیمی انقلاب، چه در دوران اختناق و چه پس از آن، محسوب می شدند و فقدان ایشان، برای كسانی كه از خرمن دانش وی بهره می بردند و نیز برای دوستان و ارادتمندان ایشان موجب خسارت و مایه تأسف و تأثر است.
از خداوند متعال علوّ درجات ایشان و صبوری و اجر برای بازماندگان محترمشان مسئلت می نمایم. سیّد علی خامنه ای 11 / 6 / 1380.»(37)
پیام تسلیت حجة الاسلام و المسلمین اكبر هاشمی رفسنجانی
«انّا لله و انّا الیه راجعون. درگذشت عالم ربّانی آیة الله حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی موجب تأسف و تأثر خاطر گردید. فقدان این عالم برجسته و مدرس حوزه علمیه قم را كه منشأ خدمات مؤثر و ارزشمند برای انقلاب اسلامی و مردم مازندران بود؛ به علما، بیت محترم و مردم شریف و شهیدپرور مازندران تسلیت گفته، از خداوند متعال برای آن بزرگوار علوّ درجات و برای بازماندگان محترم صبر و اجر مسئلت می نمایم. كبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام.»(38)
پیام تسلیت دبیرخانه مجلس خبرگان
در قسمتی از پیام آمده است: «... درگذشت آن عالم وارسته، ثُلمه ای بزرگ در عالم اسلام پدید آورد. او عمر پر بركت و گرانبهای خویش را در راه تدریس علوم اسلامی و اعتلای حوزه های علمیه و گسترش فقه و اصول سپری كرد. او فقیهی بود كه مخلصانه از ابتدای نهضت اسلامی از بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی پشتیبانی كرد و همواره در تأیید عملی از جمهوری اسلامی و رهبری دریغ ننمود....»(39)
فرزندان
از حضرت آیة الله صالحی مازندرانی، پنج فرزند به یادگار مانده است كه سه فرزند پسر ایشان به نام های: محسن، مهدی و محمدعلی مشغول تحصیل علوم دینی و در سلك روحانیّت می باشند و یك دختر وی نیز از محصّلین علوم دینی و از اساتید علوم حوزوی در جامعة الزهراء قم است. امید است فرزندان ایشان، خلفی شایسته برای پدرشان باشند.
زندگینامه آیت الله صالحی مازندرانی به قلم خودشان
بسمه تعالی
اینجانب اسماعیل صالحی معروف به صالحی مازندرانی در یكی از روستاهای قائم شهر متولّد شدم. تاریخ شناسنامه ای تولدم یك هزار و سیصد و دوازده می باشد. پدر و اجدادم از علما و روحانیّون بوده اند. در سنّ 5 - 6 سالگی به وسیله پدر عالم و زاهدم، با قرآن كریم آشنا شدم. آن بزرگوار بخش كمی از این كتاب عزیز را به من آموخت؛ قسمت عمده را بدون احتیاج به تعلیم خواندم. پس از آموختن قرآن مجید برخی از كتب مذهبی و تاریخی رائج آن زمان را و نیز مقداری از كتاب جامع المقدّمات را در محضر حضرت والد «قدّسرّه» خواندم. نوشتن را هم از جناب ایشان آموختم. در همان ایّام كه در سنین نوجوانی بودم، اشتیاق هجرت و رفتن به حوزه علمیّه بابل - از شهرهای بزرگ مازندران - (صانها الله تعالی عن حوادث الدّهتر و بوائق الزّمان) در من پیدا شد كه بهتر است از آن تعبیر به اشتعال كنم؛ اشتعالی كه یدرك و لا یوصف؛ اشتعالی كه هیچ عاملی قدرت مقابله با آن را نداشت. حدود دو - سه سالی در مدرسه صدر بابل درس خواندم. پس از آن راهی تهران شدم و حدود دو سال در تهران تحصیل كردم؛ در مدرسه محقّر و كوچكی به نام خازن الملك سال 31 - 32 و سال تحصیلی 33 در حوزه مقدّسه قم، مدرسه فیضیّه بودم. پس از آن با حالت بی قراری راهی حوزه مباركه مشهد مقدّس شدم. حدود پنج سال و اندی در حوزه مشهد در جوار مرقد مولایم امام هشتم(ع) ماندم. سال یك هزار و سیصد و سی و نه هجری شمسی مجدّداً به حوزه قم برگشتم. الی الآن - 1374 - در حوزه مقدّسه قم انجام وظیفه می كنم. تدرّس و تدریس این جانب در محور منقول، فقه و اصول بوده و می باشد. البتّه معقول را هم خوانده ام و در گذشته بعضی از كتب آن را نیز تدریس كرده ام؛ مانند شرح منظومه و بعضی از جلدهای اسفار. در نهضت عظیم و انقلاب شكوهمند اسلامی به رهبری امام راحل(قدّسرّه) حضور فعّال و مؤثّر - در حدّ امكان و توان داشته و دارم. مدّتی هم در زندان های مختلف ساوك و شهربانی قم، قزل - قلعه، سلّول و عمومی آن، اوین و قصر بوده ام.
آثار قلمی این جانب عبارتند از: 1- تقریر دروس خارج طهارت؛ 2- تقریر خارج بیع و خیارات مكاسب؛ 3- تقریر دروس خارج اصول از اول مباحث الفاظ تا آخر مباحث اصول عملیّه؛ 4- دروس خارج طهارت تا اواخر مبحث نجاسات كه ادامه دارد؛ 5- دروس خارج بیع مكاسب؛ 6- دروس خارج مبحث ولایت فقیه؛ 7- دروس خارج مبحث انفال؛ 8- دروس خارج مبحث خمس؛ 9- دروس خارج قضا؛ 10- درس هائی از وكالت؛ 11- خارج بخشی از كفالت؛ 12- دروس خارج اصول از اوّل مبحث الفاظ تا اوائل مبحث ظن كه ادامه دارد.
از رقم 4 تا رقم 12 درس های خارج این جانب است كه بسیاری از آن ها تكثیر و در اختیار اصحاب بحث قرار گرفته است. حواشی و تعلیقات و یا توضیحات مختصری هم بر برخی از كتب معقول دارم.
پی نوشت ها:
1 - نگاهی به زندگانی حضرت آیة الله العظمی صالحی مازندرانی، تهیه و تنظیم دفتر معظم له، ص 12 و دست نوشته خود ایشان امّا در یادداشت فرزندشان حاج آقا محسن، سال تولد پدر بزرگوارشان سال 1355 قمری(حدود 16 - 1315 ش) آمده است، و با اظهاراتشان این سال را تقویت می نمودند.
2 - همان .
3 - گفت و گو با فرزندشان حجة الاسلام و المسلمین حاج آقا محسن و دامادش حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی اصغر امیری .
4 - همان .
5 - نگاهی به زندگانی حضرت آیة الله العظمی صالحی مازندرانی، ص 2 .
6 - یادداشت فرزند ایشان حاج آقا محسن، ص 2 و 3 .
7 - استفتاءات حضرت آیت الله صالحی مازندرانی، ج 2، ص 194 .
8 - همان، ص 195 .
9 - در سخنانی ضمن درس خارج، در تاریخ 22 / 9 / 1374 .
10 - نگاهی به زندگانی حضرت آیة الله صالحی مازندرانی، ص 4 .
11 - همان .
12 - یادداشت فرزندشان حاج آقا محسن، ص 10 .
13 - خلاصه ای از زندگانی حضرت آیة الله صالحی مازندرانی، تهیه و تنظیم دفتر معظم له، ص 5 .
14 - احكام جوانان و نوجوانان، مطابق فتوای حضرت آیة الله صالحی مازندرانی، تهیه و تدوین حجة الاسلام حسینعلی آدربادگان، ص 212 و 213 .
15 - بحارالانوار، علامه مجلسی، چ آخوندی، ج 60، ص 216 .
16 - ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 108، به نقل از پیام امام خمینی 2 / 9 / 1367 .
17 - سباء / 46 .
18 - بحارالانوار، ج 77، ص 49 و 50 .
19 - بحارالانوار، ج 52، ص 338 والارشاد شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی، ج 2، ص 359 .
20 - گفت و گو با مسئول دفتر معظم له، حجة الاسلام و المسلمین سید جعفر حسینی نوری .
21 - احكام جوانان و نوجوانان، ص 214 .
22 - نحل / 1 .
23 - یادداشتی از دفتر آیة الله صالحی مازندرانی .
24 - یادداشتی از فرزندشان حاج آقا محمد علی صالحی .
25 - در درس خارج اصول، سه شنبه 20 / 9 / 1374 .
26 - یادداشتی از فرزندشان حاج آقا محمد علی صالحی .
27 - گفت و گو با مسئول دفتر معظم له .
28 - احكام جوانان و نوجوانان، ص 215 .
29 - رك: بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج 1، ص 902، و اسناد انقلاب اسلامی، جلد سوم، ص 174، 196، 251، 268، 272، 299، 322، 331، 405، 420 و 427 .
30 - استفتاءات، جلد 2، ص 199 .
31 - یادداشتی از دفتر آیة الله صالحی مازندرانی .
32 - استفتاآت، جلد 2، ص 199 .
33 - روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه 25 مهر 1377ش 5610، ص 12 صدور اطلاعیّه 24 / 7 / 77 .
34 - بیانات و رهنمود حضرت آیة الله صالحی مازندرانی، در دیدار با جمعی از مربیان، در خرداد 1379، تكثیر: معاونت آموزش و پرورش قائم شهر .
35 - روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 5 آذر 1376، ش 5355، ص 4 .
36 - همان، 12 شهریور 1380، ش 6433، ص 4 .
37 - همان، ص 2 .
38 - همان، ص 1 .
39 - همان، ص 4 .
وفات آیةالله «اسماعیل صالحی مازندرانی» (1422 ق) (۹ شهریور ۱۳۸۰ش)

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -