انهار
انهار
مطالب خواندنی

اوقات نماز

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال  4 - آيا مىشود نماز ظهر و عصر و هم چنين مغرب و عشا را جداگانه (كه پشت سر هم نباشند) خواند يا نه وافضل، كدام است؟

جواب: جائز است نماز ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشا را پشت سر هم بجا آورد و تفريق افضل است.
سؤال  5 - در سوره نسا آيه 103 مىفرمايد: (إن الصلاة كانت على المؤمنين كتابا موقوتا) و هم چنين نامه 52 نهج البلاغه دستورات حضرت أمير المؤمنين على عليه السلام به فرمانداران خودش براى برگزارى نماز، در اوقات معينه چنين است: (أما بعد فصلوا بالناس الظهر حين تفيء الشمس من مربض العنز وصلوا بهم العصر والشمس بيضاء حية في عضو من النهار حين يسار فيها فرسخان وصلوا بهم المغرب حين يفطر الصائم ويدفع الحاج إلى منى وصلوا بهم العشاء حين يتوارى الشفق إلى ثلث الليل وصلوا بهم الغداة والرجل يعرف وجه صاحبه وصلوا بهم صلاة أضعفهم ولا تكونوا فتانين)، پس بنابر اين چرا ما (شيعيان) نماز مغرب و عشاء و ظهر و عصر را با هم برگزار مىكنيم و مفاد آيه شريفه و دستور نهج البلاغه را رعايت نمى نمائيم.
خواهشمندم اين موضوع را مشروحا مرقوم فرمائيد كه استفاده نمائيم.
جواب: اما آيه كريمه (إن الصلاة كانت على المؤمنين كتابا موقوتا)، دلالتى بر جواز و عدم جواز جمع يا تفريق ندارد و قول به جواز جمع، مثل قول به وجوب تفريق، با توقيت صلوة، منافات ندارد علاوه بر آن كه در احاديث (موقوتا) به (مفروضا وثابتا) تفسير شده. اوامر صادره از مقام مقدس حضرت امير المؤمنين عليه السلام كه در نهج البلاغه نقل شده مشعر به جواز تفريق مىباشد و به عنوان حكم و فرمان و ترتيب و تنظيم جماعات است و آن، مطلب ديگر است. و اگر هم براى بيان وظايف و تكليف، باشد بيشتر از اين كه اداء نماز جماعت، در اين اوقات، افضل است دلالت ندارد و متضمن حكم نماز فرادى، و جمع بين صلوتين منفردا نمىباشد و اصل مسألة جواز جمع بين صلوتين، از ظهرين وعشائين، خواه بنحو تقديم باشد يا تأخير مورد اتفاق اماميه و موافق با اطلاقات آيات كريمه قرآن مجيد در مورد اوقات صلوات است و مطابق با سهولت ويسر شريعت سهله سمحه اسلاميه است و علاوه، بر حسب اخبار معتبره صحيحه، نيز ثابت است و از طرق اهل سنت و در كتب صحاح آنها نيز روايت شده كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم بدون عذر، جمع بين صلوتين فرموده‌اند كه ظاهر در جماعت است بنابر اين بر حسب اصول مذهب و ادله صحيحه كتابا و سنة و اجماعا شبهه‌اى در جواز، نيست به شرحى كه در كتب فقه، مبسوطا مذكور است و اين جانب هم در مجالس درس و مباحثه، تحقيق كرده‌ام و آنچه را اهل سنت بزعم دليل بر وجوب تفريق، گفته‌اند مردود است و حتى بعض علماء محقق اهل سنت، صحت مذهب اماميه را تحقيق و تأييد نموده‌اند و بلكه جواز جمع بين صلوتين را چنان كه مذهب اماميه است در كتاب خاص به اين مسأله، اثبات و قبول كرده‌اند، مانند حافظ غمادى در (ازالة الحظر عمن جمع بين الصلوتين في الحضر) وحامد بن حسن شاكر التميمى در (قرة العين في الجمع بين الصلاتين)، بلى افضليت تفريق از جمع، فى الجمله بر حسب روايات، ثابت است ولى ثبوت آن بنحو اطلاق، بر حسب ادله، محل تأمل بلكه معلوم العدم است و قدر مسلم از افضليت تفريق (عند الاتيان بالنوافل او لانتظار الجماعة ونحوهما) مىباشد و هر چند حصول تفريق به اتيان نافله، نيز محل تأمل شده است و خلاصه آنچه از مجموع ادله استظهار مىشود اين است كه اداء نماز، در اول وقت و هر زمانيكه اقرب به اول وقت باشد اگر تأخر به جهت نافله يا انتظار جماعت نباشد افضل است و الا تفريق و تأخير افضل است، مثلا اگر قاصد خواندن نافله يا منتظر جماعت نباشد خواندن نماز عصر بعد از ظهر افضل است ولى جمع بين صلوتين بنحو جمع تأخير بدون علت، مرجوح است، پس خلاصه استظهار اين مىشود كه تفريق بين صلوتين فى حد نفسه از جمع تأخير، مطلقا افضل است و جمع بين صلوتين به جمع تقديم فى حد نفسه از تفريق، افضل است والله العالم.
سؤال  6 - بعضى از كارگران، كارشان خارج از محل سكونتشان است و از طرف مؤسسه مربوطه، وسيله اياب و ذهاب، براى آنان فراهم است اما طورى است كه به اداء نماز، در وقت نمىرسند زيرا ماشين قبل از وقت نماز، حركت مىكند و بعد از وقت، به مقصد مىرسد و بين راه هم حاضر به توقف نيست، تكليف اين كارگران چيست؟ آيا بايد از اين كار دست بكشند و يا تأخير نماز و قضاء آن براى آنان جائز مىباشد و فرض اين است كه دست كشيدن از كار هم موجب مختل شدن معاش و زندگى آنان مىشود؟.

جواب: اجير شدن كارگر به اين نحو، باطل است و مال الاجاره‌اى را كه در مقابل مىگيرد حرام است و بايد در اجاره، قيد شود كه نماز را در وقت خود بخواند هر چند در بين راه باشد بلكه اگر شرط هم نكند كارگر حق دارد در بين راه نماز بخواند و صاحب شركت، حق منع ندارد.
سؤال  7 - شخصى چند روز قبل به طرف آمريكا سفر كرد و از قرار نقل خودش هواپيماى آنها بيست و چهار ساعت، پرواز نموده كه همه اين مدت، روز بوده و بر خورد به شب ننموده است و لذا نماز مغرب و عشاء و صبح را نخوانده چون شبى در كار نبوده. آيا قضاء سه نماز، بر عهده‌اش هست يا نه؟ و چنين مسافرى وظيفه نماز و روزه‌اش چيست و تا چه حد بايد امساك براى روزه نمايد؟.
جواب: در فرض سؤال كه بيست و چهار ساعت در روز سير نموده، بايد قضاى نماز مغرب و عشاء و صبح را بجا آورد و چنين شخصى بايد وقت نمازها و وقت افطار را بر حسب وقت معتدل امكنه ديگر، تعيين نمايد.
سؤال  8 - يكى از دانشجويان كه در سوئد مشغول تحصيل مىباشد در نامه به پدر و مادرش نوشته: در اينجا نماز خواندن و روزه گرفتن، بسيار مشكل است زيرا شب تابستان از 12 ساعت تا 1 ساعت مىشود و به تدريج تغيير مىكند و در زمستان به عكس مىشود. اكنون تقاضا مىكنيم كه تكليف شخص دانشجو را تعيين فرمائيد به طريقى كه عين نامه را بتوان براى او فرستاد زيرا منتظر است و مىخواهد از عبادات خود باز نماند؟.
جواب: در فرض مزبور كه مجموع شبانه روز، از بيست و چهار ساعت، تجاوز نمىكند نماز را در اوقات معين، طبق وقت شرعى بخواند يعنى پيش از طلوع آفتاب، نماز صبح، و نيمروز، نماز ظهر و عصر و بعد از غروب آفتاب، نماز مغرب و عشا را بخواند و بلند و كوتاه شدن شب و روز در آنجا مثل كوتاهى و بلندى شب و روز در مناطق معتدله است و روزه را نيز با تمكن و امن از ضرر بگيرد.
سؤال  9 - كسانى كه در قطب شمال يا جنوب - كه شش ماه روز است و شش ماه شب - زندگى مىكنند تكليف آنان، راجع به نماز و روزه چيست؟.
جواب: يكى از بلاد متوسطه قريبه را ملاك عمل، قرار دهند.
سؤال  10 - در رساله عمليه فرموده‌اند: (ظهر شرعى در بعضى از مواقع سال چند دقيقه پيش از 12 و در بعضى از مواقع سال چند دقيقه بعد از 12 مىباشد) بنابر اين مرقوم فرمائيد كسى كه در چهار فصل سال، چند دقيقه، بعد از ساعت 12 نماز بخواند نمازش صحيح است يا نه؟.
جواب: با شك در دخول وقت، لازم است صبر كنيد تا يقين به دخول وقت پيدا كند يا دو شاهد عادل شهادت دهند و يا مؤذن موثق وقت شناس اذان بگويد.
سؤال  11 - آيا در شبهاى مهتابى، واجب است، بعد از اذان صبح به مقدارى، اداء فريضه را تأخير انداخت تا سپيده فجر بر نور ماه غلبه محسوس پيدا كند، يا در اين باره، شبهاى مهتابى، و شبهاى ابرى يكسان است؟.
چنان كه استفاده اين معنى، از جواب حضرت ابى جعفر ثانى عليه السلام در خبر على بن مهزيار محتمل است، و يا آن كه نظر شريف، بر تفصيلى است كه مرحوم فقيه همدانى در مصباح الفقيه فرموده‌اند؟.
جواب: به نظر حقير وقت نماز صبح موقعى است كه فجر صادق طلوع كند، چه بين باشد چه نباشد، و تبين موضوعيت ندارد، و طريقيت دارد. بلى در موارد شك بايد علم به طلوع حاصل شود و فرقى بين شبهاى مهتابى و ابرى نيست.
سؤال  12 - در صورتى كه كسى چندين روز طلوع فجر را رؤيت كند و اين روزها را بر اساس برج شمسى و با ساعت مضبوط يادداشت نمايد چنانچه بعد از گذشتن چند ماه يعنى در سال آينده مثلا كه همان ايام از برج مطابق شبهاى مهتابى و يا ابرى باشد آيا مشاهده حسى سال قبل، براى حكم به طلوع فجر اين شب ها كافى است (با اين كه ساعات طلوع و غروب هر روز با همان روز از ديگر سالهاى شمسى مساوى است) و يا اين كه اين مورد هم مشمول رؤيت تقديرى خواهد بود؟.
جواب: از هر طريقى كه علم حاصل شود كافى است والله العالم.
سؤال  13 - بفرمائيد نصف شب را كه آخر وقت نماز عشاء است بايد از طلوع فجر حساب كرد يا طلوع آفتاب؟.
جواب: نظر فقهاء عظام درباره نصف شب مختلف است. بعضى شب را ما بين غروب و طلوع آفتاب مىدانند و بعضى ما بين غروب آفتاب و طلوع فجر صادق مىدانند. لهذا احوط آنست كه در هر مورد احتياط رعايت شود مثلا براى وقت نماز عشاء اول شب تا طلوع فجر را حساب كند و نماز را از نصف آن تأخير ننمايد و براى نماز شب غروب و طلوع آفتاب را حساب كند. به اين معنى كه نماز شب را زودتر از نصف ما بين غروب و طلوع آفتاب نخواند.
سؤال  14 - در بعضى از نقاط جهان به طورى كه شنيده شده شش ماه از سال شب و شش ماه روز مىباشد. يا در بعضى از نقاط، تمام وقت سال روز و يا شب است. مسأله روزه و نماز كه بايد در وقت معين انجام شود چگونه است؟.
جواب: در فرض مسأله، بعيد نيست در نماز و روزه در بلاد مذكوره، اقرب بلاد متعارفه، به محل سكنى، ملاك باشد و مكلف مخير است. در صورت اختلاف بلاد متعارفه، به هر كدام بخواهد اخذ كند.
سؤال  15 - إن في بعض النقاط من الكرة الأرضية وبالتحديد في شمال الكرة الأرضية ينعدم الفجر المتعارف في البلاد الإسلامية حيث إن الكرة الأرضية مائلة المحور، فهذه البلدان لا يغيب عنها نور الشمس تماما بل يصلها عبر القطب الشمالي (حيث لا حاجز بينها و بين البلدة) ويتم هذا في أواخر الربيع و أوائل الصيف (حيث النهار الأطول). فعندما تغرب الشمس يبقى تمام الليل ذا. نور كنور الفجر الذي هو متعارف في البلدان الإسلامية (مثلا) حيث إن الشمس لم تغب بالمقدار الذي يجب أن تغيب في البلدان الأخرى أو الأيام الأخرى من تلك البلدان وتبقى حالتها حالة الفجر من البلدان الأخرى أو الأيام الأخرى و لكن هناك حالة ثانية وهي التي يبدأ بازدياد النور بعد ثباتها. وللمثال مدينة لندن: فإن الفجر ينعدم فيها خلال شهرين تقريبا أي من 23 أيار إلى 20 تموز، ففي هذه الأيام نرى حالة الليل فيها حالة الفجر حيث لم يكن هناك ظلام مطبق لأن الشمس لم تغب عنها تماما كما في سائر البلدان أو سائر الأيام فيها بل إن النور الفجري في هذه الليالي متواصل فلم يمكن أن يتحقق الفجر، و لكن هناك في وقت مبكر من الصباح يبدأ هذا النور بالإزدياد والإنتشار فلو اعتبرناها فجرا لهذا البلد لكان الفارق بين اليوم الذي يتحقق فيه الفجر الحقيقي واليوم الذي لم يتحقق الفجر كثيرا، ففي يوم 22 أيار الذي يتحقق فيه الفجر بلندن مثلا كسائر البلدان يكون الفجر في الساعة (22 / 1) وطلوع الشمس في الساعة (58 / 4) 1 وفي يوم (23 أيار) الذي لم يتحقق فيه الفجر كسائر البلدان أو الأيام يكون إبتداء ازدياد النور فيه في الساعة (12 / 3) وطلوع الشمس في الساعة (57 / 4).
هناك ملاحظات لا بد من ذكرها: - 1 - إن الفجر الحقيقي يتحقق بنزول الشمس عن خط الأفق ب‌ (18) درجة في سائر البلدان و لكن بلندن مثلا في بعض الأيام (من 23 أيار إلى 20 تموز) - فقط - لا يتحقق نزول الشمس عن خط الأفق (18) درجة بل غاية نزوله (12) درجة فقط فيبقى نور الشمس مبانا - كما في الفجر في الأيام العادية - في تمام الليل.
2 - إن المتعارف عند المسلمين في لندن مثلا هو الأعتماد في تمام السنة على (12) درجة حتى في الأيام التي يتحقق فيها الفجر الحقيقي والتي هى عشرة أشهر تقريبا، خلافا للبلدان التى يتحقق فيها الفجر في تمام السنة فإنهم يعتمدون على (18) درجة.
3 - إن الشهرين المذكورين اللذين لم يتحقق فيهما الفجر مختص بمدينة لندن و ما جاورها وأما البلدان التي في اقصى الشمال فالمدة التي لا يتحقق فيها الفجر أكثر.
4 - إن عدم تحقق الفجر غير مختص بشمال الكرة الأرضية بل إن هذه الحالة موجودة في جنوب الكرة الأرضية أيضا، فالبلدان التي لم يتحقق فيها الفجر في بعض الأيام كثيرة.
فالسؤال الآن بالنسبة إلى هذه البلدان يتوجه على النحو التالي.
1 - هل الإعتماد في تمام السنة على الحالة التي يبدأ بانتشار النور (12 درجه) ولو تحقق الفجر في بقية أيام السنة وعلى هذا نقطع بأن أكثر أيام السنة (يعني ما يقارب عشرة أشهر في لندن مثلا) لم يكن الإعتماد على الفجر الحقيقي رغم تحققه.
2 - أو إن الإعتماد في تمام السنة على الفجر الحقيقي (18 درجة) وفي الأيام التي لم يتحقق فيها الفجر يتماشى فيه على الفجر التقديري حيث يتحدد الفجر بتقدم الفجر و تأخره التدريجي كما في سائر الأيام، وفي هذه الحالة يلزم في أكثر البلدان أو في أكثر الأيام تقدم وقت الفجر التقديري على الغروب الحقيقي وهذا غير صحيح قطعا.
3 - أو إن الإعتماد على ماله فجر حقيقي (كما في الأشهر العشر بلندن مثلا) على الفجر الحقيقي (18 درجة) وعلى ما ليس له فجر حقيقي (كما في الشهرين بلندن مثلا) على الوقت الذي يبدأ النور بالإزدياد والإنتشار (12 درجة) و لكن سبق وقلنا إن الفارق بين اليوم الذي يتحقق فيه الفجر (18 درجة) واليوم الذي لم يتحقق فيه الفجر (12 درجة) كثير جدا ففي يوم 22 أيار بلندن الفجر الحقيقي يكون الساعة (22 / 1) وفي 23 أيار - الذي لم يتحقق فيه الفجر يكون الساعة (12 / 3) على إعتبار إنتشار النور وإزدياده (12 درجة) فالفارق بين اليومين (50 / 1) اي مأة وعشرة دقائق (110) وهذا غير مألوف.
4 - أو إن الإعتماد على ما له فجر حقيقي - كما في الأشهر العشر بلندن مثلا - على الفجر الحقيقي (18 درجة) وعلى ما ليس له فجر حقيقي (كما في الشهرين بلندن مثلا) على أقرب بلد يتحقق له فجر حقيقي والذي هو نصف مجموع ما بين غروب الشمس وشروقها به معنى إن الفجر في هذين الشهرين مثلا يبقى ثابتا تقريبا.
5 - أو إن اللجوء إلى الأحتياط فيمسك عن المفطرات على (18 درجة) و يصلي على (12 درجة) وهذا موجب للعسر والحرج في أكثر البلدان إن لم نقل كلها.
6 - أو إن هناك حد آخر.
ولا بأس بابداء رأيكم في إن الفجر والغروب هل هما موضوعيان أو طريقيان.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.
جواب: المستفاد من الكتاب الكريم والروايات المعتبرة هو إن الأوقات الثلاثة (الفجر ودلوك الشمس وذهاب الحمرة المشرقية عن سمت الرأس) موضوعات للأحكام المترتبة عليها من وجوب الصلاة والإمساك و جواز الإفطار وغيرها. والفجر عبارة عن البياض الحادث في الجانب الشرقي فوق الأفق عموديا متصاعدا نحو السماء كذنب السرحان على ما في الروايات ويسمى الفجر الكاذب، ثم ينتشر كالقبطية البيضاءأ او نهر سوراء ويعترض ويضييء حسنا ويسمى الفجر الصادق. هذا إذا كان الليل مظلما كما في سائر البلدان والبلد المذكور في السؤال مدة عشرة أشهر. وأما إذا كان الليل مضيئا كبين الطلوعين خلال الشهرين المذكورين في السؤال فمن حين أخذ النور بالإزدياد والإشتداد فوق الأفق عموديا وتبين القوي من الضعيف فهو الفجر الكاذب وعندما يعترض في الأفق ويصير كالقبطية البيضاء او نهر سوراء فهو الفجر الصادق الذي تترتب عليه الأحكام كما في الليالي المظلمة والفرق بين النورين هو إن الأول يحدث في جميع أطراف الأرض دفعة لكون المحور مائلا و لم يبسط ظله لإخفاء نور الشمس من جميع جوانب الأرض به خلاف النور الثاني الشديد الذي يحدث عند طلوع الشمس فانه يحدث فوق الأفق الشرقي صاعدا إلى السماء لمواجهة الشمس قبل شروقها من نقطة الأفق في السماء مواجهة للنقطة التي تشرق منها. هذا إذا كان الضوء الشديد الحادث عند الطلوع مباينا للضوء الموجود أول الليل. وأما إذا لم يكن مباينا له بل كان مماثلا له فالفجر فيه هو فجر أواخر الليالي المظلمة و لكن هذا الفرض بعيد غايته وأما ما ذكرتم من إن الإعتماد في لندن على 12 درجة في جميع أيام السنة حتى في الأيام التي يتحقق فيه الفجر الحقيقي فليس بصحيح، بل اللازم في تلك الأيام هو الأعتماد على الفجر الحقيقي الذي مر شرحه والله العالم.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -