انهار
انهار
مطالب خواندنی

زندگینامه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
    
نام کامل  سید ابوالحسن اصفهانی
تاریخ تولد            ۱۲۸۴ق
زادگاه روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان
تاریخ وفات ذی حجه ۱۳۶۵ ق
محل دفن حرم امام علی
اطلاعات علمی
استادان    میرزا حبیب الله رشتی • آخوند خراسانی، میرزا محمد حسن شیرازی
شاگردان  سید محسن حکیم • سید هادی میلانی •سید محمد حسین طباطبایی
تالیفات    وسیلة النجاة، حاشیه بر العروة الوثقی، حاشیه او بر تبصرة المتعلمین
فعالیت‌های علمی (مرجع تقلید)
فعالیت‌های اجتماعی- سیاسی
مرجع تقلید • طرفدارن مشروطه • همکاری در انطباق مصوبات مجلس شورای ملی با احکام فقه • مخالفت با اشغال عراق
سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۸۴- ۱۳۶۵ق)، فقیه و مرجع تقلید امامی و نویسنده آثاری همچون وسیلة النجاة و صراط النجاة بود. او شاگرد ویژه آخوند خراسانی بود. پس از وفات نائینی و حائری یزدی در ۱۳۵۵ق و آقا ضیاء عراقی در ۱۳۶۱ق، مرجعیت تقلید شیعیان در بخش عمده جهان تشیع در شخص اصفهانی منحصر شد.
اصفهانی همچون آخوند خراسانی به اصول حکومت مشروطه و محدود کردن قدرت استبداد معتقد بود. او در طول زندگی خود در امور سیاسی و بخصوص نهضت مشروطه موضع گیری می‌کرد. افزون بر این درگذشت او نیز صورت حرکتی سیاسی به خود گرفت چنان که به گواهی برخی از منابع، حضور وسیع مردم در مراسم عزاداری وی در آبان ۱۳۲۵ش (ذیحجه ۱۳۶۵ق) در شکست فرقه دمکرات در آذربایجان مؤثر بود.
از حوادث مهم زندگی سیدابوالحسن به قتل رسیدن فرزندش سیدحسن بود. سیدحسن که واسطه رساندن درخواست کمک مالی مردم به پدرش بود در ۱۳۴۹ قمری به قتل رسید. البته سید ابوالحسن اصفهانی از جرم قاتل گذشت و او را بخشید.
برخی از معروف ترین استادان وی عبارتند از: ملا محمد کاشانی، سید محمد باقر دُرچه‌ای، جهانگیرخان قشقایی، میرزا حبیب الله رشتی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، فتح الله شریعت اصفهانی.
در میان شاگردان وی بزرگانی همچون میرزا حسن بجنوردی، سید محمود شاهرودی، سید محسن حکیم، سید محمد هادی میلانی و سید محمد حسین طباطبایی وجود دارند.
زادگاه و نسب
وی در روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان زاده شد؛ اجداد او از سادات موسوی بهبهان بوده‌اند که نسب آنها به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (ع) می‌رسد.[1]
پدرش سید محمد که متولد کربلا[2] و مدفون در خوانسار[3] است، ساکن مدیسه لنجان بوده است.
جدّ او سید عبدالحمید - زاده بهبهان و مدفون در اصفهان- از عالمان دینی و از شاگردان صاحب جواهر و شیخ موسی کاشف الغطا بوده، و علاوه بر تألیف و گردآوری تقریرات فقهی استادش شیخ موسی، شرحی نیز بر شرایع الاسلام محقق حلی نوشته است.[4]
تحصیلات
اصفهان
سید ابوالحسن تحصیل مقدمات را در روستای مدیسه به انجام رسانید و در آغاز جوانی، به حوزه علمیه اصفهان رفت. پدرش به خاطر سختی‌هایی _مثل فقر و دوری از خانواده_ که در مسیر تحصیل بر طلاب وارد می‌شد با طلبه شدن او مخالف بود[5]. او در اصفهان، در مدرسه نیماورد آن شهر تحصیلات خود را ادامه داد و با استفاده از محضر استادان آن حوزه به تکمیل دانش در علوم نقلی و عقلی پرداخت.
وی پس از گذراندن سطوح فقه و اصول، به محافل درس خارج استادان این حوزه راه یافت.
از میان همه استادانش در حوزه اصفهان، تنها شخصیتی که اصفهانی خود به نام و نشان از او یاد کرده، آخوند ملا محمد کاشانی است[6] که از مدرسان علوم عقلی و ریاضی بوده است.
از دیگر استادان او در اصفهان سید مهدی نحوی، سید محمد باقر دُرچه‌ای، سید هاشم چهار سوقی، ابوالمعالی کلباسی و جهانگیرخان قشقایی را برشمرده‌اند.[7]
هجرت به نجف
وی اصفهان را به قصد نجف در ۱۳ ربیع الاول ۱۳۰۸ ترک کرد و در ۱۱ جمادی الاول همان سال به نجف رسید. آنجا در مدرسه صدر که از مراکز برجسته حوزه علمیه نجف بود، ساکن شد و به استفاده از محضر استادان فقه و اصول پرداخت.
مدتی پس از اقامتش در نجف، پدرش به قصد بازگرداندن او به وطن، راهی عتبات شد. سید ابوالحسن راضی به بازگشت نبود و سید محمد (پدرش) برای قانع کردن او به سراغ استادش، آخوند خراسانی می‌رود. آخوند به پدرش می‌گوید: سایر پسرانتان مال شما و سیدابوالحسن مال من باشد، کار او را به من واگذارید.[8]
اصفهانی از میان استادان خویش در نجف، به نام میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی تصریح کرده است.[9]
از دیگر استادان او میرزا محمد حسن شیرازی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی، فتح الله شریعت اصفهانی و مولی عبدالکریم ایروانی را نیز یاد کرده‌اند.[10]
او بیشتر از ۳ سال درس میرزا حبیب الله رشتی را درک نکرد و پس از آن، یعنی حدود ۱۷ سال، به شیوه‌ای ممتد و مستمر از درس آخوند خراسانی بهره‌مند شد، چنان که از نزدیک‌ترین و بهترین شاگردان و اصحاب او به شمار می‌رفت.
سیدابوالحسن، در پاسخ به کسی که از کم بودن اجازات اجتهادش پرسیده بود گفته بود: "من از کسانی که وقت خود را به گرفتن این گونه امور صرف می‌کنند، نیستم".[11]
مرجعیت
پس از فوت آخوند خراسانی بعضی از مردم خراسان -به تصریح خود اصفهانی - برای تقلید به او مراجعه کردند.[12]
مرجعیت عامه پس از آخوند خراسانی به سید محمد کاظم یزدی و میرزا محمد تقی شیرازی منتقل شد و شیرازی، نخستین مرجعی بود که احتیاطات خود را به اصفهانی ارجاع داد.[13]
همچنین نوشته‌اند که شیرازی، ابوالحسن اصفهانی و نیز شریعت اصفهانی را پس از خود شایسته مقام مرجعیت معرفی کرده بود.[14]
پس از وفات نائینی و حائری یزدی در ۱۳۵۵ق و آقا ضیاء عراقی در ۱۳۶۱ق، مرجعیت تقلید شیعیان در بخش عمده جهان تشیع در شخص اصفهانی منحصر شد.[15] او، تمام استفتائات و نامه‌هایش را خودش جواب می‌داد و درخواست اطرافیان برای استخدام نویسنده را رد کرد. او توجیه رد این درخواست را حفظ آبرو و فاش نشدن نام کسانی که در برخی نامه‌‏ها به او ناسزا می‏گفتند می‌‏دانست.[16]
آیت الله بروجردی، در پاسخ به تعدادی از تجار تبریز - که در زمان حیات سید ابوالحسن اصفهانی- از ایشان درخواست رساله کرده بودند، نوشت: رساله دادن برای من آسان است، ولی شق عصای مسلمین (باعث دو دستگی) است. فعلا پرچم اسلام در دست آیت الله اصفهانی است. ایشان، مَرجَع عموم هستند.[17]
شاگردان
اصفهانی شمار بسیاری از مجتهدان بزرگ و محققان برجسته فقه و اصول را در دوران تدریس ممتد و مستمر خود در حوزه نجف تربیت کرد که از جمله آنان، می‌توان شخصیت‌هایی چون میرزا حسن بجنوردی، سید محمود شاهرودی، سید محسن حکیم، سید هادی میلانی، سید محمد حسین طباطبایی را یاد کرد.[18]
ماجرای کشته‌شدن فرزند سیدابوالحسن
معمولا سیدحسن، پسر سیدابوالحسن،[19] واسطه رساندن نامه درخواست کمک مالی به پدرش بود. در شب ۱۶ صفر ۱۳۴۹ قمری، شخصی به نام شیخ علی قمی (به خاطر شدت فقر و تصور این که سیدحسن در کمک به او کوتاهی کرده) بین نماز مغرب و عشا با خنجری او را به قتل می‌رساند و سپس خود را به پلیس معرفی می‌‏کند. سیدابوالحسن نماز مغرب و عشا را در صحن حرم نجف برگزار می‌‏کرد و سید حسن در صف آخر می‌ایستاد تا مراجعات مردم به او برای سایر نمازگزاران مزاحمتی پدید نیاورد.
سیدابوالحسن قاتل پسرش را بخشید و مدتی بعد هم عفو پلیس به او خورد. شیخ علی قمی، پس از آزادی از زندان طی نامه‌ای از سید ابوالحسن اجازه خواست تا به نجف آمده و به ادامه تحصیل بپردازد. سید ابوالحسن به واسطه‏‌ای که نامه را برایش آورده بود گفته بود: "از نظر من مانعی ندارد، اما ایشان در اینجا امنیت ندارد. بهتر است برود ایران در جایی گمنام زندگی کند".[20] سیدابوالحسن، پولی هم به واسطه داده بود تا برای تامین مخارج زندگی به قاتل بدهد.
بعد از کشته شدن سیدحسن، مردم به برخی از طلاب بی ‏احترامی کرده و گاهی بعضی از آنان را اذیت می‏‌کردند. سیدابوالحسن در جلسه ختم پسرش به شیخ محمدعلی یعقوبی که واعظ جلسه بوده می‌‏گوید در بالای منبر از قول او اعلام کند: "یکی از فرزندان من فرزند دیگرم را کشته است! به فرزندانِ دیگر من چه کار دارید؟!! همه طلاب فرزندان من هستند".[21]
فعالیت‌های سیاسی
سید ابوالحسن اصفهانی افزون بر اشتغالات علمی، از فعالیت سیاسی نیز به دور نبوده، و در برهه‌هایی حساس از تاریخ معاصر، به ایفای نقش پرداخته است.
آخوند خراسانی -برخلاف سید محمد کاظم طباطبائی یزدی - به اصول حکومت مشروطه و محدود کردن قدرت استبداد معتقد بود و اصفهانی در این آراء و افکار، پیرو استاد خود آخوند خراسانی بود.[22]
بر پایه همین پیشینه بود که آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی، در سوم جمادی الاول ۱۳۲۸ق، اصفهانی را در اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی ۱۳۲۵ق در شمار یکی از ۲۰ مجتهد طراز اول مطلع از مقتضیات زمان برای احراز انطباق مصوبات قانونی مجلس شورای ملی با احکام فقه شیعه، به مجلس معرفی کردند.[23]
اما رأی اصفهانی در نهایت بر ادامه سکونت در نجف قرار گرفت و طی تلگرامی که به تاریخ ۲ ذیقعده ۱۳۲۸ق (۱۳ آبان ۱۲۸۹ش) به مجلس شورای ملی ایران مخابره شد، شرکت در این کار را رد کرد.[24]
سالها بعد، در ۱۳۴۱ق، جریان امور در عراق به گونه‌ای رقم خورد که دیگر بار اصفهانی را به عرصه سیاست کشانید و این بار، مخالفت او متوجه استعمار خارجی بود.
در آن سال، شیخ مهدی خالصی کاظمینی از علمای نجف، انتخابات مجلس مؤسسان عراق را تحریم کرد، و به همین سبب به دست انگلیسی‌ها‌ به حجاز تبعید شده بود و در پی اعتراض اصفهانی و دیگر عالمان شیعه، از جمله میرزا حسین نائینی و سید علی شهرستانی، اینان ناچار گشتند عراق را به قصد ایران ترک کنند؛ اما این تصمیمی موقت بود و عاقبت، فرمانروای انگلیسی عراق، به تعویض تبعیدگاه خالصی از حجاز به ایران و نیز بازگشت مراجع تقليد شيعه از ایران به عراق رضایت داد.
در پی آن، اصفهانی و همراهانش پس از حدود ۱۱ ماه اقامت در ایران -بدون رسیدن به اهداف خود بر ضد اشغال عراق به وسیله انگلیسی‌ها- در ۱۸ رمضان ۱۳۴۲ق به عراق بازگشتند.[25]
وفات
آیت الله اصفهانی پس از یک بیماری کوتاه و در پی بازگشت از لبنان به کاظمین، پس یک عمر تلاش و کوشش در راه تعلیم و تعلم، در شب سه شنبه ۹ ذی الحجة الحرام ۱۳۶۵ ق. دار فانی را وداع نمود. طی تشییعی باشکوه، جنازه ایشان را از کاظمین به نجف منتقل و در یکی از حجره‌های صحن علوی مدفون گردید.
افزون بر موضع گیری‌های اصفهانی در دوره حیات، درگذشت او نیز در عمل صورت حرکتی سیاسی به خود گرفت. به گواهی برخی از منابع، حضور وسیع مردم در مراسم عزاداری اصفهانی در آبان ۱۳۲۵ (ذیحجه ۱۳۶۵ق) در شکست فرقه دمکرات در آذربایجان مؤثر بود.[26]
برانگیخته شدن احساسات مذهبی مردم در جریان تشییع اصفهانی در جهت مبارزه با فرقه مزبور در مرثیه‌ای که خوشدل تهرانی در سوگ اصفهانی پرداخته، نیز منعکس شده است.[27]
آثار
آثار علمی بازمانده از اصفهانی را می‌توان به ۵ دسته تقسیم کرد:
نخست و مهم‌تر از همه، تقریرات فقهی و اصولی اوست که به وسیله جمعی از شاگردان ضبط و نگارش شده است.
یک دوره کامل از تقریرات او به دست میرزا حسن سیادتی سبزواری در فاصله سالهای ۱۳۳۸-۱۳۴۵ق در چند مجلد نوشته شده، و نسخه‌ای دیگر از تقریرات او توسط شیخ محمدرضا طبسی جمع‌آوری شده است.
از این میان، منتخباتی از تقریرات اصفهانی در علم اصول، نشان دهنده جایگاه علمی و ثمره استفاده ممتد او از محضر آخوند خراسانی است و شاید مهم‌ترین نمونه آنها تقریرات استصحاب اصفهانی به تحریر شیخ محمد تقی آملی از شاگردان او باشد.
دسته دوم، نگارش تقریرات فقهی و اصولی استادان اصفهانی است که وی آنها را ضبط و تألیف کرده است.
مهم‌ترین این آثار، همان است که نویسندگان زندگی نامه اصفهانی از آن به شرح کفایة الاصول آخوند خراسانی تعبیر کرده‌اند[28] که به احتمال قوی باید تقریرات اصول آخوند خراسانی بوده باشد.
دسته سوم از آثار علمی اصفهانی، رساله‌های عملیه و فتوایی اوست که مهم‌ترین آنها با عنوان وسیلة النجاة، شامل یک دوره کامل فقه از طهارت تا ارث به سبک العروة الوثقی تألیف سید محمد کاظم طباطبائی یزدی است.
نسخه کامل این اثر در ۱۳۵۵ق به چاپ رسیده، و نسخه‌های خلاصه شده آن که شامل مسائل مورد احتیاج مقلدین در زندگی بود، ۱۶ بار در ۴۴ هزار نسخه چاپ شده است.[29]
وسیلة النجاة به عنوان متنی فتوایی مورد توجه فقیهان بزرگ نسلهای بعد قرار گرفته، که تحریر الوسیلة امام خمینی، بهترین نمونه آن است.
از دیگر تألیفات فتوایی اصفهانی رساله عملیه صراط النجاة به فارسی است که بر پایه وسیلة النجاة فراهم آمده بوده، و در ۱۳۳۴ق، و بار دیگر در ۱۳۴۵ق به چاپ رسیده است.
همچنین رساله عملیه اصفهانی به زبان فارسی با نام ذخیرة الصالحین در دوران زندگی او ۳ بار به چاپ رسیده است.[30]
نیز متنی فتوایی با عنوان مناسک حج از او به فارسی در ۱۳۴۲ق در نجف انتشار یافته، وهمچنین گزیده‌ای از رساله‌های عملیه او با نام منتخب الرسائل[31] چهل و دو بار به چاپ رسیده است.[32]
دسته چهارم از آثار اصفهانی حواشی او بر تألیفات دیگران، مانند حاشیه او بر تبصرة المتعلمین علامه حلی است[33] که بارها در نجف، ایران و هند به چاپ رسیده است.
همچنین حاشیه بر العروة الوثقی تألیف سید محمدکاظم طباطبایی، حاشیه بر نجاة العباد صاحب جواهر چاپ مکرر در نجف، حاشیه بر ذخیرة العباد فاضل شربیانی و حاشیه بر مناسک الحج شیخ مرتضی انصاری را باید یاد کرد.
دسته پنجم از آثار اصفهانی، مجموعه‌ای از فتاوی اوست که به قلم خود او نیست و به وسیله دیگران براساس فتاوی او تنظیم شده است، از جمله:
انیس المقلدین که آن را سید ابوالقاسم صفوی موسوی اصفهانی جمع و تألیف کرده است.[34]
تحفة العوام که گزیده‌ای از فتاوی اصفهانی تألیف خواجه فیاض حسن هندی به زبان اردو است.[35]
رساله‌ای در احکام عبادات به زبان ترکی که در میان شیعیان کرکوک در عراق متداول بوده است، ولی از محل و تاریخ چاپ آن اطلاعی در دست نیست.[36]
آثار درباره او
کتاب حیات جاودانی درباره زندگی سید ابوالحسن اصفهانی، -به دست نوه‏ اش، سید جعفر موسوی اصفهانی، و سید هادی میرآقایی- نوشته شده است.

[1] وجیزه در زندگانی آیةالله اصفهانی ص 12 - 13
[2] اعیان الشیعه ج2،ص 332.
[3] وجیزه در زندگانی آیةالله اصفهانی ص 13 - 14
[4] الذریعه، ج۱۳، ص۳۲۵؛ تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص۳۸.
[5] حیات جاودان، ص۲۵
[6] اعیان الشیعة، ج۲، ص۳۳۲
[7] معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج۱، ص۴۶-۴۷؛ الامام السید ابوالحسن، ص۳۳-۳۶؛ «نجوم امت: آیت الله العظمی سید ابوالحسن موسوی اصفهانی» ، ص۹۵، ۹۶
[8] حیات جاودانی، ص-۲۰-۲۱
[9] اعیان الشیعة، ج۲، ص۳۳۲؛ قس: طبقات اعلام الشیعة، ج۱، ص۴۱
[10] مشاهیردانشمندان اسلام، ج۴، ص۳۷۵؛ تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص۳۸؛ وجیزه در زندگانی آیةالله اصفهانی، ص۱۷- ۱۸
[11] همان، ص۵۴
[12] الشیعة و الرجعة، ج۱، ص۲۷۹
[13] الامام السید ابوالحسن، ص۴۶؛ نیز نک: «نجوم امت: آیت الله العظمی سید ابوالحسن موسوی اصفهانی «، ص۹۵-۹۶
[14] الشیعة و الرجعة، ج۱، ص۲۷۹
[15] اعیان الشیعة، ج۲، ص۳۳۳؛ الشیعة و الرجعة، ج۱، ص۲۷۹
[16] حیات جاودانی، ص۵۳ و ۶۰
[17] همان، ص ۷۵ و ۷۸
[18] آثار حجة، ج۲، ص۵۱، ۶۷، جاهای مختلف؛ ماضی النجف و حاضرها، ج۳، ص۲۳۷، ۵۳۴، ۵۵۸، جاهای مختلف
[19] حیات جاودانی، ص۱۰۶-۱۱۷
[20] حیات جاودانی، ۱۱۱
[21] حیات جاودانی، ۱۱۶
[22] الامام السید ابوالحسن، ص۴۲-۴۳
[23] اسناد روحانیت و مجلس، ج۱، ص۱۳-۱۴
[24] اسناد روحانیت و مجلس، ج۱، ص۳۹-۴۰
[25] الامام السید ابوالحسن، ۴۷- ۴۸؛ گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۱۶؛ نیز نک: تاریخ نائین، ص۱۰۲؛ «نجوم امت: آیت الله العظمی سید ابوالحسن موسوی اصفهانی «، ص۹۸
[26] دوران مبارزه، خاطرات، تصویرها، اسناد، ج۱، ص۱۱۸؛ نیز نک: خاطرات و خطرات، ص۴۵۵
[27] گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۲۳؛ نیز برای بازتاب درگذشت او در عراق، نک: الامام السید ابوالحسن، ص۷۷ به بعد
[28] تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص۴۰؛ وجیزه در زندگانی آیةالله اصفهانی، ص۲۷
[29] الامام السید ابوالحسن، ص۶۵-۶۶
[30] الذریعة، ج۱۰، ص۱۶
[31] تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص۴۰
[32] الامام السید ابوالحسن، ص۶۶
[33] «نجوم امت: آیت الله العظمی سید ابوالحسن موسوی اصفهانی «، ص۱۱۰
[34] نجف، ۱۳۴۵ق، نیز ۱۳۵۷ق؛ همچنین با حواشی میرزا فتاح شهیدی تبریزی، تبریز، ۱۳۶۶ق
[35] الذریعة، ج۳، ص۴۵۷
[36] اعیان الشیعة، ج۲، ص۳۳۲

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -