مرحوم شيخ فضل الله نوری در موقعيّت خطرناکی قرار داشت و هر لحظه خَطَر نزديكتر می شد.
به ایشان از سر به اصطلاح خير خواهی پیشنهاد کردند مخفيانه از تهران خارج شويد و به عتبات عاليات برويد كه در اين صورت كسی جرئت نکند شما را از نجف به ايران برگرداند.!
در جواب فرمود: «اين فرار است و فرار ننگ است و من هرگز اين كار را نمی کنم.»
به او گفتند: از طرف سفارت دولت عثمانی پيغام آورده اند كه ما پرچم آن دولت را بياوريم و در بالاي بام منزل شما نصب كنيم كه در اين صورت با حمايت آن دولت از خطر مصون خواهيد ماند.!
در جواب فرمود: «من در زير پرچم ولايت أمير مؤمنان علی (علیه السلام) زندگي كردهام و هرگز زير پرچم غير اميرالمؤمنين (علیه السلام) نمی روم.»
به او گفتند: پرچم دولت روس و يا هلند بر فراز بام خانه شما نصب شود!!
فرمود: «من محاسنم را در اسلام سفيد كردهام و هرگز زير پرچم كفر نميروم «وَلَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلكَافِرينَ عَلَي المُومِنينَ سَبِيلاً» «خداوند هرگز راهی برای تسلّط كفار بر مسلمانان قرار نداده است.» «من راضی هستم كه صد مرتبه كشته شوم و زنده شوم و مسلمين و ايرانيان مرا مُثله (قطعه قطعه) كنند ولي به كفّار پناهنده نمی شوم.»
و بالاخره، با شهامت و پايمردي غير قابل وصفي در برابر انبوه مصائب و حوادث گوناگون ايستادگي كرد در حالي كه مخالفين هم تبليغات وسيعي به راه انداختهاند كه شيخ فضل الله مخالف مشروطه است و سدّ راه آزادي ايران است و طرفدار استبداد است و بايد كشته شود.