انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتاوای آیت الله العظمی گلپایگانی (قدس سره)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 1 - مدت مديدى است صاحب منزلى كه اينجانب در آن سكونت دارم بواسطه نيازى كه به اطاق محل سكونتم دارد خواسته است آنجا را تخليه كنم و چندى پيش با دوستى صحبت شده و او وعده داد كه اگر شما جائى را پيدا كرديد كه صاحب آن حاضر شد آن را رهن بدهد من به شما پول مىدهم تا آنجا را رهن كرده و در عوض كرايه آن را به من بدهيد اكنون دوست نامبرده مىگويد كه اين عمل از نظر شرعى اشكال دارد، استدعا دارم نظر مبارك را مرقوم فرمائيد كه اگر كسى جائى را رهن كند و صاحب ملك نيز مايل باشد آيا مىتواند آن را به كسى ديگر اجاره دهد يا خير؟

جواب:  در فرض سؤال راهن مىتواند با اجازه مرتهن مورد رهن را اجاره بدهد و مال الاجاره مال خود راهن است و اگر قرض بدهد به شرط گرفتن مال الاجاره خانه رهنى يا مبنى بر اين جهت اين قرض ربوى و حرام است. بلى اگر خانه را بيع به شرط نمايند در اين صورت مشترى حق دارد خانه را اجاره داده و مال الاجاره كه مال خود او است دريافت دارد.

سؤال 2 - شخصى ملكى را وثيقه گذاشت پيش عمرو به مدت يك سال و منافع يك ساله ملك را بنا گذاشت صلح كند به مرتهن فعلا راهن در مدت شش ماه پول را تهيه كرده است مىخواهد به مرتهن بپردازد آيا راهن مىتواند منافع را ندهد يا شخص مرتهن مىتواند مطالبه منافع نمايد يا نه؟

جواب:  مجرد بنا گذارى مذكور موجب تملك منافع عين مرهونه نمىشود. بلى اگر به عقد صحيح شرعى منافع يك ساله را به مرتهن صلح كرده باشد مرتهن مالك منافع مىشود.

سؤال 3 - خانه‌اى به موجب سند رسمى در رهن بانك به انضمام بهره‌اى قبل از انقلاب بوده است و راهن از هر گونه نقل و انتقال و صلح و وكالت و غيره ممنوع و مطلع به مسائل ذكر شده بوده، حال اگر اين راهن با وجود اطلاع از غير قابل فروش بودن اين ملك مبادرت به فروش ملك فوق نمايد پس از اطلاع خريدار وفك رهن ملك فوق، اين ملك به چه كسى تعلق دارد؟

جواب:  صحت رهن در قرض ربوى مورد اشكال است و بر فرض صحت نيز، بعد از فك رهن، معامله سابق محكوم به صحت است و فروشنده حق برگرداندن ملك را بدون مجوز شرعى ندارد.

سؤال 4 - در بيع نامه عادى انتقال ملك غير منقولى كه در رهن بانك رهنى ايران بوده توسط دو نفر از پنج نفر مالكين آن انجام شده، بفرمائيد كه با وجود رهن بودن ملك اين بيع نامه يا قولنامه از نظر شرعى صحيح است يا خير؟

جواب:  بيع عين مرهونه صحيح نيست مگر آن كه مرتهن بيع را امضا كند يا پس از فروش فك رهن شود.

سؤال 5 - زيد ملكى را ابتياع نموده كه اين ملك در رهن عمرو بوده و مرتهن اجازه انتقال داده به شرط اين كه رهن به قوت خود باقى بماند وزيد هم قبول مىكند و بعد از مدتى زيد فوت مىنمايد وارث او منحصر به مادر و زوجه است چون زوجه از اراضى ارث نمىبرد بايد مادر فك رهن كند يا زوجه متوفى هم بايد ربع وجه را بدهد با اين كه از زمين ارث نمىبرد.

جواب:  در فرض مذكور اگر مادر متوفى بخواهد فك رهن كند بايد وجه را از سهم خودش بدهد و الزام زوجه به اداء ربع دين مذكور جايز نيست.

سؤال 6 - شخصى عينى را بعنوان رهن نزد كسى در قبال مبلغى گذاشته و چك رهن را منوط بموقع اداء راهن دين را قرار داده‌اند و فعلا طورى شده كه عين مرهونه از ماليت افتاده مرتهن مطالبه پول مىكند راهن مىگويد چون منوط به اراده من است شما حق مطالبه نداريد.

جواب:  با فرض اين كه عين مرهونه از ماليت ساقط شده رهن باطل مىشود و دائن حق مطالبه دين را دارد و بر مديون واجب است اداء دين.

سؤال 7 - به حسب فتواى فقهاء عظام عقد رهن از طرف راهن لازم است در اين صورت چنانچه مرتهن فسخ نمايد آيا عقد رهن به هم مىخورد ولو اين كه راهن قبول نكند يا نه و آيا راهن حق دارد به مرتهن بگويد دين خود را از وثيقه‌اى كه داده‌ام و اختيار فروش آن را هم دارى استيفاء نما يا خير و آيا مرتهن حق دارد بعنوان فسخ يك طرفه و قبل از اقدام به استيفاء طلب خود از وثيقه راهن را ملزم به اداء دين نمايد يا نه؟

جواب:  بلى اگر مرتهن عقد رهن را فسخ نمايد منفسخ مىشود و راهن حق ندارد مرتهن را الزام نمايد به استيفاء دين از وثيقه و مرتهن حق دارد مديون را الزام كند به اداء دين اگر معجل باشد.

سؤال 8 - اگر شخصى مال خود را براى قرض ديگرى به رهن بگذارد آيا در برابر اين كار مىتواند وجهى دريافت نمايد يا خير و اگر بنحو جعاله يا نحو ديگرى بتواند وجهى دريافت نمايد آيا لازم است دفعة باشد يا اين كه ماهيانه هم مانعى ندارد مثلا بگويد تا وقتى كه منزل من در رهن قرض شما است ماهى هزار تومان از شما مىگيرم؟

جواب:  گرفتن چيزى بعنوان جعاله در برابر عاريه دادن جهت رهن گذارى مانعى ندارد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -