انهار
انهار
مطالب خواندنی

شهادت ابوسلمه اسدي (4 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
ابوسلمه، عبدالله بن عبدالأسد بن هلال مخزومي پيش از هجرت در مكه معظمه از برة بنت عبدالمطلب ديده به جهان گشود. وي پسرعمه رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادر رضاعي آن حضرت بود زيرا هر دوي آن‌ها مدتي از ثويبه كنيز ابولهب شير نوشيده و آن زن مكرمه مقام دايه‌گري آن دو را بر عهده داشت.[۱]
وي در مكه معظمه با بانوي شريف و نجيب به نام ام سلمه ازدواج كرد و از او داراي فرزنداني شد. ابوسلمه پس از هجرت به مدينه منوره از دلاورمردان مجاهد و ياران نزديك رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
او در غزوه احد به دست يكي از مشركان به نام ابواسامه جشمي زخمي گرديد و پس از پايان جنگ و بازگشت به مدينه منوره به مداواي زخم خويش پرداخت و پس از مدتي بهبودي حاصل شد. پيامبر صلی الله علیه و آله پس از حصول سلامت و بهبودي وي او را در رأس سپاهيان مسلمان به سريه‌اي اعزام فرمود كه به سريه ابي‌سلمه معروف گرديده است.
وي در اين سريه با دشمنان پيامبر صلی الله علیه و آله جنگيد و برخي از آنان را هلاك و تعدادي را زخمي و عده‌اي را اسير كرد و اسيران را به همراه غنايم فراوان به مدينه بازگردانيد و مورد تشويق و تحسين رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفت. اما از بازگشت مجدد او به مدينه منوره بيش از هفده روز نگذشته بود كه زخم بازويش دوباره شدت گرفت و وي را در بستر بيماري انداخت.
اين بار مداواي وي و تلاش‌هاي همسرش ام‌سلمه براي بهبودي و حصول سلامتي، نتيجه‌اي نداد و همچنان در رنج و آزار بود تا اين كه در اواخر جمادی الاول يعني سه روز مانده به پايان اين ماه در سال چهارم قمري روح شريفش به ملكوت اعلي پرواز و شهد شهادت را نوش جان كرد.
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله كه به وي و خانواده‌اش بسيار علاقمند بود، پس از شهادت وي نگذاشت خانواده‌اش بي‌سرپرست باقي بمانند و با پيشنهاد پسرش عمر بن ابي‌سلمه پس از پايان عده وفات با همسرش ام‌سلمه ازدواج كرد و از اين طريق، خانواده آن شهيد عالي مقام را در پناه خويش درآورد.[۲]

1- البداية والنهاية (ابن كثير)، ج 4، ص 103.
2- نك: البداية والنهاية، ج 4، ص 70 و ص 103؛ السيرة النبوية (ابن كثير)، ج 3، ص174
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -