انهار
انهار
مطالب خواندنی

كشتار فلسطينيان در دير ياسين (1327 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

10 آوريل 1948
دهكده دير ياسين در غرب اورشليم قرار گرفته است و نقطه ارتباطى مهمى براى اعراب فلسطين به شمار مى آيد. اين دهكده اولين مواضع اعراب بود كه توسط صهيونيستها بخصوص نيروهاى تروريستى ايرگون به رهبرى مناخيم بگين تصرف گرديد.
سربازان رژيم اشغالگر فلسطين در روز دهم آوريل 1948 ضمن تصرف دهكده آل ياسين بيش از دويست و پنجاه نفر از اهالى دهكده را كه نيمى از آنان زنان و كودكان بودند، به قتل رساندند. اين درگيرى آغاز مداخله رسمى عوامل ايرگون در جنگ عليه اعراب بود. اين حادثه باعث فرار عده زيادى از اعراب فلسطين شد و در نتيجه از 9 آوريل تا 15 مه سال 1948، حدود 000، 300 فلسطينى از نقاط مختلف فلسطين به ساير كشورهاى عربى از جمله اردن مهاجرت كردند.
سالها قبل از اين واقعه ، يعنى پس از جنگ جهانى اول ، سيادت دولت عثمانى از مناطق عربى زايل شد و كشورهاى عربى استقلال يافتند. طبق تصميمهاى كنفرانس لوزان زمام امور شهرهاى عربى به دست خود اعراب سپرده شد كه وظايف جامعه ملل قرار گرفت و از همان اوايل كار، آمريكا و انگلستان - دو دولت بزرگ استعمارى - خواهان مهاجرت قوم يهود به فلسطين و اختصاص بخشى از اين سرزمين به يهوديان شدند. در همان زمان فلسطين تحت قيوميت انگلستان قرار داشت . ترومن رييس ‍ جمهور آمريكا نامه اى به اتلى رييس الوازراى انگلستان نوشت و خواست كه درهاى فلسطين را به روى يهوديان آواره آلمان نبندد و اجازه دهد صد هزار يهودى ، اضافه بر آنانى كه قبلا در اين كشور بودند در فلسطين پذيرفته شوند. على رغم همه تعهدات قبلى مبنى بر حق حاكميت فلسطين به دست اعراب فلسطينى ، كشورهاى انگلستان و آمريكا براى پيشبرد سياست صهيونيسم در فلسطين ، مشغول مذاكره و طرح نقشه بودند.
در سال 1945 يعنى زمان پايان جنگ دوم جهانى «بيفن» وزير امور خارجه انگلستان به طور رسمى اعلام كرد كه آمريكا در حل معماى فلسطين با ما همكارى دارد و گفت:
براستى همه تلاش ما در راه آشتى دادن عرب و يهود در فلسطين بى ثمر مانده و ايجاد توافق دو ملتى كه در زبان ، دين ، فرهنگ ، حيات اجتماعى و طرز تفكر با هم اختلاف دارند كار آسانى نيست ، عرب به هزار سال سيادت ، فلسطين را مطالبه مى كند و يهود به دليل حق تاريخى همراه با وعده اى كه در ايام جنگ اول گرفته است ، آن را مال مى داند. از طرف يهود، حاميان قوى و نيرومندى در آمريكا و بريتانيا مشغول فعاليتند و در جبهه عرب تمام دنيا عرب و نود ميليون مسلمان دست به كار هستند.
دولت آمريكا از همان ابتداى كار به واكنش دنياى عرب و اسلام كاملا آگاه بود، اما دولت و ملت اين كشور استعمارگر، از زمان خاتمه جنگ جهانى اول طرفدار فكر ايجاد وطن يهود در فلسطين بوده اند. در اوت 1946 اتحاديه دول عربى براى حل نهايى قضيه فلسطين ، به انگلستان پيشنهاد مذاكره كرد كه در آن اصلا حق مداخله در مذاكرات را به آمريكا نداده بودند. مذاكرات روز دهم سپتامبر شروع شد و تا دوم اكتبر ادامه داشت .
انگلستان طرحى به نام نظام اتحادى يا پيشنهاد موريسون را به اتحاديه عرب پيشنهاد كرد. اين طرح كه توسط موريسون معاون وزارت كار بريتانيا تهيه شده بود، فلسطين را به چهار منطقه ادارى تقسيم مى كرد:
1 - منطقه يهودى كه شامل قسمت اراضى متصرفى يهود و مستعمرات آن بود.
2 - منطقه بيت المقدس كه شامل بيت اللحم و اراضى اطراف آن بود.
3 - صحراى نقب
4 - منطقه عربى كه شامل بقيه فلسطين بود.
همچنين به دو منطقه عربى و يهودى استقلال داخلى داده شد كه داراى حكومت ملى و مجلس قانونگزارى شوند و حق تعيين تعداد ساكنان منطقه خود را هم داشته باشند.
طرح موريسون به تقريب همان پيشنهادهاى قبلى كميسيون انگليس و آمريكا بود كه اتحاديه عرب آن را نپذيرفت .
پيشنهاد اعراب اين بود كه در فلسطين دولتى مستقل و دموكرات ، بر اساس ‍ قانون اساسى كه توسط مجلس مؤ سسان ملى تنظيم مى شود به وجود آيد و نيز جمعى مركب از هفت نفر عرب و سه نفر يهود به رياست نماينده عالى براى انتقال كارهاى ادارى به ملت انتخاب شوند. ضمنا در حال حاضر مهاجرت ممنوع شود و پس از تشكيل دولت مالى مستقل ، اختيار آن به دست دولت باشد.
دولت جديد با انگلستان پيمان اتخاذ ببندد و حفظ اماكن مقدس و آزادى زيارت آنها را براى عموم طبقات و همچنين حفظ حقوق اقليتهاى مذهبى را ضمانت كند.
از طرف ديگر يهوديان آمريكا همچنان براى جلب پشتيبانى آمريكا فعاليت داشتند، در نتيجه ترومن اظهار مى دارد كه :
براى اجراى پيشنهاد پذيرفتن صدهزار مهاجر يهودى نبايد منتظر نتيجه كنفرانس لندن بود.
اظهارات ترومن بار ديگر جهان عرب را عصبانى مى كند. تمام ممالك و جمعيتهاى عربى مراتب نفرت خود را از اين اظهارات ابراز مى دارند و در پى آن نمايندگان بريتانيا نيز اعلام مى كنند كه انگلستان طرح عرب را نپذيرفته است و تنها راه حل همان طرح موريسون مى داند.
در 15 مه 1948 انگلستان اعلان مى دارد كه فلسطين را تخليه مى كند.
انگليسهاى حيله گر، نخست شهر تل آيو و ساير مناطق يهودى نشين را تخليه مى كنند و مراكز دولتى ، اردوگاهها، سنگرهاى نظامى و فرودگاهها را به دست يهوديان مى دهند و در همان حال با مسلح شدن اعراب سخت مخالفت مى نمايند و همزمان از ورود قواى مسلح عرب ممانعت به عمل مى آورند.
در شرايطى كه صهيونيستها با حمايت كامل امپرياليسم بريتانيا خواهان قلع و قمع و سركوبى فلسطينى هاى بومى و اشغال همه فلسطين بودند، اعراب در ابتدا از يهوديان به گرمى استقبال كردند و اين مساءله تا هنگامى ادامه داشت كه احساس نمودند طرح اشغال سرزمينشان از سوى صهيونيستها در حال اجراست .
قلع و قمع و اخراج اعراب از فلسطين از همان لحظات نخست استقرار صهيونيستها طرح ريزى شد بود و گرنه ايجاد گروههاى تروريستى مثل هاگانا و تشكيل ارتش سرى همچنين قتل عام ديرياسين و كفر قاسم و ناصر الدين و در هم كوبيدن ساير شهرهاى فلسطين جز اين نمى توانست معنى داشته باشد.
حقيقت امر اين بود كه صهيونيستها نه تنها اشغال فلسطين ، بلكه اشغال تمام منطقه فرات تا نيل را در نظر داشتند.
بنابراين جاى شگفت نيست كه انگلستان در موقع كوچ خود و تخليه فلسطين ، بيشتر وسايل جنگى خود را كه در فلسطين داشت به يهود مى فروخت ، در ميان اين وسايل آن گونه كه بعدها روشن شد هواپيماهاى جنگى و آموزشى و اسلحه هاى مهم ديگرى نيز وجود داشت .
تحت شرايط مبارزه ، بسيار اتفاق مى افتاد كه يهوديان در محاصره مجاهدان عرب يا در بن بست واقع مى شدند و ناگاه دست نيرومند انگلستان ، همان فرشته نجات يهود، از آستين ظاهر مى شد و آنها را نجات مى داد و بارها شد كه در پيش چشم قواى انگلستان ، اعراب در سخت ترين شرايط قرار مى گرفتند و آنها اصلا توجهى نمى كردند. آرى اين گونه بود عمل اين قيم عادل !
اين اعمال غير عادلانه انگلستان و حمايت و پشتيبانى همه جانبه آمريكا از صهيونيستها موجب شد كه در عصر روز نهم آوريل 1948 ناگهان صداى گوش خراش بلندگوهاى صهيونيستها در قريه دير ياسين - كه كنار شهر بيت المقدس واقع است - بپيچد و با ارعاب و تهديد، مردم را دعوت به تخليه دهكده و دست شستن از خانه و اموال خود كرد.
مردم بى دفاع ، گيج و حيران و مضطرب براى فهميدن علت حادثه به هر سو مى دويدند، در چنين وضع بحرانى ، سربازان بى رحم يهودى مثل گرگهاى مست ، مردم را به محاصره درآوردند؛ گويا مى خواستند همه كينه ها و درد دلهايى را كه در طول هزار سال در به درى و آوارگى يهود، از تمام مردم روى زمين داشتند يكجا بر سر اين مردم بى
پناهى كه هميشه آنان را پناه داده بودند و حمايت مى كردند، خالى كنند.
در دهم آوريل 1948 قواى مسلح يهود به ديرياسين حمله كردند، دويست و پنجاه نفر از اهالى آن را از زن و مرد، كوچك و بزرگ ، عاجز و مريض به قتل رساندند و با بريدن دست و پا، دريدن شكمها، كندن گوشها، بيرون آوردن چشمها، له كردن جمجه ها، كشته ها و زنده ها را مثله كردند و اجساد آنها را به چاهى ريختند. در اين حادثه قواى انگليس ، نزديك همان دهكده بود، همه چيز را مى دانستند اما كوچكترين حركتى براى نجات اعراب از خود نشان ندادند، با اينكه مسؤ وليت حفظ امنيت به عهده آنان بود، ولى براى نجات يهود، بنا به ماءموريت مخفى خود كه حفظ مستعمرات و كاروانهاى يهودى بود، درست و دقيق عمل مى كردند.
دريدن شكم زنها و سر بريدن بچه ها در جلو چشم مادران و آتش زندن زنده ها از كارهاى عادى گفتارهاى گرسنه يهود بود. جنايت پيشه هاى وحشى ، عده اى از دختران عرب را اسير كردند و لخت و عريان در كاميونهاى بى سرپوش ريختند و در شهرهاى يهودى بويژه در شهر جديد بيت المقدس از بين مردم عبور دادند و يهوديان رذل و پست از آنان عكس ‍ گرفتند. نظير همين فاجعه شوم را در قريه ناصرالدين نزديك طبريه انجام دادند و اين قريه عربى را به طور كامل از صفحه روزگار محو كردند و تمام ساكنان آن را كشتند و قواى مسؤ ول بريتانيا با اطلاع از اين جنايتها، اصلا واكنشى نشان ندادند. اين جنايات وحشيانه دنيا را تكان داد، جمعيت صليب سرخ بين الملل نماينده اى را براى مطالعه وضع اين روستا فرستاد، يهوديان پس از اطلاع ، يك روز موعد بازديد را عقب انداختند و در ظرف آن يك روز تا آنجا كه توانستند آثار جنايت را محو كردند و بويژه اجساد مثله شده يكصد و پنجاه نفر را در چاهى ريختند و در آن را بستند.
نماينده صليب سرخ در ضمن گردش در ميان خرابه ها و بازديد بقيه اجساد و اعضاى قطع شده آنان به چاه ياد شده برخورد و همه اجساد را كه با زشت ترين صورت مثله شده بودند از چاه بيرون آورد.
دست استعمار و تهديدهاى صهيونيستها نماينده مزبور را به وحشت انداخت تا جراءت نكند مشاهدات خود را به طور كامل گزارش دهد و فقط در گزارش خود نوشت :
وضع اين دهكده خيلى وحشت بار بود
دهها مورد نظير اين جنايت به دست يهوديان در روستاهاى بى پناه و بى سلاح عربى تكرار شد، و رعب و وحشتى كه از اين رهگذر در دلهاى اعراب به وجود آمد، موجب شد كه بيش از يك مليون مسلمان و مسيحى عرب دست از همه زندگى خود بردارند و سربه بيابان گذارند تا شايد جان سالم به در برند و هنوز هم كه هنوز است پس از گذشتن پنجاه سال آواره و سرگردان باشند.
يهوديان بويژه در اين تجاوزها، قساوت و بى رحمى را به آخرين درجه رساندند. آنها بعضى از اعراب را عمدا نمى كشتند تا به مناطق ديگر عربى بروند و خبر وحشت زاى رفتار يهود را بگويند و از اين ر
هگذر در دلهاى اعراب ايجاد ترس كنند، تا در حمله هاى بعدى بدون مقاومت فرار كنند و همه چيز خود را براى يهوديان بگذراند.
اين صحنه هاى وحشتناك كه ساخته دست يهوديان صهيونيست به پشتيبانى استعمارگران جهانى بود لرزه بر اندام هر انسانى با وجدانى مى اندازد.
اكنون كه سالها از اين كشتارها مى گذرد، كشتارهاى ديگر همچنان ادامه دارد اما نه مساءله فلسطين حل شده است و نه استعمارگران از حمايت صهيونيسم و صهيونيستها دست برداشته اند و نه يهوديان بى رحمى ، لجاجت و خيره سرى خود را كنار گذاشته اند.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -