انهار
انهار
مطالب خواندنی

عبور حضرت موسى علیه السلام از دریا

بزرگ نمایی کوچک نمایی
موسى‌ علیه‌السلام از طرف خداوند متعال مأمور شد، بنى‌اسرائیل را با خود برداشته و به سوى فلسطین برد تا از ظلم و تعدى فرعونیان نجات یابند.
موسى علیه‌السلام به همراه بنى‌اسرائیل از مصر خارج شدند، وقتى کنار دریا رسیدند. بنى‌اسرائیل شروع به بهانه‌جوئى کردند که ما در مصر مزرعه و زمین و خانه داشتیم و اکنون بیچاره شده‌ایم. موسى علیه‌السلام فرمود: مطمئن باشید خدا ما را به حال خود نمى‌گذارد و وسیله نجات عنایت مى‌فرماید.
به فرعون خبر دادند که موسى علیه‌السلام با بنى‌اسرائیل از مصر خارج شده، فرعون دستور داد: لشکرى آماده سازند. او مى‌گفت: به این علت که بنى‌اسرائیل از بندگان ما بوده و اکنون فرار کرده‌اند، باید آن‌ها را دستگیر نموده و دوباره به بندگى خود درآوریم.
فرعون با لشکریان خود به دنبال بنى‌اسرائیل از مصر حرکت کرد. بعضى تعداد بنى‌اسرائیل را ششصد هزار نقل نموده‌اند، اما لشکر فرعون خیلى بیشتر از این‌ها بود.
هنگام صبح که بنى‌اسرائیل به پشت سرشان نگریستند، لشکر بى‌حساب فرعون را دیدند و رعب و وحشتى عظیم دل آنها را فراگرفت و از موسى علیه‌السلام خواستند، چاره‌اى بیندیشد. موسى علیه‌السلام با دلى آرام فرمود: پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد. تا این که لشکر فرعون نزدیک شد و «یوشع» جلو رفت، گفت: اى موسى دستور چیست؟
خطاب رسید: موسى، عصاى خود را به دریا زن تا راهى نمایان گردد، موسى علیه‌السلام عصاى خود را به دریا زد دریا شکاف خورد و قعر دریا نمایان شد، باد و آفتاب قعر دریا را خشکانید. چون بنى‌اسرائیل دوازده تیره بودند، دوازده شکاف از دریا پدیدار شد و آن‌ها عبور کردند.
فرعون زمانى رسید که آخرین افراد بنى اسرائیل از دریا خارج مى‌شدند. فرعون و لشکرش وارد دریا شدند، فرمان الهى به امواج دریا صادر گردید تا فرعون و لشکرش را دربرگیرد. لشکر فرعون تمامشان هلاک شدند. فرعون زمانى که خود را در آستانه مرگ دید، گفت: به خداى موسى ایمان آوردم. جبرئیل امین مشتى خاک بر دهان او زد و گفت: با آن همه فساد و اعمال ناشایست، توبه در این زمان فایده‌اى ندارد.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -